تن و زنانگی زن

در فراسوی مرزهای تن می توان دوست داشت؟ موضوع تن فقط به زن محدود نیست روشن است اما ظاهرا این هم روشن باید باشد که رابطه زن و تن رابطه ای بنیادین است (بنیادی تر از رابطه مرد و تن اش) که در میان ما جماعت هنوز در باره اش بحث نشده است یا بحث ها در حد ابتدایی است به همین دلیل بسیاری از ما نمی دانیم ایستارمان در کجای این بحث طیف بندی می شود. (اصولا من به جای این همه حرفهای رطب و یابس که به اسم فلسفه روز به خورد جماعت داده می شود و بیشترش

ما و آمریکا عکس از: نادر داوودی درس امروز، پلاکارد امروز: Don’t with USA کلمات و ترکیبات تازه: هنر+ هنرستان+ صنعت و صنعتی+ حر و حریت+ یاحسین+ یاعلی+ اقتدا+ ورزشکاری+ جوانی+ پهلوانی+ فوتبال+ مدرسه ما+ علم مدرسه و علم هسته ای ما+ آیین نگارش+ ربط مفاهیم+ درس انگلیسی+ آیین تخمه شکنی و پلاکارد هواکنی+ ورامین مشت خروار وطن ما ایران+ پلاکارد ما عین سیاست ماست

تقویم جنسی و روشنفکربازی

گزارش روزآنلاین در باره به بازار آمدن تقویم جنسی یکی از نمونه های روشن از-آنور-بام-افتادگی است! من بشدت با آموزش جنسی موافقم و اصل ورود به این موضوع را بسیار مهم می بینم. گزارشگر روز طوری حرف می زند که انگار گناه کبیره صادر شده و کتابی چاپ شده که علی القاعده باید سانسور می شده و چاپ نمی شده. این حرف از بن نادرست است. بخصوص اینکه به نوعی دفاع از سانسور است. گزارشگر که ما صلاحیت های دینی او را نمی شناسیم می گوید حلیه المتقین که توصیه های این تقویم از آن  گرفته شده است “مجموعه ای

لبنان جایی که درهای جهان باز استبرهنه کردم پاهایم را، امشب، روی سنگ‌ریزه‌های ساحلِ مدیترانه و راه رفتم آن‌قدر که ردپای شن‌ماسه‌های کرانه‌ی دریا تا روزها بر کفِ تن‌ام جا بماند و آهنگِ آرام و تیره‌ی امواج تا شب‌ها در گوشِ اندام‌ام جاری شود.  در خیانت و آوارگی صدای بوق کشتی‌ها از دور می‌آید. موج‌ها نفیری می‌کشند و به کناره پناه می‌آورند. همیشه از وطن بیزار بوده‌ام و دوست داشته‌ام در «خارج» زندگی کنم. از همین روست که نگذاشته‌ام هیچ سرزمینی «وطن» دوم من شود. هرجا مانده‌ام تنها به این امید بوده که روزی از آن‌جا بروم. این فاصله‌ی دردناک را

باسمه های روشنفکرا و زناشون

مدتیه این آقای سیبستان رفته تو لاک خودش و نمی نویسه. می گم چرا می گه روزه سکوت دارم. می گه داره روی سکوت بمثابه هندسه گفتار تاملات می کنه. من هم از فرصت استفاده کردم و اینجا می نویسم. البته خودش هم اجازه داده وا ولی خیلی هم خوشش نمی آد. من گفتم تا دوره سکوت سیبستان بگذره من چند مدتی مزاحم باشم و زیر درختهای سیبستان بزنم زیر آواز. بلکم جن های دیگر هم جمع شدن و حرفهایی زدیم که از دهان مبارک سیبستانی شنیده نمی شه. فعلا اونا که منتظر سیبستان ان برن آب خنک بخورن که

آن ها گناهی نداشتند!به بهانه مسابقه هولوکاست در روزنامه همشهری مانا نیستانیچند هفته‌ای است که چندان حال و روز خوشی ندارم. افتخارت این باشد که کاریکاتوریست هستی و بعد، کاریکاتور این‌طور مطرح شود و در صدر اخبار قرار گیرد: وسیله‌‌ای برای استهزاء، توهین به اعتقادات و بی‌حرمتی به باور میلیون‌ها انسان. حرکتی که کاریکاتوریست‌های دانمارکی ‌علیه پیامبر اسلام انجام دادند تمام همکاران من را – فارغ از گرایش‌های فکری متنوعشان – رنجانید و به واکنش وا‌داشت، زیرا پیش از هر چیز، اصل مسلمی را که هر کاریکاتوریست مسلمان و غیرمسلمان به آن پایبند است زیرپا گذاشته بود: اصل احترام به

اسلام راه میانه؛ راه را گم نکنیم

اسلام هرگز دشمنانی بدتر از این متعصبان دینی نداشته است و اینها چنانچه بارها نوشته ام بهترین یاران دشمنان رسمی اسلام هستند. محمد علی ابطحی پس نوشت:معلوم است که تعصب داخلی و خارجی و ایرانی و عربی ندارد. گفتار و رفتار ابطحی و مسلمانهایی مانند او ستوده است چه در باره داخل حرف بزنند چه در باره خارج. تعصب و تندروی و رادیکالیزه کردن فضا دشمنی با خویشتن است و چه بسا دست در دست دشمن داشتن. مهم نیست در انفجار حرم امامان ظاهر می شود یا در طنابی که به گردن محمد مختاری می افتد یا دشنه ای که بر سینه پروانه

کاریکاتورها؛ هدف: تضعیف میانه روهای جهان اسلام؟

عملیاتی کردن برخورد تمدنها؟ پس از حملات تروریستی ۱۱سپتامبر ، جرج بوش از آغاز “جنگهای صلیبی جدید” خبر داد. کاخ سفید ، البته یکی دو روز بعد ا زاین “تصریح مه آلود”، کوشید حرف پرزیدنت را توجیه کند و به مسلمانان این اطمینان را بدهد که مورد تهدید نیستند ، ولی آیا بوش ، آن” سخن حساس” را بی هیچ هدف از پیش تعریف شده ای بر زبان رانده بود یا مثلا یک “اشتباه لپی” رخ داده بود؟!×××اسلام باید تحقیر شود ، به عنوان یک مسلک تروریستی معرفی شود و باور جهانیان اینگونه شکل بگیرد که “هر مسلمانی آدمکش است

ما قربانیان فضای دوقطبی

برای من بسیار قابل تامل است که کدامیک از اندیشه گران و بسیجگران مسلمان در باره بحران کاریکاتورها می نویسند. بسیاری ها ننوشته اند. اما کسانی که نوشته اند کسانی اند که حساسیت اجتماعی بالایی دارند. مثل عماد باقی یا مثل شیرین عبادی. گفته های نغز محمد خاتمی را هم فراموش نکرده ام. دکتر سروش را هم. اما سوال من این است: حساسیت اجتماعی دیگران کجا رفته است و قرار است در کدام زمان برانگیخته شود اگر اکنون نمی شود؟ دید جهانی نیست یا موضوع دیگری است؟ من براستی نمی فهمم این سکوت کشدار و معنادار را. یعنی معنای این سکوت

رهایی از دیپلماسی انتحاری

در مجموع بحث های مربوط به کاریکاتورها فکر می کنم اجماعی به وجود آمده است که هر دوسوی افراطی در اروپا و در جهان اسلام را طرد می کند. اما واقعیت سیاسی این است که افراطگرایی فعال است. نتیجه آن این شده است که اکثریت گروگان رفتارهای اقلیت شده است. اقلیت های ضدمهاجر سیمای اروپا را می سازند بناحق و اقلیت های تندرو اسلامی برای همه مسلمانان و برای اسلام چهره می سازند باز هم به ناحق. تصویر اکثریت در این آشوب دیده نمی شود. آلوده می شود. اما پرسش پرسیدنی این است که واقعیت تندروی با چه منطقی به حیات خود ادامه می دهد؟

شالوده اسلامی سکولاریسم ترکیه نه تنها در اندک نوشته‌های فارسی که حتا در بیشتر آثاری که به زبان‌های فرنگی درباره تکوین ترکیه مدرن نگاشته شده‌اند، پیکربندی ترکیه مدرن بر پایه اندیشه سکولاریسم و حذف دین از سامان‌گیری سیاسی و اجتماعی جامعه بازنموده شده است. ادعای اصلی این کتاب*، درست خلاف آن است. نویسنده استدلال می‌کند که طرح سکولاریستی کمال آتاتورک، بنیان‌گذار ترکیه نوین – در فاصله دو جنگ جهانی – نتوانست دین را یک‌سره از قلمرو عمومی بیرون براند و هویت ترکی را به دور از درون‌مایه‌ای دینی بسازد. در کتاب اسلام، سکولاریسم و ناسیونالیسم در ترکیه، نویسنده با بررسی منابع،

تصویرهای عشق ما کجاست؟

به محبوب هایم از آنکه معنای نامش شاهان بود تا این یک که خود شهزاده است که نحن لانفرق بین احد منهم؛و به دیدارشناسان وطنم از آخر به اول: آخر چرا تابلوهای عشق ما در لابلای کتابهای خطی مدفون است؟ مثل عشق‌هامان که باید در پستو پنهان باشد؟ نه راستی چرا اهل همت ما که دسترسی به کتبخانه ها دارند و از گنجینه مدفون عشق در اوراق زرین مینیاتورهای این چندقرنه نزدیکتر به ما آگاه اند کاری‌ نمی‌کنند؟ تا ما هم تابلوهای عاشقانه مان را به نام نقاش یا صحنه نقاشی بشناسیم. نمایشگاه عشق برگزار کنیم. چرا نقاشان ما از عشق می‌ترسند؟

آیا انتشار کاریکاتورها حسابشده بود؟ انتشار دوباره ی کارتون ها کاری حساب شده بوده است. زیرا واضح بود که این عمل با واکنش شدیدی از جانب مسلمانان بنیادگرا مواجه خواهد شد و پرواضح است که این واکنش قابل پیش بینی بوده است. پس می توان گفت که برای تعمیم دادن یک سری خواص (مثل خشونت طلبی و یا بیگانگی با روح ازادی بیان و دموکراسی غربی) به کل مسلمانان، عده ای علاقمند به دیدن این واکنش ها بوده اند. رسانه ها عده ای از معترضان را نشان می دهند و بعد فاندامنتالیست بودن را به کل جمعیت مسلمانان تعمیم می

آقای رئیس جمهور! هولوکاست افسانه نیست هارون یشایایی رئیس انجمن کلیمیان تهران طی نامه ای به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران نوشته است: “برنامه‏ سازیها و تأکیدات روزانه صدا و سیمای جمهوری اسلامی و بعضی دیگر از رسانه ‏های گروهی بر افسانه بودن کشتار یهودیان به دست رژیم نازیهای هیتلری (هولوکاست) و به چالش کشیدن یکی از بدیهی ‏ترین و غم ‏انگیزترین حوادث بشری در قرن بیستم، موجب بهت و حیرت جهانیان و دلهره و ترس جامعه کوچک یهودی ایران شده است.”رئیس انجمن کلیمیان تهران در این نامه از آقای احمدی نژاد پرسیده است: “چگونه ممکن است فاجعه جنگ

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

تاریخ معنوی ما تاریخ ارادت است داشتم هفت سنگ ویژه محرم را مرور می‌کردم. در یکی از نوشته ها تا به کلمه ارادت رسیدم حالی رفت و برخاستم و با خود اندیشیدم که ارادت از مهمترین و گویاترین شاخص‌های معنوی ماست. برای منی که مدام می‌پرسم ما مردم با دیگر مردمان چه تفاوتها داریم که سرنوشت ما را متفاوت کرده است دریافت این شاخصه مثل کشف دوباره هویت ایرانی بود. شاید اولین چیزی که به یاد آوردم متن صمیمانه ابی نکته گو بود در باره حال و هوای عاشورا در تهران. مردمی که در ایران اند نمی دانند اغلب که

بنیادگرایان سکولار شریک بنیادگرایان دینی عبدالکریم سروش  ظالم آن قومی که چشمان دوختندوز سخن ها عالمی را سوختند حق آزادی بیان گویا امروزه تکلیفی شده است تا با نام محمد گستاخی و دلیری کنند. از این خصمانه تر چنگ در خون آزادی نمی توان برد. مسلمانان از این کار رائحه توطئه و تخریب می شنوند و در آن رسم تطاول می بینند و تبانی و تلاقی سکولاریسم و بنیادگرایی را می خوانند. باید به خدا و خرد پناه برد از اینکه فوندامنتالیسم سکولار هیزم بر آتش فوندامنتالیسم دینی [که گاه به هوس نام غیرت دینی بر خود می نهد] بریزد

به نام محمد سنگ نیندازید

نوحه خوانی در عاشورا من فکر می کنمنباید دین را به دست جاهلان رها کردنباید دین رابه دست جاهلان ورندانرها کرد حتی اگر دین نداریمآزادی ما حکم می کند آزادگی ما حکم می کند این چهره ما نیستاین تصویر ما نیستنمی خواهیم آینده ما به دست اینان باشدنمی خواهیم اینانبرای ماآیندهبسازند اگر امروز آنچه را می خواهیم آشکار نگوییمفردا همه این سنگ پراکنی هاهمه این از دیوار بالا رفتن هاهمه این به نام محمد سنگ زدن هابه پای ما نوشته می شود

قضیه بشدت بودار است

دیشب که در عکس های حمله به سفارتخانه دانمارک در تهران سیاحت می کردم و مدام بر حیرتم می افزود می خواستم یادداشتی بنویسم و به این اشاره کنم که چقدر دنیای ما کاریکاتوری شده است! جمع نشد خاطرم که پراکنده بود. گاهی نمی شود. شاید هم خیر تو در این باشد به قول حافظ. اوضاع ولی حسابی کاریکاتوری است. خودتان پیدا کنید روابط را. اما امروز دیدم که حامد قدوسی یادداشت بسیار محکم و خوبی نوشته است و چیزهایی از آنچه در دل داشتم بر زبان او رفته است. نوشته است که کامنت هایش را به دلایلی می بندد.

لذتی  دارد بالا رفتن از دیوار سفارت آنقدر که حتی بعد از ۲۷ سال هم آدم دلش می خواهد بداند آن لذت تسخیر چه بود. اما کمی دیر است برادر! شما به سن عقل نرسیده اید؟ یا این نمایش است؟ کاریکاتور. هان؟ آدم از دیوار جایی بالا برود جلو چشم ماموران؟ آخوند هم باشد. حتما کاریکاتور است. فقط در دنیای کاریکاتوری این اتفاق ها می افتد. در دنیای کارتون ها. نیز:این روز ها کشوری هست به نام دانمارک. درصد قلیلی مسلمان دارد و درصد بالایی هم غیر مسلمان. این کشور با جمهوری اسلامی ایران که دارای حکومت اسلامی است در صلح است

Danish paper rejected Jesus cartoons Gwladys Fouché and agenciesMonday February 6, 2006Guardian  Jyllands-Posten, the Danish newspaper that first published the cartoons of the prophet Muhammad that have caused a storm of protest throughout the Islamic world, refused to run drawings lampooning Jesus Christ, it has emerged today. The Danish daily turned down the cartoons of Christ three years ago, on the grounds that they could be offensive to readers and were not funny. In April 2003, Danish illustrator Christoffer Zieler submitted a series of unsolicited cartoons dealing with the resurrection of Christ to Jyllands-Posten. Zieler received an email back from

شور فیلسوفانه برای سیاست معنوی

در ستایش انقلابی که بود نقد و معرفی مهدی خلجی از کتاب ژانت آفاری در باره فوکو و انقلاب ایران را بسیار خواندنی یافتم. در آن نکات ارزشمندی هست برای هر کس که به انقلاب ایران اندیشیده یا در تجربه بی همتای آن سهیم بوده است. به قول بهمن جلالی در مصاحبه اش با شرق: «اتفاقى جلوى چشممان مى افتاد که فقط در کتاب ها در مورد آن خوانده بودیم. چیزهایى مثل انقلاب اکتبر (انقلاب روسیه) یا انقلاب کوبا. انقلاب به قدرى عجیب و جذاب بود که مى خواستیم هر تکه آن را بخوریم. براى ما که در دوره خود هیچ اتفاقى را ندیده

به این اسلام کافرم! این روزها از در و دیوار مزخرفات و خرافه می بارد. در سایت وزین هفتان دیدم خر-مرد رندی یا نادان گولخواری یا دوست خاله-خرسه واری لینک داده به کسی مانند خودش که بعله قرآن حادثه ۱۱ سپتامبر را پیش بینی کرده است! با این تفاصیل: حادثه فرو ریختن دو ساختمان مرکز اقتصادی آمریکا که بزرگترین ساختمانهای جهان بودند قبلا در قرآن گفته شده بود [پس می فرمایید بن لادن خواسته الهی را عملی کرده است؟!]. آیه ۱۰۹ سوره توبه که نام (؟) این دو ساختمان”جورف هار” (؟) در این آیه ذکر شده (عجبا!) این دو ساختمان بر ناصیه

قانون و کاریکاتور ماده نوزدهم۱-هر کس حق دارد که نظرات خود را بدون دخالت و مانع (دیگران) بیان دارد.(حفظ کند)۲-هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی کسب دانش، گرفتن و دادن اطلاعات و هر نوع عقایدی، بدون توجه به چگونگی ارائه آن (آرایش) بطور زبانی یا نوشتاری یا چاپی و در شکل هنری یا بهر وسیله دیگری که خود انتخاب میکند، میباشد.۳-اعمال حقوق ارائه شده در بند ۲ این ماده که همراه با وظائف ویژه و مسئولیت ها می باشد، ممکن است که تابع محدودیتهای معینی قرار گیرد. این (محدودیتها)، فقط باید بنا به ضرورتهای ذیل و

آینده ما پس از بحران هسته ای

زلزله ای که در راه است این روزها می‌بینم که آنچه بیشتر از همه در نوشته های دوستان ام یا تحلیلگران ایرانی تکرار می‌شود بیم از آینده نزدیکی است که در آن رو-در-رویی جهان با ایران ممکن است به برخوردی نظامی بینجامد. من بدون اینکه بخواهم وارد این بحث شوم و در باره آینده این رو-در-رویی و آنچه ممکن است اتفاق افتد گمانه‌زنی کنم به فرض های مربوط به شکست محتوم ایران می پردازم. بر اساس داده های سیاسی و ژئوپولتیک، احتمال پیروزی ایران در برابر مقاومت جهانی برای برخورداری از نیروی هسته ای – اگر وضعیت موجود تغییر عمده ای پیدا

در باره هراس ایرانی در شهر خود قدم که می گذاری بیرون فرصت فکر کردن را از تو میگیرند، کسی چیزی میگوید و می رود و باز و باز و باز… کلافه ترس می شوی و می نشینی کنج خانه. ایرانی و در شهری غریب، دلت می گیرد و مجبور به نگاه از پنجره می مانی و بس! بیرون گرگ دارد و هراس. کلاس که میروی هراس داری حالا می آیند و به جرم آرایش یا پوشش میگیرندت! یا به جرم هم صحبتی با غریبه راهی کمیته انظباطی و سوال پیچ های مدام می شوی! شعر که می خوانی به

نقد کن بیزار نکن از آزادی چماق مقدس درست نکن

۱ اول از همه باید بگویم خبر واکنش وزارت خارجه آمریکا برای من خیلی جالب بود. به قول زبانشناس‌ها میزان خبرش بالا بود – تحلیل سیاسی اش بماند (ولی هیچ رابطه ای با این خبر دارد؟): آمریکا از روزنامه های اروپایی که دست به انتشار مجدد کاریکاتورهای حضرت محمد زده اند انتقاد کرده است. وزارت خارجه آمریکا این کاریکاتورها را “اهانت آمیز” خوانده و گفته است که تحریک کردن احساسات مذهبی و قومی غیر قابل قبول است. ۲ در میان نوشته های دوستان دیده و نادیده هم نوشته فرنگوپولیس میزان آشنایی‌زدایی اش بالاتر از همه بود؛ من به بیان خودم

چرا مسلمانان شهروندان خوب اروپا نیستند؟

آسیب شناسی شیوه اعتراض مسلمانان پیشتر اشاره ای کردم در باب توهین و قدرت. در این یادداشت می کوشم، به کوتاهی، یکی از جنبه های متعدد بحث را از این منظر توضیح دهم. برای دیدن رابطه توهین (که نوعی سلب حق شما در داشتن عقیده است) و قدرت ( چه در توهین کردن یا بازداری از توهین) باید از شیوه اعتراض پرسید. چگونه می توان اعتراض کرد؟ دیده ام در اظهارنظرهای مختلف در وبلاگستان در زمینه کاریکاتورها که می گویند چرا مسلمانان به جای دعوا راه انداختن به دادگاه شکایت نمی برند. نکته خوبی است که باید در آن تامل بیشتری کرد. ما معمولا بر اساس عادت یا توی سر

مادام بودریار در آمریکانوشته مادام میم که پاره ای از سفرنامه آمریکای اوست مرا به یاد آمریکای بودریار می اندازد. جز اینکه این یکی کلی حرف حسابی دارد از منظری ایرانی. امیدوارم این دست نوشته ها را ادامه دهد و بیشتر بنویسد. قلم او بسیار نکته سنجانه است: وقتی از مملکتت دور هستی و در جائی به سر می بری که در واقع بزرگترین تهدید کننده کشورت هست ؛ وقتی هر روز در رادیو و تلویزیون و حتی تلویزیون مدار بسته اتوبوس ها می بینی که خبر اول در مورد ایران و خطر ایران برای کل جهانیان است اوضاع یک

ضدعقل های دموکراسی اروپایی

راههای نرفته روشنفکران و اصلاحگران دینی هنوز باورم نمی شود که اینهمه نشریات مختلف در کشورهای اروپایی دست به انتشار کاریکاتورهایی زده باشند که مسلمانها را آزرده می کند فقط به این دلیل که می خواهند نشریه دانمارکی یولاندز پستن در مقابل سیل فشارهای جامعه عربی و اسلامی تنها نماند. این یعنی چه؟ این دفاع از آزادی است؟ یا لجبازی؟ یا فاشیسم رسانه ای؟ ما در اروپاییم؟ اصلا چطور شد که داستان مرده کاریکاتورها که یکبار در سپتامبر چاپ شده بود و به آن اعتراض محدودی هم شده بود دوباره در ژانویه زنده شد؟ آن کاریکاتورها چه اهمیت ویژه ای داشتند که باید دوباره

خرافه چیست و از کجا می آید؟

۸۰ درصد آنچه به نام دین در جامعه ما مطرح است ربطی به دین ندارد-احمد قابل  این شیخنا احمد قابل از آن آدمهای نازنین و شجاعی است که دانا به دین و آگاه به زمانه است و روی پای خودش می ایستد. حیف که وبلاگ اش به اندازه افکارش به-روز نیست و از نظر زیباشناختی و کاربری ضعیف است (نثرنویسی اش هم راستش تعریفی ندارد ولی خب به تازگی حرفهاش در!). پیداست که سخت تلاش دارد سخن خود را به دایره وسیع تری از پرسشگران دین برساند اما در میان اینهمه صداهای متنازع -که عمدتا در همان ۸۰ درصد بالا