فرهنگ ایرانی بر ستایش زن استوار است. فرهنگ انیرانی بر ستیز با زن. فرهنگ ایرانی در شعر او بازتابیده است که همه سخن از عشق و محبوب و یار است. و فرهنگ زن ستیز ولایی فرهنگی بیگانه با ما ست. ستیز دایمی با زنان در ایران پایانی جز نابودی ستیزه گر ندارد.
می گویند نیرویی برای مقابله با ولایت نیست. حزبی نیست. سازمانی نیست. شبکه ای نیست. جامعه مدنی نیست یا ضعیف است. می دانم. اما نمی دانند که زنان بزرگترین حزب و سازمان و شبکه در ایران اند. و در مقابل این ستیزه گران که ویرانی طلب اند و در صدر همه با زنان درافتاده اند، تنها یک نیروی بزرگ اجتماعی می شناسم که از پس جمهوری ملعون ولایی می تواند برآید: زنان!
و کاروان زنان چند دهه است که به راه افتاده است و بزودی به مقصد می رسد. برای همین همی گویم و گفته ام بارها که آینده زن است! و این یعنی پایانِ باشکوهِ مردسالاریِ زمخت ترین اقشار جامعه ما. امروز زنان متحدترین نیروی اجتماعی اند از هر دستی و طبقه ای و عقیده ای. ستم به زنان آنان را متحد کرده است. و رشد کرده اند و به سبب این رشد تحمل شان برای ستم کم و کمتر شده است. و زنان که این پوسته زمخت را بشکافند جامعه دوباره متولد می شود. زن نیروی حیات بخش است. و تنها نیرویی که می تواند با مرگ اندیشان و مانویت جدید مبارزه کند.
و در همه فرهنگ ایران از هامون خراسان تا معبد آناهیتای کردستان پرستش خدایان زن اصل بوده است. اینهمه نام بیدخت (بغ دخت/ دخترخدا) و چهل دختر و بی بی ها نشانه حرمت عمیق زن در این فرهنگ است. یعنی حرمت نیروی آفرینش. مهسا امینی نماینده این فرهنگ است و حق همین است که نمی میرد رمز می شود. رمز تولد دوباره. تولدی دیگر. و این بزرگترین دستاورد ما مردم از رنجی است که می بریم.
تصویر کاری است از فرید یاحقی