Category: دسته بندی عمومی

می توانست اتفاق نیفتد

هی اشک به چشم ام می آید. به هر بهانه یاد سوخته های امروز می افتم. به برادرم زنگ می زنم که یکجا بیش از ۲۰ نفر از دوستان و همکاران اش را از دست داده است. دلم برای برادرکم می سوزد. می خواهد به خودش مسلط باشد اما باز بغض اش می شکند. من هم. و نمی دانم پشت

نخبگان در راهبندانجامعه ما اکنون پر از نخبگانی است که هر کدام جمعیتی هر چند اندک را به دنبال خود دارند. جمع این نخبگان می‌تواند پایگاه به نسبت گسترده‌ای را فراهم آورد، اما جمع شدن نخبگان ایرانی به دور هم، کاری سخت پرهزینه است. نظام سیاسی ایران گویی تمام نیروی خود را به کار گرفته است که چنین پدیده‌ای شکل

آن که عمل کرد و آن که خیال بافت

لعنت به غربت که دستت را از هر چه خاطره است کوتاه می کند. از همه خیابانها از همه آدمها و نمایشگاهها و کتابها. اگر ایران بودم کتاب های ممیز دم دستم بود یا نبود می رفتم جلو دانشگاه یا کریمخان زند و می خریدم و بعد چند تا از کارهای درخشان اش را اینجا می گذاشتم. با ممیز از

افتادن درختی تناور تاریخ هنر معاصر ایران و بخصوص تاریخ هنر کتاب و کتاب آرایی را باید به دو دوران پیش از ممیز و بعد از ممیز تقسیم کرد. اهمیت مرتضی ممیز تنها در آثاری نیست که از او به جا مانده. هر کس که نیم ساعتی در تهران بگذراند دست کم چند اثر ممیز را اینجا و آنجا خواهد

اشغال من مدتهاست که این آمادگی ذهنی را دارم که منتظر چنین چیزی باشم. این هم بخشی از زندگی برای من/ما شده است که هرروز منتظر باشیم به جرمی دستگیر شویم. به قول دوستی، من وقتی در این کشور با مأموران انتظامی یا این بچه‌های بسیجی که شبها خیابانها را می‌بندند و ماشینها را بازرسی می‌کنند، رو به رو می‌شوم

یک آدم بسیار خلاق

کارهای میثم اشعری بسادگی هوش از سر آدم می برد. این جوان گرافیست نمونه عالی یک هنرمند خلاق است. اصل اصیل خلاقیت در شکستن کلیشه هاست. کسی که موفق می شود بارها کلیشه های هنری و بصری را بشکند درجه خلاقیت بالایی دارد و البته تخیلی فعال.  من عمیقا باور دارم که وقتی می نویسد: “همیشه دنبال تجربه های جدیدم، دنبال

سقط جنین شبکه ماهواره ای فارسی هلند وزارت امور خارجه، در نخستین گام از اجرای این مصوبه، به اطلاع سازمان های غیر دولتی فعال در زمینه های رسانه ای رساند که تا تاریخ ۱۵ سپتامبر، برای استفاده از بودجه تصویب شده در مجلس هلند طرح های پیشنهادی خود را بفرستند. فراخوان مزبور، در روزنامه رسمی دولت هلند نیز آگهی شد.

هری پاتر و فقدان “حس” هنری

دیروز با پسرم علی رفتیم فیلم هری پاتر جدید که می گفت چهارمین فیلم از این مجموعه است. من حسابش را نگه نداشته ام ولی او حتما بهتر می داند. فیلم طبق انتظار من بد و کلیشه ای بود. از فضای تیره و تار و کم نور فیلم هایی که کار کامپیوتری سنگینی روی آن انجام می شود و به

هویت ملی و سکولاریسم غربی آقای خاتمی در جریان سفر خود به آلمان، در کالج علمی آلمان واقع در برلین تحت عنوان سکولاریسم از دیدگاه ایران اسلامی سخنرانی مفصلی ایراد کرد و ضمن بررسی اوضاع جهان امروز تلاش برای ادامه گفت و گوی فرهنگی بویژه میان ادیان بزرگ را یک امر ضروری خواند و از دانشمندان جهان خواست تا در

همه نظم ها آلوده اند

بعضی روزها عجب غلظتی دارد. خبر آتش سوزی در کتابخانه دانشکده حقوق تاسف ات را بر می انگیزد. فکر می کنی به آن همه کتاب که تک تک جمع شده بود. به آن همه کتاب که دانشجو و استاد آرزو می کردند به مجموعه اضافه شود و اینطرف و آنطرف برای گرفتن موافقت اش و بودجه اش لابی می کردند.

Women are dangerous Finally, the state juridical authorities in Iran acknowledge the singular ‘woman’ and the plural ‘women’ as important words and added it to their dictionary of dangerous words. Thanks to this, now any web page that contains the word woman in its address, including the results of search engines, would not naturally load according to “the order of

مردی مردستان که در هیاهوی اشباه الرجال و لاالرجال گم شد. مردی که نمونه عالی و متعالی فرهنگ دینی ما بود. مردی که در روزگار ماقبل بن لادن اسلام می ورزید و در روزگار ماقبل مردان انقلاب از دین می گفت. مردی که آخرین علامه بود. سبک راه می رفت. با همه دانشی که داشت. وارستگی اش بی مثال بود.

دوست نازنین من جیمز باکن نویسنده، پژوهشگر و مترجم ایراندوست و دقیق و پرکار بریتانیایی سرانجام پس از یکی دو سالی کار کردن بر سر این متن دشوار ترجمه آن را منتشر کرد. ترجمه شازده احتجاب گلشیری به انگلیسی بی هیچ تعارف حادثه ای است در معرفی ادب معاصر ایران به دنیای انگلیسی زبان. مشخصات کتاب را می نویسم تا اهل فن

حسادت آقای مردیها مشکل فرانسوی ها را حل کرد

آدم شاید بهتر است بعضی چیزها را نبیند یا نخواند. اگر پیام یزدانجو لینک نداده بود و تعریف نکرده بود من نمی رفتم مقاله ای را که در روز چاپ شده بود بخوانم و بعد بفهمم که این مقاله اصلا در روزنامه شرق چاپ شده بوده و با حیرت ببینم که سرمقاله هم بوده است و بعد فکر کنم که

آشوبگران ۱۶ ساله و پایان عصر ایدیولوژی

آنچه فکر می کنم در این وقایع بسیار جدید و نادر است مطرح شدن نقش “نوجوانان” زیر ۱۶ سال به عنوان عامل شورش و ناآرامی شهرها و حومه هاست. شورش های ۱۹۶۸ و یا اغلب قیام های شهری به وسیله گروههای اجتماعی فعال و یا مستقل و به هر حال دارای شناسه اجتماعی مشخص (کارگر؛ دانشجو؛ حتی مهاجر) صورت گرفت.

وبلاگ نویسی به شیوه توده ای

سال ها قبل از آنکه من و حسین درخشان متولد شویم، حزب انقلابى و رادیکال توده سنتى را در این مملکت باب کرد که هنوز که هنوز است رایج است. حزب خود را سمبل ترقى خواهى، روشنفکرى، مبارزه با ارتجاع و حمایت از محرومین مى دانست. در نتیجه هر انتقاد و خرده گیرى را به خود، رهبران، دوستان و آرمان

عریان شدن سرطان مهاجرت

می خواستم چند کلمه ای در باره فرانسه بنویسم و مثلا نشان دهم که رفتار پلیس به چه معناست و شیوه گزارش دادن از این آشوب ها چه تفاوتهایی از نگاه خبری با وقایع مشابه در جهان دارد و بپرسم چرا هیچ عکسی از این جوانان خشمگین منتشر نشده است. می خواستم بپرسم می دانید معنای آشوب در ۳۰۰ شهر

افسردگی فعال زندگی است امروز‏ ‏دانشجویی‏ ‏نزد‏ ‏من‏ ‏درد‏ ‏دل‏ ‏می‏‌‏کرد‏.‏‏ ‏برای‏ ‏توصیف‏ ‏حد‏ ‏افسردگی‏ ‏خود‏ ‏می‏‌‏گفت‏:‏‏ ‏مدت‏ ‏زمانی‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏می‏‌‏خواستم‏ ‏خودکشی‏ ‏کنم‏.‏‏ ‏تصمیم‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏عوض‏ ‏کردم،‏ ‏تصمیم‏ ‏گرفتم‏ ‏چنان‏ ‏ایده‏‌‏ای‏ ‏بپرورم‏ ‏که‏ ‏مردم‏ ‏همه‏ ‏دست‏ ‏به‏ ‏خودکشی‏ ‏جمعی‏ ‏بزنند‏. ‏‏ ‏بی‏ ‏اختیار‏ ‏خنده‏‌‏ام‏ ‏گرفت‏.‏‏ ‏به‏ ‏او‏ ‏گفتم‏ ‏این‏ ‏حد‏ ‏نهایی‏ ‏اشتیاق‏ ‏تو‏ ‏به‏ ‏زندگی‏ ‏است‏.‏‏ ‏چرا‏ ‏که‏

نیست شوقی  که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟ پارسال بود که جمعی از دانشجویان رشته ادبیات از هرات در یک سفر تفریحی – پژوهشی به ایران آمده بودند و در جلسه در دری میزبانشان بودیم. و در آن جلسه بود که یکی از این دانشجویان با شعر و نظرهایی که درباره شعرها می‌داد، به خوبی روشن می‌کرد که دانش

که ما به دوست نبردیم ره به هیچ طریق

زن و زمان در سکس و فلسفه مخملباف۱ مشکل اصلی مخملباف در نگاه مکانیکی اوست. مظهر برجسته آن برابر دانستن مکانیکی زن و مرد است. به همین دلیل او قصه ای مردانه را برای یکی از زنان فیلم هم تکرار می کند. از نگاه او اگر مردها مایلند یا می توانند با چهار زن همزمان رابطه داشته باشند این موضوع بعینه

اندیشه اجتماعی بدون مناسک مرده است

روشنفکری از بحث نظری تا کاتارسیس هنری من با نویسنده زاویه دید موافقم که “روشنفکران دینی نمی‌توانند سودای مناسکی کردن روایت خود از دین را از سر به ‏در کنند. چرا که اجتماعی شدن هر روایتی از دین منوط به حدی از مناسکی شدن آن است و الا به ‏یک نیروی اجتماعی بدل نخواهند شد.” اما فکر می کنم محدود

Farewell My Concubine نام فیلم را نمی دانم در فارسی چگونه ترجمه کرده اند اما “خداحافظ رفیق” به آن نزدیکتر است. اصل داستان در واقع بازی پسری است در نقش کنیزک در یک اپرای کلاسیک چینی به همین نام که اگر نقش کنیزک/ زن را بگیریم باید رفیقه/ محبوبه شاید هم نازنین ترجمه شود ولی اگر آمیختگی داستان را با سرنوشت دوستی دو

فلسطین را به نقشه جهان اضافه کنیم

بعد از چند روز جار و جنجال امروز که اخبار را می دیدم دیدم یک نفر یک حرف حسابی زد. صائب عریقات از چهره های برجسته فلسطینی گفت بهتر است از اضافه کردن فلسطین به نقشه جهان صحبت کنیم تا حذف اسرائیل از این نقشه.  دو سه بار هم تاکید کرد که من از رئیس جمهور ایران می خواهم که

رنجهای جان بازیمردی که پا ندارد. مردی که شادی ندارد. مردی که جوانی ندارد. … من جان بازی را از شهادت برتر می دانم.   * عکس ها از ایسنا

اگر هنوز مونا را نخوانده اید بس  تمام غریبه‌ها به چشم‌ام آشنا شدنداز بس تو نبودند. پوشیده عشق تو رازی استبه بال هر کبوتر ببندم، در خون می‌تپد.   گذشته‌ی آینده دیگران را مادر به زادگاه می‌پیونددمرا تو که آینده‌ی نوستالژیکِ منی فراموش می‌کنی مثل سنگِ گور که با آواز باد و باران، حتا نامِ مرده را هم فراموش می‌کند. تازه زیاد یادت نمی‌کنممی‌ترسم

لیله القدر

گرچه رندی و خرابی گنه ماست ولیکعاشقی گفت که تو بنده بر آن می داری

باب شهر علم ام خواندید و از آن به درون نرفتید قطامه: هراس تو از چیست پسر ملجم _ از شجاعتش؟ مگر او بنده پاک خدا نیست؟ و مگر چون پیشانی به خاک عبادت می‌ساید بسیار نمی‌ماند؟ چه فرصتی نیکوتر؟ شمشیر پنهان کن،‌ و به مسجد کوفه برو؛ به زاویه او! گوشه‌ای بخز، و جانوران طبعت را بیدار کن و

خودکشی، ملکوت، حسودی خودکشی آخرینش بود از پیام ایرانیان: روز به روز پژمرده‌تر و افسرده‌تر می‌شوم. دل‌مُرده و ساکت، گوشه‌ای کز می‌کنم و به یک نقطه خیره می‌شوم. بی‌‌آنکه معنی این نگاه را بدانم. کمتر می‌خندم. اصلاً خندیدن و تبسم را از یاد برده‌ام. جایی در همین نزدیکی، خود را جا گذاشته‌ام. منحنی زندگی روز به روز برای فرو افتادن شتاب

آموزشی که در آن مساله ای حل نمی شود

سعید حنایی کاشانی در تازه ترین یادداشت خود در فل سفه مشکلی را طرح کرده است که به نظرم از نیمه راه مطرح شده است. او از قدرت طرح مساله حرف می زند و توان “ارائه ی تحقیق یا دادن «تز» (پیشنهاد یک قضیه) در دانشگاهها”. می گویم از نیمه راه زیرا مساله اصلی از مدرسه شروع می شود. اگر

مدرنیته و کهن الگوی زن بدکاره

مهدی خلجی بدرستی می گوید که جامعه تا وقتی نهادهای مدرن نداشته باشد هر قدر هم افراد مدرن در آن بسیار شود مدرن نخواهد شد. من فکر می کنم این همان فردیت بیچاره ایرانی است. بیچاره از این باب که هر قدر مدرن هم می شود جامعه اش رنگ تازه نمی گیرد.  اما نکته های دیگری هم هست. مثلا اینکه آیا

تجددی جوانه زده از عقبماندگی ایران کشور تضادهای شگفت آور است. تازه ترین نمونه اش همین سایت آرشیو دیجیتال رسانه های ایران. کاری بسیار هوشمندانه و امروزی و صد در صد مدرن. تضاد واقعی را وقتی پیدا می کنید که بدانید این کار از مرکزی صادر می شود که در ضدیت با مدرنیسم پیشتاز است و در عقبماندگی اش همین بس

وبلاگستان چونان یک گروه اجتماعی

اسطوره هایی در باره عامه و رابطه اش با وبلاگیادداشت پارسا صائبی در پارسانوشت نمونه تازه ای از نوعی مغالطه قدیمی است در باره وبلاگستان. من در یادداشت پیشین هم کوشیدم این نکته را کمی تا قسمتی روشن کنم که نباید تصور کرد مردم یک کل واحدند. تمام گزاره هایی که بر این تصور شکل می گیرد قابل تصدیق نیست.

تجدد کالایی هفته پیش با یکی از اندیشمندان برجسته ایرانی مقیم خارجه که پس از ۲۲ سال برای چند روزی به وطن برگشته بود، تلفنی حرف می زدم، می گفت که حتی یک نفر از بستگان که بعد از مدت ها مرا می دیدند از آزادی و دموکراسی در آن جا نپرسیدند. همه از قیمت کالا ها و در آمد

فاضلاب مدیریت به سبک ایرانی با انگشت شست و سبابه دست راست دماغم را محکم چسبیده ام. با احتیاط باتلاق متعفن را دور مى زنم و وارد مدرسه مى شوم. اینجا دبیرستان پسرانه سوم شعبان منطقه ۱۵ است با بیش از ۵۰۰ دانش آموز. کمى آن طرف تر تابلو هنرستان شهید رجایى بر سردر ساختمانى نصب شده است. مگس های مست از فاضلاب در مدرسهشهرک

کدام مسائل ارزش مطرح شدن دارند؟

در نقد مباحث وبلاگستان گاه این انتقاد برجسته می شود که این حرفها – مثلا بحث از بکارت- حرف و درد مردم نیست و بنابرین ارزش طرح ندارد. امشب که دیدم مسعود برجیان هم از همین زاویه مباحث اخیر در باره بکارت را نقد کرده فکر کردم خوب است به طرح این سوال بپردازم که واقعا کدام مسائل ارزش طرح

Iranian identity: a double burden Martin WoollacottThursday October 13, 2005The Guardian How ancient history relates to modern problems is the question to be examined at a public forum on Iran organised jointly by the British Museum and the Guardian. It is certainly a difficult legacy. Italians shrugged off Mussolini’s fantasies of a new Roman empire and derive their identity mainly from the

دوگانه های حکم و ابهام، عجب و فروتنی

 ۱ من از پرسش لذت می برم. آموخته ام که پرسش آغاز هستی آدمی بوده است. همان قصه آدم و حوا را منظور دارم. چرا کردن و چون گفتن آدمی را حیثیت انسانی بخشیده است. پرسش از سر دانایی هم البته لذت بیشتری دارد. یعنی پرسش کسی که از جهل بسیط بر نمی آید بلکه از دانش مقابله گر و

انسان شناسی بکارت

حذف بکارت روابط دو جنس را دگرگون می کند قصد نداشتم در بحث بکارت در وبلاگستان وارد شوم گرچه ارزش وارد شدن به چنین بحثی را انکار نمی کنم. اما مثل هر مساله دیگری باید در آن به زاویه دید خودم می رسیدم. نوشته اخیر نیک آهنگ کوثر که زیاد مرا به خود مشغول کرد از این بابت کمکی بود تا من به

دفاع از دریدا به شیوه ضد-دریدایی یکی دو روز پیش وقتی در «سیبستان» مهدی، در یادداشتی با عنوان «آسیب‌شناسی روشنفکران»، خواندم: «روشنفکر در یک معنا کسی است که از نقد کردن باز نمی ایستد، بت پرست و بت ساز نیست . به تعبیر شریعتی و با الهام از سنت ابراهیمی بت شکن و به تعبیر دریدایی شالوده شکن است»، ابتدا