Search
Close this search box.

Author: sibestaan01

زن، زندگی، آزادی – آینده ما

زیبایی این تصویر در آن است که از آن هیچ گروه و دسته و حزبی نیست. این مردم اند در ساده ترین بدیهی ترین سرراست ترین صورت خود. به فرمان کسی نیستند. پیرو کسی نیستند. جنبشی را پیش می برند که هربار همه اپوزیسیون را شرمنده می کند. جنبشی بی‌رهبر و همه‌رهبر. جنبشی که شایسته ایران شهروندی است. جنبشی که

هنر و مردم

جنبش واقعی جایی است که هنر می جوشد. جایی که هنرمند با مردم اش پیوند می خورد. و این ترانه زیبا با یاد یکی از بهترین آوازخوانان ایران با شعری تازه در باره زن و زندگی و آزادی – جنبشی که نشان می دهد آینده ما کجا ست. با کرنش و ستایش به پیشگاه هنرمند بزرگ ایران گوگوش و شاعر

آینده زن است

فرهنگ ایرانی بر ستایش زن استوار است. فرهنگ انیرانی بر ستیز با زن. فرهنگ ایرانی در شعر او بازتابیده است که همه سخن از عشق و محبوب و یار است. و فرهنگ زن ستیز ولایی فرهنگی بیگانه با ما ست. ستیز دایمی با زنان در ایران پایانی جز نابودی ستیزه گر ندارد. می گویند نیرویی برای مقابله با ولایت نیست.

بدون درمان نفرت پراکنان آینده تاریک است

انبوه بدگویی ها از ملکه بریتانیا نشانه یک بیماری است: نفرت پراکنی. این بیماری دارد حاد می شود. دست کم تظاهر بسیار دارد. حالا دیگر فقط کیهان نیست. جوان هم هست. صداسیما هم هست. شبکه های اجتماعی که اصلا به دست نفرت پراکنان وطنی فتح شده است! این روزها همه مثل کیهان حرف می زنند. در رسانه های رسمی مثل

عباس سرطان ایران داشت

عباس کودک بود. کودکانه زندگی می کرد. با قلب اش می گفت و می نوشت. لج می کرد. بازی می کرد. دعوا می کرد. آشتی می کرد. عاشق می شد. شعر می نوشت. بهترین شعرهای عاشقانه را نوشته است. لطیف ترین قلم را داشت. زهرآگین ترین قلم را داشت. مثل زندگی بود. زندگی را دوست داشت اما با مردگان همنشین

نه ولایت نه برانداز -راه مردم راه همگان بی حذف و تبعیض

اقلیت حاکم اعتباری ندارد. سرمایه اجتماعی خود را تا ته مصرف کرده و سوخته. پس منطق می گوید مخالفان باید اعتماد ایجاد کنند و بر سرمایه اجتماعی خود بیفزایند. اما تا اینجا فقط امثال تاجزاده و میثمی و مدنی چنین کرده اند. براندازان همان راه اقلیت حاکم را می روند -عجیب نیست؟ به عبارت دیگر، براندازان آینه گذاشته اند مقابل

بازگشت به گذشته امکان ندارد

یکسالی است که مشتری کلابهاوس هستم. آدم اهل رسانه نمی تواند از این نعمت جدید آسان بگذرد. فیک خیلی کم دارد. یا کم داشت. ولی هنوز بهتر از توئیتر فیک آلود است. صدا هست. شخصیت صدا را می توانی همراه با نظرش و شیوه بیان اش درک کنی. جمع هست و انجمن هست. برخی انجمن ها فوق العاده است. در

طرحواره اندیشه ایرانشهری

طرحواره ای از اندیشه ایرانشهری تقدیم به آقامحمد قائد ناقد شهیر و همپالکی ها و ستایندگان ایشان و دنباله روها که همگی در نخواندن و ندانستن اندیشه ایرانشهری شریک اند. پس طرح این اندیشه را بر اساس فصل دوم کتاب «خواجه نظام الملک» دکتر طباطبایی می آورم و از ایشان می پرسم دقیقا با چه چیزی و کدام حکم و

ذکر جواهر کمیابی که به غفلت از گردن افتاده باشد

از لاله زار که می گذرم بهروز تورانی لندن: اچ اند اس مدیا، ۲۰۱۷/ ۱۳۹۵ خواندن نوشته های بهروز تورانی برای هر کس که دلبسته زبان فارسی باشد بسیار الهام بخش است. این بهترین تعبیری نیست که می شود در باره نوشته های او به کار برد ولی شاید تا انتهای این یادداشت روشن شود که منظورم چیست. این نوشته

هفت کتاب دوست داشتنی

پسرم علی از گروهی از دوستانش و من و شهزاده خواسته طی هفت روز هفت کتاب را که دوست داریم معرفی کنیم با عکسی از روی جلد آنها. این روزها خیلی به فکر دوست نازنین جیمز باکن بوده ام که از رمان نویسان خوب انگلیسی است و تقریبا زمانی که من دخترم را از دست دادم همسر جیمز هم از

استاد حیات نعمت سمرقندی

گفتم می خواهم سمرقند را ببینم. تازه شب پیش موقع غروب رسیده بودیم. به همراه ناهید خانم و دکتر رزاقی. از پنجکنت می آمدیم. وارد شهر که شدیم سر چهارراهی زنی قرص های نان تازه بر دست می فروخت. وه چه تماشایی بود! یکراست رفتیم مرکز فرهنگی تاجیکان. به دیدن استاد حیات نعمت. گرم پذیرفت و از هر دری سخنی

طالبان سکولار ایرانی

داستان جدیدی که با ویدئوی توماج صالحی راه افتاده بسیار خطرناک است. اپوزیسیون چماقدار به داخل نفوذ کرده است یا دارد از داخل تقویت می شود! اپوزیسیون چماقدار می خواهد همه صداهای متنوع مخالفت و انتقاد از ولایت را خفه کند و خود را صاحب صدای اصلی جلوه دهد. این ترور شخصیت هیچ فرقی با روش طالبان ندارد. مراقب طالبان

مساله مساله‌ها این است که رودخانه خروشانِ اکنون را از دست می‌دهیم

خانه ام آتش گرفته است. و ببین صف کتابخوانده ها و مبارزان سابق که همه ایستاده اند تماشا می کنند. معجزه ای نخواهد رسید. از انجمنی بیرون زدم که برخی از بهترین جوانان این مملکت با چنگ زدن به دامن این متفکر و آن متفکر غربی داشتند توجیه می کردند که نباید دستی بالا کرد. باید ایستاد و سوختن این خانه

تصرف دولت و عریان شدن ولایت

بالاخره بعد از ۱۲ سال سخت و طاقت فرسا ولایت توانست دولت را بی دردسر به تصرف درآورد. یا تقریبا و فعلا بی دردسر. این بار ولایت با دست باز بازی کرد. از اول گفت که بشار اسد رژیم باید انتخاب شود. زمان را درست انتخاب کرده بود. مردم بی روحیه و سرخورده و سیاست را سه طلاقه کرده بودند.

استراتژی ولایت: تکثیر خامنه ای

مردم ایران خامنه ای را نمی خواهند. این را همان ۲۵ سال پیش نشان دادند وقتی به ناطق نوری رای ندادند و رقیب شریف اش را با رایی شگفت آور به ریاست جمهوری برگزیدند. پادافره این گزینش و نه گفتن به خامنه ای بحران هایی بود که هر ۹ روز یکبار برای آن دولت کریمه درست کردند. خامنه ای خاتمی

استراتژی ولایت: تخریب دولت

واقعیت نظام سیاسی در ایران این است که دو قطب قدرت وجود دارد: ولایت و دولت. تاریخ ولایت نشان می دهد هر بلایی توانسته سر دولت آورده است از دولت هاشمی و خاتمی تا همین دولت روحانی. همیشه هم مدعی است و رفتار اپوزیسیونی دارد و از دولت مطالبه می کند. در حالی که قدرت واقعی دست ولایت است و

۱۹۹۹ سال آخر قرن -۱۴

سه شنبه ۲ مارس خواندن خاطرات علی امینی از مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد را به صفحات آخر رسانده ام. بیشتر با استفاده از توفیق اجباری وقتی که باید در مترو و در طول مسیر خانه به اداره و بالعکس بگذرانم. امینی بریده بریده حرف می زند و متن بازنوشت حرفهای او رویهمرفته بد و ناهموار تنظیم شده. علاوه بر آن

انتخابات ۱۴۰۰؛ مغناطیس سرگیجه‌آور یک سیاهچاله

انتخابات ۱۴۰۰ به نماد کاملی از سیاست ولایی تبدیل شده است. آمیزه ای از ابهام و آشفتگی و تناقض و تقلید و تحمیل. برای همین است که به چشم همه ناظران عجیب و غریب می آید. مهندسان ولایی این بار طرحی ریخته اند که هم مبهوت می کند هم گیج می کند. کسی نمی داند راه ورود کدام است و

این کارخانه‌ای است که تحقیر می‌کند

چه بود رمز آن وزیرکشی ها؟ چه بود راز آن پسرکشی ها برادرکشی ها؟ چرا محبوب امروز سلطان مغضوب فردای او ست؟ این چه رازی است؟ چه رمزی است؟ چه ربطی دارد به قدرت؟ چه ربطی دارد به سلطنت مادام العمر؟ چرا سلطان چنین بدخیال است؟ چرا مرد شایسته راه به دربار سلطانی ندارد و اگر راه یافت سرانجامی جز

بازگشت به دهه ۶۰ محال است

وضعیت ایران بعد از اعلام نظر شورای نگهبان ولایت درباره نامزدهای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ سوریه ای شده است. مدتها بود که می گفتند مراقب باشید ایران سوریه نشود. اما شده است! منتها نه به آن صورت که هشداردهندگان می گفتند. بلکه در نظام انتخاباتی اش. از اتفاق انتخابات ریاست جمهوری سوریه هم نزدیک است یعنی همین فردا پس فردا ست.

۱۹۹۹ سال آخر قرن -۱۳

پنجشنبه ۲۲ بهمن / ۱۱ فوریه در بوش هاوس نشستی در باره انقلاب ایران بر پا ست. انقلاب ایران ۲۰ ساله شده است. راجر هاردی صحبت می کند. به نظر می آید سخت مسحور اندیشه ها و اقدامات خاتمی است. انقلابی در انقلاب می دید دوره خاتمی را. خاتمی را چهره خندان انقلاب می دانست. به نظرش صحبت از حقوق

۱۹۹۹ سال آخر قرن -۱۲

۳۰ ژانویه آینده های معاصر (Contemporary Futures) عنوان کتابی است که دست گرفته ام (با ویرایش سندرا ولمان) و مرور می کنم برای اینکه بدانم مساله اش چیست. با خود فکر می کنم: در بیست سال گذشته ما مرتب از آینده سخن گفته ایم (مثلا آینده سازان را خطاب قرار داده ایم) و فرهنگ توجه به آینده را (که از

۱۹۹۹ سال آخر قرن -۱۱

۱۷ ژانویه ما ایرانی ها در خارج از ایران هم با همان تربیت ایرانی رفتار می کنیم خاصه در باره حق و حقوق مان. در حالی که دنیای غربی دنیای حقوق مسلم فرد است ما اینجا هم بسیار قانع ایم و کمتر اعتراض می کنیم کمتر حقی را مطالبه می کنیم با اینکه بسیار معمول است که چنین کنند. –

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۱۰

۵ ژانویه ۱۹۹۹ امروز یک روز تاریخی بود. صبح از تهران خبر رسید که روزنامه سلام در یادداشت سیاسی خود گفته است که بنا به اطلاعات موثق کسانی از داخل نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در قتل های اخیر دست داشته اند. خواستیم آن را با فکس بفرستند. مقاله عجیبی بود. کمتر به یاد دارم در روزنامه های سالهای ۶۰ به

شجریان این خراسانی فروتن و مغرور

شجریان انقلابی بود و از معدود انقلابیونی که انقلابی ماند. انقلابی به همان معنای سال ۵۷ و ۵۸ می گویم. آدمی که به مردم اش عشق بورزد و شادی ایشان و آبادی وطن را بخواهد. او از معدود کسانی بود که همه آنچه باید می داشت داشت تا بتواند در مقابل ابتذال سیاست حاکم بایستد و کس را زهره آن

سیطره حرافی و علایم آخرالزمان یک دوران

کتک کاری در استودیوی شبکه من‌وتو یکی از علایم آخرالزمان دورانی است که اوج آن را در این چهار سال اخیر دیده ایم. دورانی که به تهی بودن حرفها و مواضع رسیده است. تا ده سال پیش هنوز این نشانه ها پنهان بود. یا فکر می کردیم داخلی است. دوران احمدی نژاد بود. دورانی که فکر می کردیم به سر

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۹

۲۴ دسامبر در آستانه کریسمس تعطیلات مدرسه پسرم آغاز می شود. این روزها می شود دید که تا چه حد جامعه بریتانیایی مذهبی است. درست است که می گویند این جامعه سکولار است ولی مذهب در پشت صحنه و البته در مدرسه و آموزش نقش مهمی دارد. مدارس ابتدایی در این روزها غرق می شود در مراسم مذهبی و تعلیمات

مورد عجیب آیدین آغداشلو

خانم سارا امت علی احتمالا یکی از ستاره های روز توئیتر است به خاطر ادعایی که نسبت به آیدین آغداشلو مطرح کرد و او را به تعرض جنسی متهم ساخت. با این حال او در همان زمان – حدود ۸-۹ روز پیش- در توئیتی نوشت: «می‌دونید بخش تلخ قصه کجاست؟ این‌که در ۸ سالی که خبرنگار بودم، از سوی چندین

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۸

۱۰ دسامبر دو روز گذشته از نظر عصبی سخت تحت فشار بوده ام. مرگ مشکوک محمد مختاری من و همکارانم را شوکه کرد. گفتگوهای بسیار و بحث و نظر از هر سو.  با شنیدن این گونه خبرها در اینجا اولین چیزی که به نظر آدم می رسد این است که مهمترین مشکل در ایران عدم امنیت است. اما اینکه ماجرای

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۷

۲۹ نوامبر آهنگ جرج مایکل در برنامه پرفروش های هفته از تلویزیون پخش می شود. این همان آهنگی است که موضوع آن ملهم از رسوایی جنسی او در آمریکا ست و او همان را دستمایه کرده خودش رخت پلیس پوشیده و با شعر و داستان ویدئوکلیپ ترانه اش به این ماجرا و دستگیری اش دهن کجی کرده است. در حالی

جنبش سبز شناسنامه ما ست

آن که گذشته ندارد آینده ندارد. امروز ۲۳ خرداد ۹۹ است. دیروز همه جا سکوت بود. من از نیمه شب گذشته حیرت خود را در توئیتر و فیسبوک اعلام کردم که دوستان! من از بی بی سی و رادیو فردا انتظاری ندارم. اما سایت زیتون و سایت ملی-مذهبی هم؟ آیا توافقی کرده اید که درباره سالگرد ۲۲خرداد کسی چیزی ننویسد؟

این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطا ست

روزنامه اعتماد امروز یکشنبه ۱۱ خرداد مطلبی نسبتا بلند منتشر کرده به قلم میرفتاح سردبیر روزنامه که تقریبا یک صفحه کامل روزنامه است – در صفحه ۷. به خاطر عکس جذاب و قدیمی اش کمی در مرور روزانه ام صفحه بعدی را دیرتر کلیک کردم تا عکس را خوب ببینم. بعد توجه ام جلب شد به مطلب. متن را باز

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۶

۲۴ نوامبر سراغ کتاب جرمی پاکسمن را از کتابخانه می گیرم: انگلیسی ها (The English). تازه درآمده است. این کتابی است که باید خواند. تعریف یکی از شاخص ترین چهره های رسانه ای بریتانیا از انگلیسی بودن می تواند مرجع باشد. پاکسمن سالها ست در تلویزیون حضور دارد. برنامه نیوزنایت (Newsnight) را در بی بی سی ۲ اجرا می کند.

طباطبایی و ملکیان؛ ایرانیان و یونانیان

از خواب برخاسته ام. در انتهای خواب داستانی می گذشت که درست به یادم نمی آید اما در پایان داستان کسی ایستاده در میانه راه گفت صبر کن تا دیگران هم برسند. در همان خواب و بیداری فکر کردم صورت درست این خطاب این است: صبر کنیم تا دیگران هم برسند. خواب مفاهیم از خواب برخاسته باشم انگار. مفاهیم اغلب

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۵

یکشنبه ۲۲ نوامبر روز تعطیل و بی خبری است. ولی مثل همه روزهایی که آرام به نظر می رسند و ناگهان اتفاقی می افتد خبری سخت غیرمنتظره می رسد: داریوش فروهر و همسرش در تهران به قتل رسیده اند! درحالت عادی نیستم. شوکه شده ام. دفتر حزب ملت ایران در آن سالهای دانشجویی فقط یک خیابان با خوابگاه ایرانشهر فاصله

۱۹۹۹ سال آخر قرن -۴

شنبه ۱۴ نوامبر به مناسبت پنجاه سالگی پرنس چارلز ولیعهد انگلستان (که پرنس ویلز خوانده می شود) جشنی برپا ست و تلویزیون کانال ۳ (آی.تی.وی) نشان می دهد. شخصیت چارلز و نحوه برگزاری جشن و کمدین های انگلیسی که ظاهرا جزء لایتجزای هر جشنی اند جالب است. انگلیسی ها خیلی به آنچه حس شوخ طبعی خود می نامند (sense of

روز سیاه روزنامه نگاری ایرانی

امروز ۱۸ اسفند است. سال پیش در چنین روزی یکی از بزرگترین عملیات های روانی علیه رسانه های فارسی و مخاطبان آنها رقم خورد. روزنامه اعتماد در تیتر اصلی خود به مرجان شیخ الاسلامی اتهام سنگینی وارد کرد و به خاطر اینکه او همسر مهدی خلجی بود به آن نام خلجی گیت داد و اینطور وانمود کرد که گویا خانم

دن آرام

آماده شدن برای مرگ یکی از بزرگترین فضیلت ها در زندگی آدمهای سنتی است. آدمهایی که به عرف تربیت می شوند نه با ایدئولوژی. این شب های سوگ و غریبی که در حقیقت شام غریبان همین است با شهزاده نشستیم دن آرام را تماشا کردیم. بخش هایی از آنچه سالهای دور ساخته شده است ولی اصلا مجموعه بزرگ ۱۵ قسمتی

آن یار کزو خانه ما جای پری بود

کاروان شهید رفت از پیشوان ما رفته گیر و می اندیش مادرم بی بی گل یزدان پناهی از جهان گذشت. یک دو سه هفته بستری بود و جان به جان آفرین تسلیم کرد و رفت. سبک رفت. این اواخر هر وقت با او صحبت کردم خندان بود. شاد بود. سرحال بود. کمی از ناراحتی ها و دردهای جسمی اش می

۱۹۹۹ سال آخر قرن – ۳

۵ نوامبر ۱۹۹۸ قرار نبود نوشتن یادداشتهای روزانه را زودتر از ژانویه ۱۹۹۹ شروع کنم ولی آقای خاتمی تصمیم مرا تغییر داد. پیشنهاد او برای آغاز هزاره جدید میلادی با سال گفتگوی تمدنها در سازمان ملل متحد تصویب شده است. خبر مهمی است. من خانه ام و به برنامه جام جهان نمای بی بی سی گوش می دهم. عنایت فانی