Search
Close this search box.

جنبش سبز شناسنامه ما ست

آن که گذشته ندارد آینده ندارد. امروز ۲۳ خرداد ۹۹ است. دیروز همه جا سکوت بود. من از نیمه شب گذشته حیرت خود را در توئیتر و فیسبوک اعلام کردم که دوستان! من از بی بی سی و رادیو فردا انتظاری ندارم. اما سایت زیتون و سایت ملی-مذهبی هم؟ آیا توافقی کرده اید که درباره سالگرد ۲۲خرداد کسی چیزی ننویسد؟ من از دوستانی که در دوره جنبش سبز فعال بودند دعوت می کنم این سکوت ناهنجار را بشکنند. رهبران جنبش هنوز در زندان اند. به شهادت هزاران صفحه بحث جنبش سبز یکی از مهمترین جنبش های ایران امروز بوده و هست. هنوز بسیاری از مسائل اش زنده است. چطور می شود از ۲۲ خرداد با سکوت عبور کرد؟ مگر راه تازه ای پیدا کرده ایم که به همین سادگی راه سبز جنبش را وانهاده ایم؟ و یاد کردم از این یادداشت قدیمی که جنبش سبز مرگ ندارد: «جنبش سبز نه چریک مسلح دارد و نه ابزار ترور و انتقام و نه حزب و ایدئولوژی. حرف ساده ای دارد که لرزه به تن نظام تبعیض و سرکوب انداخته است: دیگر تحمل نمی کنیم که زندگی ما را حرام کنید. زندگی مان را پس می گیریم. این را هیچ لشکری بازداری نمی تواند کرد. سبزها جنبش خود را زندگی می کنند. این را پس از سی سال چالش روزانه با حرام کنندگان زندگی خوب آموخته اند. و تمام آموخته هایشان را اکنون به میدان آورده اند. این جنبش مرگ ندارد. چون بزرگداشت زندگی است. عین زندگی است.»

امروز دیدم شماری از دوستان نوشته اند یک دو تن مثل ابراهیم نبوی قول داده اند بنویسند و برخی هم شاکی شده اند که آقا گذشت دوره جنبش سبز! نگذشته است. چرا اینقدر به داشته ها و دستاوردهای خود بی اعتناییم؟

وقتی از جنبش سبز صحبت می کنیم به معنای تقدیس آن نیست یا به معنای بی عیب و نقص دانستن جنبش و روش و رهبران اش نیست – گرچه معتقدم بهترین راه و روش و رهبری ممکن را داشته اند و داشته ایم. اما فارغ از آن به همین نکته ساده و روشن و تجربه شده اشاره می کنیم که آن جنبش ما را به حرکت و هیجان آورده است. و تاریخ بدون هیجان ساخته نمی شود. وانگهی اگر تجربه های تاریخی خود را نشناسیم و قدر ندانیم و بازنشناسیم و دنبال نکنیم بی آینده خواهیم شد. این خطر بزرگی است که همین سالها گرفتار آن بوده ایم. بی آینده شده ایم چون می خواهیم از صفر شروع کنیم. دوباره از نو شروع کنیم. نمی شود. باید خطوط روشن گذشته را شناخت و دنبال کرد و ادامه داد.

جنبش سبز آخرین مشعل بزرگ اجتماعی ما بوده است. آن را باید گرفت و راه را ادامه داد و گرنه در تاریکی غرق می شویم. مساله این است. هر جنبشی سرمایه ای است گنجی است برای جامعه و اعضایش. امروز در آمریکا می بینید هنوز صحبت از جنبش حقوق مدنی سیاهان در دهه ۶۰ میلادی است. ما چطور می توانیم از صفر شروع کنیم؟ چرا فکر می کنیم هر چه به دست آورده ایم را باید دور بریزیم و از نو شروع کنیم؟ هر چه در دوران مصدق گفته ایم هرچه در دهه چهل و پنجاه گفته ایم هر چه در انقلاب گفته ایم هر چه در اصلاحات گفته ایم معتبر است و ارزش تداوم دارد. حتی مشروطه هنوز زنده است. چطور ممکن است از جنبشی که همه ما تجربه اش کرده ایم به این آسانی بگذریم؟ جنبشی که درست مثل انقلاب و اصلاحات نه تنها داخل کشور را به حرکت و هیجان آورد که امواج اش همه ایرانیان خارج از کشور را هم دربرگرفت. این سرمایه است. هیچ مردم خردمندی خود را از سرمایه بی بهره نمی کند. سرمایه را دور نمی ریزد. دوباره شروع می کند. دوباره سر نخ های از دست رفته را پیدا می کند و ادامه می دهد. نمی گذارد مشعل زمین افتد و اگر افتاد نمی گذارد خاموش شود و اگر شد روشن می کند و با آن راه می یابد. بی مشعل و چراغ روشن هدایت و تجربه جمعی و هیجان کجا می توان رفت و به کجا می توان رسید. هیچ جا. درست مثل وضعیت امروز و الان ما!

جنبش سبز شناسنامه ایران تحول خواه و نوگرا ست با عیاری بالا از مدنیت و فرهنگ و همزیستی و همبستگی و رهبری جمعی و مشارکت عمومی. چطور می شود همه اینها را نادیده گرفت؟

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن