Farewell My Concubine
پوستر نسخه چینی فیلم
نام فیلم را نمی دانم در فارسی چگونه ترجمه کرده اند اما “خداحافظ رفیق” به آن نزدیکتر است. اصل داستان در واقع بازی پسری است در نقش کنیزک در یک اپرای کلاسیک چینی به همین نام که اگر نقش کنیزک/ زن را بگیریم باید رفیقه/ محبوبه شاید هم نازنین ترجمه شود ولی اگر آمیختگی داستان را با سرنوشت دوستی دو هنرپیشه نقش شاه و کنیزک (هر دو مرد) در نظر بگیریم به خداحافظ رفیق نزدیک تر است.

فیلم را یکبار گذرا دیده بودم. اما امشب فرصتی شد که دقیق ببینم. شاهکار است (البته اگر به کسی نگویید اصلا به پای مخملباف نمی رسد!). با  خود فکر کردم اگر این سینماست پس سینمای پرادعا و کم محتوای بعضی ها چیست؟ به هر حال مرا به یاد “آخرین امپراتور” (۱۹۸۷) انداخت که بی گمان این فیلم (تولید ۱۹۹۳) گوشه چشمی به آن داشته است. و از جهتی هم به یاد سالهای انقلاب فرهنگی در ایران خودمان. از ۱۰۰ فیلم برگزیده منتقدان در مجله تایم است. گرچه علت انتخابش برای من چیز دیگری بود. فعلا هر چه مربوط به عشق و فلسفه ( نام بهداشتی تر سکس و فلسفه) باشد برای من موضوع تماشا و پیگیری است! بخصوص فیلمهای شرقی. راستی از سینمای چین چقدر می دانیم؟  

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن