مانا نیستانی: من حرمت شکن و هتاک نیستم
چند هفتهای است که چندان حال و روز خوشی ندارم. افتخارت این باشد که کاریکاتوریست هستی و بعد، کاریکاتور اینطور مطرح شود و در صدر اخبار قرار گیرد: وسیلهای برای استهزاء، توهین به اعتقادات و بیحرمتی به باور میلیونها انسان.
حرکتی که کاریکاتوریستهای دانمارکی علیه پیامبر اسلام انجام دادند تمام همکاران من را – فارغ از گرایشهای فکری متنوعشان – رنجانید و به واکنش واداشت، زیرا پیش از هر چیز، اصل مسلمی را که هر کاریکاتوریست مسلمان و غیرمسلمان به آن پایبند است زیرپا گذاشته بود: اصل احترام به باورهای مذهبی، چه اسلام چه مسیحیت و چه یهود.
با وجود تمام واکنشهای مثبتی که دوستان و همکارانم نشان دادند – نامههایی که نوشتند و امضا کردند و آثاری که کشیدند – آن حس بد همچنان با من است. وقتی عضو خانوادهای باشی که یکی از اعضای آن – گیرم در آن سر دنیا – مرتکب اشتباه میشود، انگار نام خانوادگیات لکهدار شده و معذب میشوی.
در کشوقوس این احساسات آزاردهنده و اخبار بد، چیز دیگری شنیدم که حالم را بدتر از بد کرد: روزنامه وزین همشهری، مسابقهای برگزار کرده که موضوع آن «هولوکاست» است و برنده آن جایزهای – با معیار مسابقات جهانی کاریکاتور – کلان (۱۲ هزار دلار) خواهد برد!
تا جایی که من خبر دارم بر سر تعداد قربانیان هولوکاست بحث و مناقشه فراوان است. عدهای از مورخان، بر عدد شش میلیون توافق دارند و درمقابل، عدهای دیگر – از جمله روژه گارودی، مورخ و متفکر فرانسوی – این رقم را ناممکن و زاییده دروغهای صهیونیسم بینالمللی میدانند که برای پیشبرد اهداف خود در فلسطین چنین بهانهای لازم داشت.
بحثی ندارم که آیا شش میلیون یهودی در هولوکاست کشته شدند یا ۶۰۰ نفر؛ چراکه این، عرصه مجادله مورخین است که هر کدام اسناد خود را رو کنند و برای ادعاهایشان مدرک بیاورند. من مورخ نیستم، کاریکاتوریستم! اما چیزی که به آن یقین دارم این است که «هولوکاست» وجود داشته، از آن فاجعه ۶۰ سال گذشته نه ۶ هزار سال، کورهها هنوز هستند، تبدیل به موزه شدهاند و فرزندان قربانیان بعضاً در قید حیاتند. شاید بتوان تعداد قربانیان را تحریف کرد اما اصل قضیه را خیر.
اصلاً فرض را بر این میگذارم که تنها یک نفر آدم در جریان هولوکاست، قربانی شده باشد. چطور میتوانم به عنوان یک کاریکاتوریست، طرحی بکشم که در آن برای گفتن یک حرف حق – ظلم اسرائیل- مرگ همان یک نفر پوچ شمرده یا بدتر از آن به سخره کشیده شده باشد؟ آیا بازماندگان همان یک قربانی با دیدن عنوان «هولوکاست» در کارم، بر خود نخواهند لرزید؟
شاید طبق نحله فکری صهیونیسم، بالا بردن رقم قربانیان هولوکاست، ظلم امروزشان را موجه جلوه دهد (که به نظر من نمیدهد) و یا توهین به مقدسات یک میلیارد مسلمان، سیاستی لازم و مشروع باشد اما از نظر ما که مسلمان هستیم جان یک نفر هم به اندازه تمام انسانها ارزشمند است و مسلماً جواب استهزای باورهایمان را با تمسخر خاطره تلخ قربانیان هولوکاست نخواهیم داد.
شاید یکی از اهداف برگزارکنندگان مسابقه، به چالش کشیدن دوگانگی دنیای غرب در برخورد با شعار آزادی بیان باشد؛ آنها به بهانه آزادی بیان مقدسات ما را به هجو میکشند و خود، «هولوکاست» را تبدیل به تابویی میکنند که حتی کمتر مورخی برای کار علمی، جرأت چرخیدن گرد آن را دارد. پس ما هم در عوض توهین آنها انگشت بر نقطه حساسشان گذاشتهایم!
سوال من این است: اما با چه قیمتی؟!
بار دیگر به شعار برگزارکنندگان مسابقه برمیگردم که مفهومی بسیار پسندیده دارد: هیچظلمی، ظلم دیگری را توجیه نمیکند. تاوان هولوکاست را فلسطینیان نباید بپردازند همانطور که تاوان ظلم صهیونیستها را هم قربانیان هولوکاست! آنها در این بازی گناهی نداشتند.
چرا روزنامه همشهری، «صهیونیسم» یا «دوگانگی برخورد غرب با آزادی بیان» را موضوع مسابقه نکرده تا ما با وجدانی آسوده، تناقضها و بیعدالتیها را به نقد بکشیم؛ چراکه کار ما این است و باور کنید نیازی به جایزه کلان ۱۲ هزار دلاری هم نخواهد بود.
اصلاً حال خوشی ندارم. این جملهها را با خودم میگویم تا کمی بهتر شوم: من استهزاگر نیستم، حرمتشکن و هتاک نیستم، ابزار دست کسانی هم نیستم که میخواهند با نیتی پاک، عملی بد را جوابی بد دهند. من یک کاریکاتوریستم!
—————-
نوشته مانا نیستانی به مناسبت جنجال بر سر هولوکاست این روزها سخت خواندنی شده است. من بی گمان ام که مانا نظرش در کشیدن کارتونی که توهین به هموطنان آذری تلقی شد نظر سوء نداشته است. خطا کرده است اما قصد خطا نداشته است. ولی نمی توانم با قاطعیت بگویم همه آنچه این روزها در مناطق ترک زبان ایران اتفاق می افتد بدون قصد و نیت سیاسی است و صرفا واکنش است به روزنامه ایران و کاریکاتور مانا. کاریکاتور بهانه است. – سیبستان