حرفهای خوبی شنیده ام از دوستان در باره زمانه. بعضی ایمیل نوشته اند و بعضی کامنت گذاشته اند و چند تنی هم در وبلاگهاشان نوشته اند یا لینک داده اند. ممنون از همه شما. بعضی هم خواستار همکاری اند که به دو سه تن از آنها جواب نوشته ام. اصل ماجرا ایده است. ایده دارید؟ بسم الله. ایمیل من را
خوشحالم که آخرین کار من برای بی بی سی از آن دست کارها بود که می توان به آن بالید و “کار” حساب کرد. گفتگو با استاد یگانه فتح الله مجتبایی پایان دوره ای است که برای من با شاعر بزرگ لایق شیرعلی آغاز شد. سالهای ۹۶-۹۷ که تازه به بی بی سی آمده بودم استاد لایق برای بار نخست به
این روزها چه می کنم؟ می پرسید. اما آنقدر سرم شلوغ است که به سیبستان و جواب سوال شما نمی رسم. حالا جهانشاه که یکی از چند ده نفر مهمان من در آمستردام است جور مرا کشیده. عکس هاش چیزی هم از حال و روز من و زمانه ما می گوید در آمستردام. … عکس از: جهانشاه جاوید
وقتی وقت نداری به اینترنت دسترسی داری که البته باید به کارهای دیگری برسی نه وبلاگ نویسی؛ و وقتی وقت داری در هتل هستی و داری با تنهایی و ملال سر می کنی لپ تاپ ات نیست دماغی تر کنی. فردا هتل-نشینی به حول و قوه الهی تمام می شود می روم آی بورخ IJburg در منزلی اقامت می گزینم که همان فردا کلیدش را
اسرائیل و ما از: امین در عنکبوت در برنامهی this week امشب در بیبیسی، دو نفر شکایت میکنند که چرا اخبار حملات اسرائیل در صفحهی اول روزنامهها نوشته میشود ولی جنایات تروریستها در صفحهی بیست و هفتم. یک نفر مخالفت میکند، میگوید گویا در رسانههای ما جان فلسطینی و اسرائیلی با هم برابر نیست که اسرائیلیها پنجاه نفرغیرنظامی را در
شب سفر شب بیخوابی است. نه اینکه خوابم نیاید که کارهایی که پیش از سفر باید انجام داد تا صبح سفر به طول می انجامد. بعد خوابی کوتاه. بیداری خواب آلود. تاکسی و قطار و فرودگاه. صف و بازرسی و خلاص شدن از جامه دان – کاش می شد بدون جامه دان سفر کرد. بعد خوابی در بیداری در هواپیما.
Lust for life The west portrays the people of Iran as prisoners of an oppressive state. But Anoek Steketee’s photographs reveal their everyday lives to be not so different from our own, says Azar Nafisi Saturday July 1, 2006The Guardian What images come to our mind these days when we think of Iran? The Iranian president, Dr Mahmoud Ahmadinejad, wearing
به دلایل متعدد من فکر می کنم تصمیم اخیر رهبری ایران برای خصوصی سازی مساله مهمی است. من اقتصاد نمی دانم اما این حرکت دفعی و بزرگ اقتصادی را نشانه تحولات مهمی در ایران می بینم- تحولاتی که از دامنه اقتصادی آن بی خبرم اما دامنه اجتماعی و سیاسی اش را بسیار قابل توجه می یابم. سفر پول و سرمایه راهنمای
ایده های یک رهبر هفتادساله:مهم تجربه مشترک است و تماس انسانی گفتگوی رامین جهانبگلو با دالایی لاما رهبر تبعیدی بوداییان تبت من خود را هواخواه یا شاگرد مهاتما گاندی میدانم و دوستدار مادر ترزا. اما تفاوت میان من و مهاتما گاندی در این است که گاندی پیشگام بود و راه را نشان داد و من او را سرمشق قرار دادم
امریکا این بار همه اش کار بود و دیدار. اما دیدن غرب یا بهتر بگویم جنوب غرب یعنی لوس آنجلس برایم تازگیهایی داشت. درختهای نخل و گرمای اهوازی و شهری درندشت. اصلا از لوس آنجلس خوشم نیامد. گذشته از موسسات آمریکایی مثل دانشگاهها و بیمارستانها که هوش از سر آدم می برند، زندگی در پیچ و خم اتوبانهای تمام ناشدنی
یا: در وصف مدیران سرهنگ و مدیران فرهنگ هر قدر به آن روز که مدیرم مرا خواست و الدرم بلدرم کرد فکر می کنم بیشتر خنده ام می گیرد. طفلک فکر کرده بود باید این کارمند چموش جا بخورد و بنشیند سر جایش و مشکلات او، که دفتر را با کلاسهای ابتدایی قدیم اشتباه گرفته بود که همه باید دستها
محسن گودرزی که از با صلاحیت ترین افراد برای تحلیل رفتارهای ایرانیان است در مطلبی – در وبلاگ زاویه دید– باور مردم در نقش علی دایی در شکست تیم فوتبال را زیر ذره بین قرار داده است. فوتبال از بهترین نمونه ها برای شناخت روحیات عامه مردم ایران است. محسن گودرزی بدرستی رفتار مردم با علی دایی و نقشی را که به
متن زیر تحلیل نشانه شناختی کمیابی است که صاحب نشانه نقل کرده است از مترجم نشانه شناس ایرانی دکتر سجودی. به نظر من با توجه به جمیع جهات، نشانه شناسی بهترین درمان درد کلی گویی ایرانی است. روشی است برای جزئی نگری، شناخت عینی ارتباط های متقابل و بستری است برای کار میان رشته ای. اگر ما جماعت منورالفکر بتوانیم
مطلب زیر را دیشب در مرور شرق دیدم. فکر کردم نمونه ای تیپیک است از بی-هوا فکر کردن و با اجازه: انشانویسی با موضوع دموکراسی! دوست نویسنده ما در ذیل عنوان «صد نکته» که این نوشته احتمالا یکی از آن نکات را برجسته می کند، می پرسد: براى رسیدن به جامعه اى دموکراتیک چه موانعى داریم. پاسخ من ساده است: اینکه
عکس های مقابله پلیس های زن با زنان تجمع کننده در میدان هفت تیر تهران چیزی فراتر از مقابله پلیس-معترض در خود دارد. آنها فقط وظیفه شان را انجام نمی دهند. نوعی مبارزه اجتماعی- طبقاتی هم در میان است. اصلا دلخوشی از بحثهای طبقاتی ندارم اما در این موارد چیزی از خاستگاه اجتماعی هست که نادیده نمی توان گرفت. این
از هر تجمعی می ترسند قبل از اینکه به یک تجمع مسالمت آمیز بروید باید به چند نکته دقت کنید. اول اینکه یادتان باشد اینجا جمهوری اسلامی ایران است. دوم اینکه اینجا یک کشور غیردموکرات است با سابقه هزاران ساله استبداد در شکل حاد. آن کلمه “جمهوری” قبل از “اسلامی” فریبتان ندهد. سوم اینکه بیخیال شعار مهرورزی بشوید. چون از
فوتبال تنها موقعیتی است که پرچم ایران را می توان بر شانه انداخت مثل ردایی یا بر خود پیچید مثل بالاپوشی. پرچم در روز فوتبال بر گونه تو نقش می شود یا بر پیشانی ات یا بر کلاه و بازوبندت. فوتبال تنها جایی است که همه پرچم رسمی کشور را بر می دارند. نه با شیروخورشید قدیم ونه با نقش
محمود، پیامبری که از نو باید شناخت! رحیمی رییس دیوان محاسبات کشور: در سوریه، یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری بیاید، آن احمدینژاد بود… بازتاب ■ تکبیر عرض شد! همچنان اوضاع کشور بر پایهی ماوراءالطبیعه میچرخد. انگار سران و مدیران ما نباید از عرش فرود آید و بر فرش نشینند.
من پشتکار دوستان دست-اندر-کار هزارتو را تحسین می کنم ولی هر بار این مجموعه شماره دیگری منتشر می کند از خود می پرسم چرا این موضوع خاص؟ و بعد: هیچ گونه رابطه ای بین موضوع و سوابق مطالعاتی آن و دستکم جامعه ایرانی برقرار شده است؟ هزارتو خوب است. در حد خواندنی های اتوبوسی. لذتی دارد برای صرف خواندن. بد
Petro-politics and Iran When I heard the president of Iran, Mahmoud Ahmadinejad, declare that the Holocaust was a “myth,” I couldn’t help asking myself: “I wonder if the president of Iran would be talking this way if the price of oil were $20 a barrel today rather than $60 a barrel.” When I heard Venezuela’s President Hugo Chávez telling British
دیر شده بود، احزاب ضد حکومت، پانترکیستها، زودتر از مقامات سر نخ را به دست گرفته بودند، تحریکات ادامه مییافت و برخورد گارد ضد شورش و حضور بسیجیان مسلح به باتوم که صورتهایشان را با چفیه پوشانده بودند در سطح شهر، خوف و خشم را در میان مردم به حد غیرقابل تحملی میرساند. روز جمعه، برخورد یک بسیجی با یک
پیدا کردن گروههای صاحب نفوذ اصل اصیل تحلیل سیاسی واقعگراست چنانکه شناخت گروههای مایل به یافتن نفوذ. اما این صاحب نفوذ بودن در یک بستر معین اجتماعی معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر نمی توان نفوذ گروه معینی را دید اما بستر نفوذ را ندید یا نادیده گرفت و کوچک شمرد. به نظر من گرایشهای تجزیه طلبانه را نمی
توکا نیستانی: قلم را کنار می گذارم امروز دوشنبه است، روزی که طبق تعهدم باید طرحی برای ستون کاریکاتور «اعتماد ملی» میکشیدم و هشتم خرداد است روز تولد برادرم مانا نیستانی … مانا یکی از حرفهایترین کاریکاتوریستهای ایران است. این را نه از سر تعارف یا تکلیف برادری میگویم. کم هستند کاریکاتوریستهایی که برای امرار معاش به شغل دوم و
۱ شیوه اعتراضات مردم در مناطق ترک نشین ایران بخوبی نشان می دهد که ایران از زمان انقلاب ۵۷ هیچ نوع رشد سیاسی قابل ملاحظه ای نداشته است و هنوز همان الگوی انقلابی در یک اعتراض مدنی به کار می رود. آتش زدن بانک و سینما و کیوسک تلفن و تاسیسات دولتی و شهری برای نشان دادن اعتراض عمومی به
مانا نیستانی: من حرمت شکن و هتاک نیستم چند هفتهای است که چندان حال و روز خوشی ندارم. افتخارت این باشد که کاریکاتوریست هستی و بعد، کاریکاتور اینطور مطرح شود و در صدر اخبار قرار گیرد: وسیلهای برای استهزاء، توهین به اعتقادات و بیحرمتی به باور میلیونها انسان. حرکتی که کاریکاتوریستهای دانمارکی علیه پیامبر اسلام انجام دادند تمام همکاران من
در میان اینهمه دعوای پوچ و حماقت فراگیر و تصمیمات ابلهانه همیشگی مقامات و آشفتگی پایان ناپیدا و افزودن بر آتش هیجانات بی معنا و در میانه معرکه ای که در آن هیچ طرفی به فکر ایران نیست و هر کس بر خر خویش سوار است و می راند، من ترجیح می دهم خود را به خواندن چیزهای به-درد-بخور مشغول
علیه کاریکاتور ندیده شب قبل در محفلی مهمان بودم که همگی آذری زبان و اهل اردبیل بودند. وقتی صحبت کاریکاتور مانا شد، دیدم هیچ یک اصلا کاریکاتور را ندیده اند که آنقدر ناسزا نثار کاریکاتوریست و سردبیر روزنامه ایران میکنند. از آنان پریسیدم که ببینم شما همیشه درباره مسایل بیمطالعه و بیاطلاع قضاوت میکنید؟! شما اصلا کاریکاتور را ندیدهاید و
امروز کاری داشتم بسادگی سوالی از وابسته مطبوعاتی سفارتی آشنا. از مسئول باجه اطلاعات و مراجعات پرسیدم گفت نمی داند با چه کسی باید صحبت کنم! ولی به هر حال پیدا کردم که کیست و شماره اش چیست. به کمک دوستی خارج از سفارت. تلفن زدن انگار جرم باشد. سنگین حرف می زد و انگار کار او نیست جواب دادن
نقاشی سپهری برگرفته از ویژه نامه ای برای نخواندن! – واقعا بجز یکی دو صفحه در باره موسیقی و نقاشی حرف تازه ای ندیدم. حیف واقعا. این است بنیه نقد ادبی در ایران امروز؟ یا قدرت روزنامه چی ما در تهیه یک ویژه نامه رو به تحلیل رفته است؟ – نگاه کنید به مثلا-ویژه نامه شرق (بخدا مجبور نیستید برای هر
چرا تا حال وبلاگ نویس نشده بودم؟نخستین یادداشت عباس عبدی برای وبلاگ اش وقتی که داشتم با یکی از دوستان که زحمت مقدمات این سایت یا وبلاگ را متحمل شده بود صحبت میکردم، که خودش هم وبلاگنویس بوده و در این مسیر نیز بلا دیده است، به همراهش یک وبلاگنویس خبره بود که اگرچه برای من احترام قایل بود، اما
آنچه در جاده بم-کرمان اتفاق افتاده است به نظر من پدیده منحصر به فردی است در ایران یعنی پدیده ای که پیش از این سابقه نداشته است: کشتن بی تبعیض مردمی که نمی شناسی. من در این کشتار نشانه خطرناکی از عراقی شدن روش تروریستهای فعال در ایران می بینم. آدمربایی و گروگانگیری معمولا بر آدمهای مشخص و از-پیش-انتخاب-شده تکیه دارد
گفتار آشوری در نقد حواشی بر فرهنگ علوم انسانیپیشگامیِ دوستانام، مهدیِ جامی و مهدیِ خلجی، در باز کردنِ صفحهای برایِ طرحِ نکتههایی در بابِ درایند (مدخل)هایِ فرهنگِ علومِ انسانی، تألیفِ من، از چند جهت کارِ نیکو و ارزشمندی ست. نخست این که– همچنان که من خود در دیباچهیِ کتاب طلبیده یودم– زمینهیِ یک هماندیشی را، بر اساسِ کاری انجام شده
روزه سکوت من برای کشف صدا بود. مهم نیست که برنامه ای که در دست دارم به نتیجه برسد یا نرسد اما حاصل اش برای من تا همینجا بسیار گرانقدر بوده است. این کشف دوباره صدا. ما شاید زیاده جهان را چون متن دیده ایم. حال آنکه جهان پر از صداست. می دانم که متن شناسی جهان هم بسیار مهم
عزلت تراژیک عقل صالحمرگ کاشف حقیقت و مجاز تاریخ اسلام گرچه پرآوازه ترین اثر صالحى ، «شهید جاوید» بود اما عقلگرایى صالحى به این حوزه محدود نماند. او در سال هاى پیش از انقلاب «جمال انسانیت» را در تفسیر سوره یوسف نوشت. تفسیرى که با وجود اتکاى کامل بر نصوص قرآنى اما براى انسان عصر مدرنیته نیز داستانى جذاب، منطقى و قابل فهم
فرهنگ ایرانی و استعاره چند ماه آخر سال گذشته معتاد شدهبودم به وبگردی . برای خودم توجیه داشتم که مربوط به کار و موضوعات مورد علاقه و مطالعهام هست. دیدم به این اندک سواد رسانهای هم بیتوجهی کنم به چه مانم؟ به زنبور بیعسل. یک ماهی روزه گرفتم که جز برای مقاله و ایمیل در فضای وب نباشم تا بتوانم