Search
Close this search box.

همه حقیقت ها ساده اند

امشب با دو دوست در دو سوی جهان حرف می زدم. بحث رسانه بود. دوست اول به مطلب زیر از استاد شکرخواه اشاره آورد. گفتم برایم بفرستد که ندیده بودم. نکات نغزی دارد. و مثل هر حقیقتی ساده است:

یک فرمول ساده*

بعضی از نشریات به محض تولد رو به مرگ می روند. کاش چنین نمی شد. اجازه بدهید ریشه این اتفاق را در یک فرمول ساده بجویم؛ فرمولی ساده و قدیمی.

فرمول مورد بحث من از آن یک کارشناس ارتباطات است به نام تئودور پترسون Theodore Peterson است که متولد سال ۱۹۱۸ است. اگر بخواهم کمی بیشتر معرفی اش کنم باید بگویم او جزو نویسندگان کتاب کلاسیک و بسیار معروف چهار تئوری مطبوعات Four Theories of the Press بوده؛ کتابی که پس از انتشار در سال ۱۹۵۶ از سوی اساتید دانشگاه ایلی نویز آمریکا به دلیل طبقه بندی نظام های رسانه جهان از شهرت برخوردار شد و هنوز به فارسی هم ترجمه نشده است. بگذریم.

پترسون مورد بحث ما که در عین حال یک کارشناس برجسته در زمینه مجله ها هم هست؛ فرمولی برای انتشار مجله عرضه کرده که به نام خودش یعنی به فرمول پترسون معروف شده است؛ من فکر می کنم همه نشریه ها باید به هر طریقی سه نکته کلیدی موجود در فرمول پترسون را به خاطر بسپارند تا بتوانند از پس چالش های فرا روی کارشان برآیند. البته این فرمول ساده صرفا جنبه هائی از دنیای پیچیده ارتباط را نشان می دهد. به هر صورت؛ این فرمول سه بخشی و مهم را می توان در سه محور خلاصه کرد:

۱. مجله باید مخاطبانی را برای خود دست و پا کند که سایر مجلات به آنها سرویس نمی دهند یا بد سرویس می دهند؛
۲. مجله باید بتواند خودش را با تغییر حالات و ذائقه مخاطبان وفق دهد؛
۳. مجله باید بازتاب شخصیت همان کسی باشد که مسئول آن است.

من فکر می کنم علت اینکه بعضی از نشریات به محض تولد رو به مرگ می روند؛ ندیدن همین محور اول باشد. اما اگر محور اول را دیده باشند و بتوانند به موقع خودشان را با محور دوم یعنی تغییرات ذائقه مخاطبان وفق دهند؛ تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده اند و می توانند به سرمایه ارتباطی ایجاد شده تکیه کنند.

اما محور سوم هم که به گمان من جنسی از اخلاق دارد و درستی و یکرنگی؛ محور مهمی قلمداد می شود.
مدیر مسئول باید همانی باشد که هست. یک بام و دو هوا یک ضرب المثل ریشه دار فارسی است و نشان می دهد مخاطبان خیلی زود رفتارهای دوگانه را تشخیص می دهند. نمی توان در حرف و عمل تناقض داشت.

به نظر من نشریه ای شانس بقا و رشد را می یابد که مخاطبان فعالی داشته باشد ؛ مخاطبانی که بگویند چه نوع سرویس هائی را می خواهند و چه نوع هائی را نه.

نشریه ای شانس بقا و رشد را می یابد که سردبیر فعالی داشته باشد ؛ سردبیری که از تغییر حالات و ذائقه مخاطبان سر در آورد و به موقع با انها همراه شود.

شما چنین مخاطبان و چنین سردبیرانی سراغ دارید؟

چه خوب می شد اگر مخاطبان و سردبیران از این فرمول ساده برای گره گشائی از معمای پدیده ای به نام ارتباط استفاد می کردند تا همه کارکردهای وسائل ارتباط جمعی از جمله خبررسانی و اطلاع دهی، آموزش و سرگرم سازی به طرزی موثر در خدمت نیل به اهداف اجتماعی در آید.

* یادداشت من در دومین شماره هفته نامه بزرگراه فناوری

پ.ن : آفرین به اخبار ارتباطات که زودتر از خود من این مطلب را لود کرده و لینک مرتبط هم به آن داده است : اینجا

—————-
از: دات
—————-

*این را هم گفته باشم که نشریه درآوردن درست مثل اداره کردن مملکت است. حالا فرمول بالا را یکبار هم با توجه به این بخوانید که در باره دولت است و رهبران سیاسی. هر دولتی شبیه رئیس جمهورش است! و هر کشوری بازتاب شخصیت رهبرش. از قدیم درست گفته اند: مردم بر دین ملوک خویش اند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن