از هر تجمعی می ترسند
قبل از اینکه به یک تجمع مسالمت آمیز بروید باید به چند نکته دقت کنید. اول اینکه یادتان باشد اینجا جمهوری اسلامی ایران است. دوم اینکه اینجا یک کشور غیردموکرات است با سابقه هزاران ساله استبداد در شکل حاد. آن کلمه “جمهوری” قبل از “اسلامی” فریبتان ندهد.
سوم اینکه بیخیال شعار مهرورزی بشوید. چون از اسمش معلوم است که این فقط یک شعار است و چهارم اینکه مطمئن باشید شب که به خانه میروید توی یخچالتان قرص مسکن دارید و مثل من سردرد نمیکشید.
چه فایده دارد به خودم و شما یادآوری کنم که اصل ۲۷ قانون اساسی همین جمهوری اسلامی «تشکیل اجتماعات و راه پیماییها» را برای ملت آزاد دانسته و دو شرط برای احقاق آن قائل شده است اینکه تجمع بدون حمل سلاح باشد و مخل به مبانی اسلام نباشد. سلاح؟ زنهایی که امروز به میدان هفت تیر آمده بودند حتی نمیخواستند شعار بدهند سلاحشان کجا بود؟ اما باید به خودم و شما یادآوری کنم در یک کشور غیردموکراتیک صرف ” وجود داشتن” یک اسلحه است و جمع شدن این وجودهای منفرد قطعاً اسلحه گرم محسوب میشود.
سیاستمداران ما الان به نقطهای رسیدهاند که از هر نوع تجمعی میترسند چون مطمئناند قدرت اداره آن را ندارند. مگر ندیدید دیروز برای تماشای یک فوتبال حتی اجازه تجمع در پارک و سینما را هم ندادند.
امروز هم قرار بود یک تجمع مسالمتآمیز داشته باشیم ولی آن دو سه موردی را که اول گفتم فراموش کرده بودیم یا شاید دچار توهم دموکراسی بودیم. نمیدانم یک آن وسط آن معرکه چرا فکر کردم الان باید از صحنه کشیده شدن آن چند زن که هم سن و سال مادرم بودند روی آسفالت میدان هفت تیر آن هم به دست پلیس های زن عکس بگیرم شاید یک لحظه فکر کردم به قول رفیقمان اینجا خارجه است که دوربینام را درآوردم ولی با ضربه باتومی که خوشبختانه به جای دوربین به دستم خورد از توهم درآمدم.
الان دیر وقت است به تلفنها و اساماسهای دوستان نگرانم جواب دادهام که بله من سالمم ولی خیلیها امشب حالشان خوب نیست، کتک خوردهاند و بازداشت شدهاند و تنشان کبود است آن هم فقط به جرم حضور داشتن در میدانی از میدانهای شهری که میگویند ما شهروندش هستیم. خب بله آدم گاهی در درجه شهروندیاش دچار توهم میشود و ما هم از آن دستهایم. ما شهروندیم ولی از نوع درجه دو و سه و … . در یک ساختار غیردموکرات چه کسی گفته نباید دور هم جمع شوید اتفاقاً همیشه باید در صحنه باشید ولی صحنهای که آنها میخواهند و میگویند.
اگر امروز فرصت ندادند ای زن ای حضور زندگی را با هم بخوانیم بیخیال باز هم فرصت هست. یک روز دیگر در یک میدان شهر با هم سرودی دیگرگونه آغار خواهیم کرد. غمگین نباشید خواهران کبود من!
*توی آن هاگیر واگیر حسودی ام شده بود به آرش که رفته بود یک نقطه سوق الجیشی کمین کرده بود و عکس می گرفت این هم عکس هایش؛ و عکس های منصور
—————————
برگرفته از: کافه ناصری