Search
Close this search box.

روزنامه نگاری/وب نویسی عینی 
روزنامه نگاری/وب نویسی حزبی

عینی گرائی، بیطرفی، انصاف (fairness)و استقلال مدلول های پارادایمی و جهانی روزنامه نگاری هستند؛ محورهای مرکزی مکتب روزنامه نگاری آمریکائی یعنی تئوری مسئولیت اجتماعی هم هستند (Social Responsibility Theory).
 
عینی گرایی: شنیدن حرف همه است

 طبق پژوهش های ارتباطی؛ عینی گرایان در چنین شرایطی سه نوع برخورد دارندو سه گروه می شوند:

۱– گروه اول گروهی که مواضع کاملا خنثی و انفعالی می گیرند. از دید این گروه عینی گرائی یعنی همان خنثی بودن و بیطرف ماندن (neutrality) و تعظیم به حقیقت و نه شکل دادن به آن. از دید گروه اول انها ناظران منفعل (passive observer) هستند؛

۲– گروه دوم بر این باورند که با عینی گرائی می توانند تحریک منطقی برای کنش های بعدی ایجاد کنند؛

۳– و بالاخره گروه سوم می گویند در جنگ، عینی گرا نمی مانیم و برای ما قاتل و قربانی یکسان نیستند. این گروه که در شرایطی از این دست؛ جانبدارانه حرکت می کنند، عینی گرائی را جور دیگری تفسیر می کنند؛ آنها می گویند عینی گرائی این نیست که با همه یکسان برخورد کنیم بلکه باید این باشد که حرف های همه شنیده شود.

رسانه عامل تغییر نیست
حالا بعد از این حرفها بیائیم و از یک زاویه دیگر یعنی از زاویه اقتصاد سیاسی به موضوع کنیم؛ در این صورت همه این بحث ها ناگهان در این تلقی رنگ می بازد . چرا؟ چون از دیدگاه تئوری اقتصاد سیاسی؛ رسانه ها عامل تغییرات نیستند؛ بلکه ناقل تغییرات هستند. به دیگر زبان از دیدگاه تئوری اقتصاد سیاسی، عوامل تغییر؛ کانون های قدرت و ثروت هستند نه رسانه ها.

عینی نویس داور است نه بازیکن
در این ادبیات تا ینجا که دیدید اصلا بحث سیاست در کار نبود؛ چرا که همه مفاهیم و نگاه های فوق در مورد مقولات اجتماعی؛ اقتصادی؛ فرهنگی؛ سیاسی و نظامی و ….. کاربرد دارند و اصلا این حرف که بگوئیم روزنامه نگاری عینی یا بیطرفانه یک نوع روزنامه نگاری غیر سیاسی و محافظه کارانه است؛ از بنیاد اشتباه است چون چنین چیزی در عمل وجود ندارد و روزنامه نگاری عینی گرا همه عرصه ها را پوشش می دهد.

برخلاف آنچه که عده ای وانمود می کنند، روزنامه نگاری عینی گرا نه تنها روزنامه نگاری سیاسی (political journalism) را در تقابل با خود نمی داند و از آن تبری نمی جوید؛ بلکه انرا هم بخشی از وظایف مهم حرفه ای خود می داند؛ آنچه در نقطه مقابل روزنامه نگاری عینی گرا قرارمی گیرد روزنامه نگاری حزبی است(partisan journalism).

حرف روزنامه نگاری عینی گرا این است که من پارتیزان (
partisan) نیستم و آنچه گزارش می دهم برداشت های خود من است نه یک حزب (non-partisan< span dir="rtl"> reporting)؛ من روزنامه نگارم و ناظر بر قدرت؛ حزب نیستم که شریک قدرت است یا در آستانه پیوستن به باشگاه قدرت. داور هستم نه بازیکن.

حزبی نوشتن زیر نقاب
اما به نظر من، روزنامه نگاری حزبی هم نوعی روزنامه نگاری است؛ اما اشکال وقتی بروز می کند که روزنامه نگاری حزبی را با نقاب روزنامه نگاری عمومی و حتی سیاسی انجام دهیم و به مخاطب هم نگوئیم که قرارست عضو ما شوی. روزنامه نگاری حزبی وقتی با اعلام نام حزب در ارگان حزب همراه باشد؛ هیچ اشکالی ندارد.

چالش با “من می نویسم تو می پذیری”
کاش مباحث سواد رسانه ای (Media literacy) هم روزی روزگاری از تاریکی بیرون آورده شوند و تبدیل به واحدهای درسی شوند و تبدیل به کتاب ها و تبدیل به بحث های همگانی؛ تا به جای فرستنده ها؛ کمی هم چشم ها به سوی دیگری باز شود؛ به سوی کسانی که اگر چه ظاهرا انتهای خط نشسته اند؛ اما بازی فقط و فقط به خاطر انها آغاز شده است؛ به سوی همان ها که جایشان را در روزنامه ها در حد ستون های معروف به الو… یا نامه به سردبیر محدود کرده اند؛ به سوی همان ها که هنوز ناشناخته ترین جنبه پر راز ارتباطات هستند: مخاطبان؛ آنانکه دارند رویای کلاسیک روزنامه نگاری چاپی مبتنی بر “من می نویسم تو می پذیری” را به کمک ابزارهای مدرن ارتباطی به کابوس تبدیل می کنند و خودشان رسانه می شوند. 

*فشرده ای از نوشته دکتر یونس شکرخواه در دات (عنوانها از سیبستان)

**من گرچه در اصول با نظرات دکتر شکرخواه موافق ام اما در برخی فروع نظر دیگری دارم. از جمله در باره رسانه و تغییر. هر چند عموما می پذیرم که برای داشتن انتظار معقول از رسانه از جمله رسانه وبلاگ بهتر است نوشتار را جانشین عمل سیاسی نکنیم. اما در مورد رسانه های ملی/فراگیر فکر می کنم به مساله قدرت و تغییر باید طور دیگری نگاه کرد. رسانه و مخاطب و فعالان سیاسی در یکدیگر تاثیر می گذارند و نمی توان رسانه را صرفا ناقل تغییر دانست. اما از میان نکات ارزشمند این حرفها فکر می کنم بد نباشد ایشان کمی بیشتر در باره روزنامه نگاری حزبی زیر نقاب سخن بگوید و مثلا از نشانه شناسی یا دال ومدلول های داشتن دستور کار پنهان در رسانه. به زبان دیگر و از این زاویه که از دوگانه دیدن تقابلی بیرون آمده باشیم، مساله این است که مخاطب عمومی رسانه معمولا فکر می کند حتی رسانه اگر عینی هم بنویسد حزبی است!

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن