زن، زندگی، آزادی – آینده ما

زیبایی این تصویر در آن است که از آن هیچ گروه و دسته و حزبی نیست. این مردم اند در ساده ترین بدیهی ترین سرراست ترین صورت خود. به فرمان کسی نیستند. پیرو کسی نیستند. جنبشی را پیش می برند که هربار همه اپوزیسیون را شرمنده می کند. جنبشی بی‌رهبر و همه‌رهبر. جنبشی که شایسته ایران شهروندی است. جنبشی که نمی توان آن را مصادره کرد. نمی توان به آن فرمان ایست داد. ولایت کسی و گروهی را نمی پذیرد. نه از داخل نه از خارج. می خواهد که زندگی کند. رها از قید هر ولایت و بزرگتر و اتوریته و فرمانده و رهبری:
هرگز از زمین جدا نبوده‌ام
با ستاره آشنا نبوده‌ام
روی خاک ایستاده‌ام
با تنم که مثل ساقهٔ گیاه
باد و آفتاب و آب را
می‌مکد که زندگی کند
بارور ز میل
بارور ز درد
روی خاک ایستاده‌ام

 

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای