۵ ژانویه ۱۹۹۹
امروز یک روز تاریخی بود. صبح از تهران خبر رسید که روزنامه سلام در یادداشت سیاسی خود گفته است که بنا به اطلاعات موثق کسانی از داخل نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در قتل های اخیر دست داشته اند. خواستیم آن را با فکس بفرستند. مقاله عجیبی بود. کمتر به یاد دارم در روزنامه های سالهای ۶۰ به این طرف مقاله ای اینقدر “بار” سیاسی و اجتماعی داشته باشد و در یک کلمه “مطلقا مهم” باشد.
بعد از ظهر ایرنا خبری منتشر کرد که تا ساعتی دیگر اطلاعیه مهمی در باره نتایج تحقیقات کمیته رسیدگی به ماجرای قتلهای اخیر انتشار خواهد یافت. و ناگهان اطلاعیه وزارت اطلاعات همه را شوکه کرد. اطلاعیه رسما می گفت که کسانی از همکاران کج اندیش و خودسر این وزارتخانه در قتلها دست داشته اند. به نظرم اگر بخواهیم فقط ده خبر مطلقا مهم را در تاریخ بیست ساله انقلاب اسلامی تا امروز انتخاب کنیم این اطلاعیه یکی از آنها خواهد بود.
بدون شک بحران سیاسی حاصل از پذیرش مشارکت ماموران امنیتی در قتلهای سیاسی تکان دهنده خواهد بود. اما من فعلا از این جنبه می گذرم و به چند نکته کمتر آشکار در نفس این حرکت اشاره می کنم:
– شتاب تحولات سیاسی در ایران پس از روی کار آمدن دولت خاتمی چشمگیر است. انگار که با سد شکسته ای روبروییم که ناگهان حجم عظیمی از آنچه را که مدتها انتظار خروج و بروز داشته رها کرده است. آنچه در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران مثلا در مطبوعات شاهدیم نشان می دهد که این شتاب کارمایه خود را از همان انتظار طولانی برای تغییر می گیرد. فشار این درخواست تغییر یکی از دوردست ترین حصارها را اکنون گشوده است و وزارتخانه ای را که به نظر نمی رسید به آسانی تن به بازشدن و انتقاد از خود بدهد ناگزیر از تجدیدنظر در رویه خویش کرده است.
– مقاومت در برابر تغییر و سیاست ستایش دولت و اصرار بر تطهیر دولت و بخشهای آن، مسئولان و مقاماتش و ارجاع همه ضعفها و خطاها به دیگران و بیگانگان سیاست دولتهای ایدئولوژیک است که بیشتر از همه در دو بخش تبلیغاتی و امنیتی آنها جلوه می کند. اطلاعیه وزارت اطلاعات نشان می دهد که عمر دولت ایدئولوژیک در ایران به پایان رسیده است.
– پذیرفتن خطا از طرف وزرات اطلاعات پذیرفتن آن از طرف دولت است. پذیرش خطاها و اعوجاجات و اعلام صریح آنها نخستین نشانه واقعی از ظهور یک دولت خدمتگزار به معنای حقیقی کلمه است دولتی که خود را آقای مردم و برتر از رای دهندگان و صاحبان اصلی قدرت نمی بیند و می پذیرد که اصلاحات را از خود شروع کند.
– پذیرش خطا اسطوره دولت مقدس و رهبران مقدس شده را نیز می شکند. دولت هم مرکب است از افرادی انسانی و آنها مانند هر انسان عادی دیگری می توانند مرتکب خطاهای کوچک و بزرگ شوند و بنابرین به هیچ وجه مصون از انتقاد و حتی تخطئه نیستند.
– اما چه کسی بر دولت نظارت می کند و وظیفه انگشت نهادن بر خطاها و ضعفها و ظلم ها را بر عهده می گیرد؟ آزمون ماههای اخیر و همین ماجرای قتل ها به تمامی مردم ایران نشان داده است که مطبوعات اصلی ترین هنر و وظیفه شان آشکار ساختن و به بحث گذاردن خطاهای دولت و دولتمداران است. اگر نظارت مطبوعات نباشد مدیران خطاکار از رسوایی و تعقیب مصون خواهند ماند و همزمان جامعه را از زهر سوءتدبیرهای خویش مسموم خواهند کرد.
– و سرانجام بحران سیاسی حاصل از این ماجرا شاید بسیار پردردسر باشد اما مدیریت این بحران می تواند آزادکننده روان جامعه ایرانی و بازدارنده حرکتهای خشونت آمیز افراطی باشد که این جامعه با ادامه رفتارهای سوء دولتی و بی اعتنایی به افکار عمومی می توانست به سمت آن کشیده شود. شاید برای حفظ نظام جمهوری اسلامی پذیرفتن این بحران و گذر از آن تنها راه چاره بوده است.
۱۳ ژانویه
شب، قبل از ترک اداره خبر می رسد که رئیس جمهوری از صدا و سیما به قوه قضا شکایت خواهد برد. به دلیل برنامه یکطرفه ای به نام چراغ که در آن طرفداران رئیس جمهوری به دست داشتن در قتل های سیاسی متهم شده اند. منبع تهران تایمز است. مشغول تهیه برنامه بامدادی ام اما در آن ساعت شب چگونه باید به متن روزنامه دست یافت؟ به نظر می رسد باید خبر را گذاشت برای برنامه فردا و از خیر پخش آن به دلیل نداشتن جزئیات در برنامه چشم انداز بامدادی گذشت.
وقتی به خانه می رسم سعی می کنم تهران تایمز را در اینترنت چک کنم. با کمک کاوشگر (سرچ انجین) یاهو سر از شبکه ای به نام نت ایران در می آورم که متن کامل تهران تایمز را هر روزه در شبکه منتشر و روزآمد می کند. متن خبر هست. به همکاران شبکار تلفن می کنم و آدرس نت ایران را روی شبکه اینترنت می دهم تا خبر را اگر هنوز وقت هست دنبال کنند.
در نت ایران با کنجکاوی گردش می کنم و نامنامه چهره ها (who’s who) توجهم را جلب می کند. باید منبع جالبی باشد. اما نه باید عجله نکرد. پنجره آن را باز می کنم و سرکی می کشم به چند قسمت مختلف از اعضای کابینه ایران تا اعضای شورای تشخیص مصلحت نظام. سرخورده می شوم. اطلاعات دست کم یکسال کهنه است! اگر می شود تهران تایمز را هر روزه با صفحات مختلف منتشر کرد چرا نشود نامنامه چهره های سیاسی را روزآمد کرد؟
۱۶ ژانویه
سرانجام توانسته ام یکی از بهترین کتابفروشی های انگلستان را روی شبکه اینترنت پیدا کنم. یعنی بلک-ول که شعب آن بخصوص در آکسفورد نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند. ۹ شعبه در آکسفورد دارد و تا دلتان بخواهد کتاب در انواع و اقسام علوم بشری. یک شعبه هم مخصوص کتابهای نایاب و دست دوم است. دنیایی است. در جستجوی کتابهای دندانگیر به عنوانی بر می خورم که مطالعه در باره آینده است. گزینه های مختلف روی شبکه در باره هر کتاب وجود دارد. سعی می کنم از محتوای این کتاب با آن عنوان غریب سر در آورم.
قیمت گرانی ندارد اما تجربه می گوید از روی عنوان کتاب نخرم. اما چگونه به اندرون این کتاب راه یابم. در آزمون گزینه ها ناگهان در مقابلم گزینه فهرست مطالب کتاب را می یابم. من در کتابفروشی آمازون که روی شبکه است بالا و پایین زیاد رفته ام ولی برایم تازگی دارد که یک کتابفروشی علاوه بر مشخصات کتابشناختی کتابها که معمول است و دو سه سطری در باره کتاب، فهرست مطالب را هم به طور کامل عرضه کند.
در آمازون گاه کتابها با نقدی که بر آنها نوشته شده همراه اند. مثلا اگر کسی کتاب دکتر کریمی حکاک را در باره شعر معاصر ایران جستجو کند نقد نوری علا بر آن را که مفصل هم هست خواهد یافت ولی دادن فهرست مطالب کتاب رایج نیست.
یاد چند شب پیش می افتم و نت ایران. این یکی برای فروش کتابی نه چندان گران چه اطلاعات مختلف و مفصلی عرضه می کند آن یکی نام وزیر از کابینه خارج شده را همچنان به عنوان وزیر آن وزارتخانه در نامنامه چهره های سیاسی کشور می آورد. – لابد خیلی ها در دنیال که به این نامنامه مراجعه کرده اند و از ماجرای مثلا استیضاح وزیر کشور خاتمی باخبر نیستند همچنان آقای نوری را وزیر کشور ایران می دانند!