Author: sibestaan01

۱۹۹۹ سال آخر قرن- ۲: از چیزهایی که باید نوشت

پیش یادداشت فکر می کنم از این چیزها باید نوشت: رانندگی در لندن و در تهران! خیابانهایی که جهت برعکس دارند و راننده هایی که در طرف راست می نشینند و روند خطرزای عادت کردن به این جهت نامعمول که در همان آغاز متفاوت بودن انگلیسی را به رخ تازه وارد می کشد. فرهنگ فارسی به انگلیسی که قرار است

۱۹۹۹ سال آخر قرن – بخش ۱: مقدمه‌گویی

یادداشتهای روزانه من که مقصد آن بود که سال ۱۹۹۹ را از چشم یک تازه مهاجر ثبت و ضبط کند مصادف شد با واقعه های بزرگی در وطن ام ایران. بیست سالی است که این یادداشت ها را به امید اینکه تکمیل شود و خاصه با ارجاع به روزنامه هایی که در همان روزها گردآورده بودم مستند شود کنار گذاشته

لبنانی شدن مدل ولایی؛ یا سکولاریته از مسیر حزب الله‌گرایی

نشانه ها و قراین متعددی این روزها دیده می شود که نشان می دهد عده ای از درون نظام برای آینده نظام ولایی نگران اند و راه لبنان را پیشنهاد می کنند. برای من که در یک دهه گذشته مرتب و آشکارا از مبارزه ولایت با طبقه متوسط نوشته ام و روشهای ولایی را در این مسیر رصد کرده و

اگر شاه نمی رفت، اگر من مهاجر نمی شدم

خدا رحمت کند رفتگان شما و ما را امروز متوجه بحرانی شدم که باید آن را «بحران اگر» نام نهاد و بعد یادم افتاد از علی آقای قاف. جوان عجیبی بود. پرانرژی. کمی لکنت زبان داشت و شوخ بود. و بسیار مصمم و جدی. می خواست زندگی اش را خودش با برنامه خودش پیش ببرد. تکیه کلام اش این بود

لویاتان یا هیولای دوچهره ولایت

دستگیری فریبا عادلخواه که دولت می گوید نمی داند کار کیست (!) بار دیگر ما را با پرسش از ساختار ولایت روبرو می کند. من هم تا امروز فکر می کردم دولت پنهان (یا به قول آمریکایی ها دولت ریشه دار یا عمیق deep state) دارد امور را می گرداند و دولت ظاهری یا منتخب بازیچه ای بیش نیست. تمام

زندگی در ناکامی سالم‌تر است

اگر هر چه می خواستی داشتی هم زندگی آسان نبود! زندگی در ناکامی سالم تر است. انسانی تر است. زندگی در کامیابی پرخطر است و پرخطا. یادم افتاد به آقای خمینی. که چه معزز آمد و رهبری کرد و کارهای ناممکن را ممکن کرد و سلطنت را برانداخت و ملت را وحدت بخشید. اما بعد سقوط کرد به اسفل سافلین.

گام دوم انقلاب؟ – بازنشر یک بگومگوی قدیمی با خامنه ای

این متن را ۱۰ سالی پیش نوشتم در آغاز بحران تقلب انتخاباتی در سال ۸۸. آن موقع حضرت رهبر هنوز ۲۰ سال بود که حکومت می کرد. حالا شده ۳۰ سال. ولی اساس مساله تغییری نکرده است. بیانیه اخیر او درباره چهل سالگی انقلاب مرا واداشت که این متن را مجددا بازنشر کنم. رهبر معظم ما در گفتار و نوشتار

اندازه گلیم هر جمع و جامعه ای به شمار نخبگان آن است

امروز صبح زود باید از خانه بیرون می رفتم تا در دادگاه محلی به استماع نتایج تحقیقات پلیس درباره مرگ دخترم ریحانه بپردازم. روزی تکان دهنده که از دیروز مرا به اضطراب انداخته بود. جزئیات همیشه دردناک است. اما راهی نبود. باید همه چیز را می دانستم. شب نتوانستم بخوابم. تکه تکه نیم ساعت و یک ساعت خوابیدم و بیدار

احمد احمدی نمونه ای از مدیران فرهنگ در نظام ولایی

روزنامه شرق نوشته است که حجه الاسلام احمد احمدی در ۸۵ سالگی از جهان گذشته است. من چند سالی با او کار کرده ام وقتی در ایام دانشجویی ضمن تحصیل، در کتابخانه سازمان تازه تاسیس مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی به عنوان کتابدار و ویراستار مشغول بودم. سالهای میانی دهه ۶۰ شمسی. سازمان که به “سمت” مشهور بود، در

چگونه می توان داریوش شایگان را شناخت؟

نوشته هر کدام از دوستان و اهل قلم را که در باره داریوش شایگان می خوانم چه دکتر پورجوادی باشد یا مهدی خلجی چه محمد قوچانی باشد یا عماد باقی می بینم بیش از هر چیز از خود آنها حکایت می کند. این نوشته ها در باره شایگان است و همزمان در باره نویسندگان آنها ست. نکته ای این میانه

و حالا خورشید تاریک؛ حسین عطایی آینه جامعه ولایی

نیروهای مسلط تبلیغی و رسانه ای در جامعه ایران گاه تمام ایده آل های خود و حداکثر توان خود را در یک صحنه یک نمایش یک پرده نشان می دهند. گفتگوی رشیدپور با پسربچه ای ده یازده ساله به نام حسین عطایی یکی از این صحنه ها و پرده ها ست. این گفتگوی ۲۲ دقیقه ای آینه تمام نمایی از

آیا چپ در ایران آینده ای خواهد داشت؟

ما بیش از آنکه فکر کنیم چپ هستیم. پاره دوم و پایانی نسل پاکباخته حاصل این کشاکش که نخست ۶۰ سال تا انقلاب ۱۳۵۷ طول کشید و سپس ۴۰ سال بعد از انقلاب هم به آن افزوده شد چه بود؟ یک سوی داستان به فاجعه ختم شد و شماری از بهترین و زبده ترین افراد نسلهای این دوره قربانی شدند.

ما بیشتر از آنکه فکر کنیم چپ هستیم

به بهانه گذشت صدسال از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اگر مفاهیم و آرمان های اساسی قرن بیستم را دموکراسی، ناسیونالیسم، تجدد و مواجهه با سنت بدانیم کارنامه چپ چه کمکی به پیشبرد این آرمان ها و تعمیق این مفاهیم در ایران کرده است؟ پاسخ من این است که چپ دموکراسی را به معنای خاص خود دنبال می کرده، با ناسیونالیسم و

دانشگاه و پاسداران سنت عتیقه‌مانی در علم و عقل

در دانشگاه چه خبر است؟ چرا دنیا دستخوش تحول است و در این یکی دو دهه زیر و رو شده است اما دانشگاه در ایران از جایش تکان که نمی خورد هیچ عقبگرد می کند؟ چرا دانشگاه در ولایت ما اینقدر دست و پا چلفتی است؟ چرا چشم اش را به روی تحولات بسته است؟ چرا اختیارش دست مشتی بوروکرات

دکتر ژیواگو؛ عشق و سیاست

به دعوت نوشی خانم عزیز که از پیشکسوت های وبلاگستان است قرار شد امروز که ۱۳ مرداد است یادی از عاشقانه ها بکنیم. چرا امروز؟ به خاطر اینکه امروز همان روزی است که سعید در دایی جان ناپلئون عاشق می شود.  یک روز خاص در ادبیات ایران که با ذکر تاریخ و ساعت دقیق کسی از آغاز عشق خود می

چه باید کرد؟

گروههای کوچک نیک خواهی شریعتی می دانست که آن شور و ایمان را که منظور داشت و مبعوث می خواست، نمی توان یکباره در همه جامعه پدید آورد و همه را به یکباره برانگیخت. پس راه آن را نشان می داد: ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر. این شعار محوری شریعتی بود. هدف اش تربیت گروههای کوچک اما همبسته ای

شریعتی و مکتب تلفیق

مکتب تلفیق هنر شریعتی آن بود که درست در میانه روایتهای مختلف به گره زدن آنها پرداخت یعنی کار شریعتی عمدتا در تلفیق هنرمندانه و جسورانه روایتهای بانفوذ در جامعه ما بوده است. و یعنی یک روایت را جانشین همه روایتها نکرده است. بلکه یک روایت جامع پدید آورده است که بالاترین مطلوبیت و اعتبار را داشته است. و این

راه شریعتی تعطیل دنباله روی است

از خودباختگی در مقابل غرب تا خودیافتگی شریعتی معتقد است که هر جامعه ای باید بر اساس تاریخ و فرهنگ خود نو شود، متجدد شود (مفهوم بازگشت به خویش او در اساس تلاش برای درک همین «خود» است). او با نظر و عمل خود و کشف حقیقت های تازه هم نشان داد که معنای این نوشدن، اصلاح، روشنفکری و تجدد

حقیقت در خدمت رهایی نباشد حقیقت نیست

بلاغت نوشتار همه هنرهای شریعتی با قدرت او در زبان فارسی گره خورده است. او بخوبی می داند که رهبران فکری و معنوی در سراسر تاریخ از هر مذهب و آیین که بوده اند در اوج قدرت زبانی قوم خود قرار داشته اند. آنها قادر بوده اند بدیع و موجز و موثر سخن بگویند و سخن آنها تنه به تنه

شریعتی از دعوت‌اش چیزی برای خود نمی‌خواست

اسوه های انگیزه بخش شریعتی به غریزه و شهود و نیز بر اساس فکر و تجربه و تامل در امرهای برانگیزاننده اجتماعی این نکته را دریافته بود که آدمها برای حرکت به الگو و اسوه و نمونه عالی و متعالی نیاز دارند. و این الگوها را ارائه می کرد. از این منظر کار او اساسا معرفی الگو و اسوه بود.

امروز از شریعتی چه می‌توان آموخت؟

حتی اگر با شریعتی مخالف باشیم باز هم نیازمندیم دست کم یک مساله را درباره او برای خود روشن کنیم: او چطور به بسیج عمومی توفیق یافت؟ چطور در دل هزاران هزار آدمی که او را ندیده بودند راه یافت؟ چه کرد که پیام اش چنین گسترده پذیرفته شد و بسیاری را مرید و پیرو خود ساخت؟ شریعتی سرمایه بزرگی

جایزه کتاب سال و تدبیرهای زمین مانده

جایزه کتاب سال با همه مشکلاتی که داشته و دارد و ملاحظاتی که در دادن جوایز و برجسته ساختن کتابها و نادیده گرفتن کتابهایی دیگر دارد، یک اتفاق مهم در حوزه کتاب در ایران است. فهرست کتابهای برنده حاوی شماری از گنجینه های تحقیقی و تالیفی فارسی است. از جمله کتاب گرانقدر فهرست ترجمه های فارسی (شماره ۱ در فهرست

ما همان ایم که به یاد می آوریم؛ فروغ و ما و انقلاب ما

من به این حکمت قدیمی، که دکتر شریعتی در دوره‌ی ما زنده کرد، قائل ام که روشنفکران و اصحاب کلام در دنیای امروز همان مقام پیامبران باستانی را دارند. کارشان بعثت عقول است و عاطفه‌ها. روشنفکر، یا هر اسمی که به اصحاب کلام بدهید، نه از اسم که از نقش‌اش شناخته می‌شود: قادر است در اذهان نفوذ کند، خردها را

آزادی اندیشه؛ پرمحتوا اما آماتوری

آزادی اندیشه شماره سوم دی ماه ۱۳۹۵ این شماره را می توانید به رایگان از این لینک دریافت کنید. این مجله حاصل تلاش گروهی از روشنفکران و فعالان فرهنگی است که می خواهند تریبونی برای آرای نو در حوزه علوم انسانی و اجتماعی داشته باشند. در شورای تحریریه آن هم روشنفکران دینی و هم روشنفکران سکولار حضور دارند. مجله به

کلیشه‌های آسیب‌رسان در دعوت به کتابخوانی

سایت دویچه وله گزارشی منتشر کرده با این تم اصلی که اگر کمتر در شبکه های اجتماعی بچرخید و وقت تان را برای کتابخوانی ذخیره کنید می توانید به صرف تقریبا یک ساعت و نیم در روز ۲۰۰ کتاب در سال بخوانید! محاسبه دویچه وله که از یک کارآفرین چینی نقل شده اینطور است: «هر کسی به طور میانگین در

آیا مردم در آتش سوزی پلاسکو مقصرند؟ – بگومگویی با محمدرضا نیکفر

محمدرضا نیکفر فلسفه دان و مدرس شناخته فلسفه سیاسی و سردبیر یک رسانه است و از نظر تعلقات فکری به جریان چپ دلبسته است. یادداشتی در این روزها به مناسبت آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو منتشر کرده است که آماج اصلی اش نشان دادن سهم مردم در این حادثه است. من با چند گزاره از یادداشت او موافق ام

ایده رسول جعفریان برای ترویج کتاب؛ با شکر و هم شکایت

رسول جعفریان رئیس پیشین کتابخانه مجلس شورا و از آخوندهای باسواد و پرکار و پرکتاب و کتابدوست است. خدمات زیادی هم در دوره ریاست اش بر کتابخانه مجلس کرده است از جمله دیجیتال سازی بسیاری از منابع دور از دسترس عموم. علاقه غریبی به این دیجیتال سازی دارد که در جای خود بسیار مستحسن است. اما در مطلبی که در

پوران فرخزاد؛ صدای دوستی و مهر

پوران فرخزاد را هرگز ندیدم. اما بارها با او صحبت داشتم. کار در رادیو اینطوری است. بسیاری را با صدا می شناسی. آهنگ صدا حالتهای بسیاری را منتقل می کند. نداشتن حضور و دیدار چهره به چهره همه توجه را به صدا می بخشد. بسیار وقتها نخست آدمها را شنیده ام بعد دیده ام. بسیارتر وقت ها هم آنها را

حقوق شهروندی؛ سوپرمتن به جای سوپرمن

درباره حقوق شهروندی مقالات متعددی منتشر شده است. زاویه دید اصلی در این مقالات این است که این قانون چرا تضمین عملی ندارد. یادداشت زیر پاسخی به این سوال است و به کوتاهی قرار است روشن کند که چه رمزی در این عاطل و باطل ماندن اساسی ترین حقوق ما وجود دارد. برخی نکته ها باید گسترش یابد تا احیانا

سیر حکمت جامعه مدنی

خب این کتاب مستطاب جامعه مدنی بالاخره منتشر شد. آن هم در چه ایامی! بی دل و دماغی! از سفر مراکش که برگشتم سرماخورده بودم و آن ده دقیقه نزدیک به فرود هواپیما بدترین تجربه سفرهایم بود. نفس ام بالا نمی آمد از بس سرفه می کردم و حال بد داشتم. بعد هم که رسیدیم خانه یک هفته افتان و

فروختن طاهره صفارزاده به ۸۰ میلیون تومان

شوکه شدم خواندم که طاهره صفارزاده را از قبرش جابجا کرده اند یا دقیق تر گور به گور کرده اند؛ برای ۸۰ میلیون تومان! اتفاقی که سال پیش افتاده و من امروز دانستم. شاید شما هم مثل من نمی دانستید. و اگر می دانستید و می دانستند چرا کسی حرفی نزد اعتراضی نکرد؟ آیا عادی شده است این بی مرامی