اگر هنوز مونا را نخوانده اید
بس
تمام غریبهها به چشمام آشنا شدند
از بس تو نبودند.
پوشیده
عشق تو رازی است
به بال هر کبوتر ببندم، در خون میتپد.
گذشتهی آینده
دیگران را مادر به زادگاه میپیوندد
مرا تو
که آیندهی نوستالژیکِ منی
فراموش میکنی
مثل سنگِ گور
که با آواز باد و باران، حتا نامِ مرده را هم فراموش میکند.
تازه
زیاد یادت نمیکنم
میترسم خاطرهات کهنه شود.
نام
حیف!
اگر فکر نمیکردند جادوی زبان عربی شدهام،
اسمات را میگذاشتم «خیال» یا «مِی»؛
دو نامی که دختران عرب را زیبا میکند.
نوزاد
هر روز تو را میزایم؛ مرد و مردانه
ای عشقِ نوزادِ من
همراهِ همیشه
همیشه با منی
مگر به وقتِ بیداری.
عاشق
میدانی عاشقِ تو کیست؟
آنکس که هر دم در دل آرزو میکند دوستاش داشته باشی.
*از: دلتنگی های مهدی خلجی برای دخترش مونا