هیچ علاقه ای برای ورود به این دست مباحث نداشتم اما به نظرم ماجرا مهمتر از آن است که نادیده گرفته شود:
کلاغ سیاه: آهای ملت، شاید شما بگین این توهم توطئه است اما تمام شواهد و تجربیات گذشته شاهد بر این ادعا است که حمله ی پلیس به گردهمائی زنان در استادیوم آزادی و همچنین پارک دانشجو دو حمله ی برنامه ریزی شده برای تحت شعاع قرار دادن باخت بزرگ ایران در مباحث اتمی در بین وبلاگ نویسان و سایتهای خبری بوده که حساسیت زنانه ی خاصی دارند . حالا چه فمینیست باشن و بهش افتخار باشن و یا اینکه محض تفنن خبری باتوم خوردن زنی را گزارش کنند.
پس بنابر این اگر فردا حکم اعدام زنی تائید شد یا زنی خبرنگار مفقود شد یا زنی سه فرزندش را کشت یا زنی ….. زیاد تعجب نکنین. فعلا که در سیاست روانی گردانندگان پروژه اتمی ، زنان بهترین بهانه ی سرگرم کردن منابع خبری به اخبار و مطالبی غیر از گند بزرگ در مسائل هسته ای هستند.
به این میگن استفاده ابزاری هسته ای از زن!
زن نوشت: هی میخواستم درباره چیزی بنویسم اما تردید داشتم. کامنت بینامی که گذاشته شد، تردیدم را برطرف کرد برای نوشتن.
روز سهشنبه یکی از دعوتشدگان به میزگرد وبلاگنویسان به من تلفن میکند که: «برنامهی میزگرد از رادیو پیام پخش شده. برگزارکنندگان چه کسانی هستند؟ مشکوک است!» بماند که فک من تا روی زمین کش آمد، میگویم: «خیلی این کار رادیو عجیب بوده و برگزارکنندگان کسی غیر از خودمان نیست.»
خوب یادم است سه سال پیش را که همهی دوستان و همفکران علیرضا علویتبار گرفتار شده بودند؛ هرکدام به نوعی. اما او آزادانه حرف میزد، گفتوگو میکرد، درس میداد و مشکلی برایش پیش نمیآمد. و سؤالهای بیشماری که همراه با تهمت به طرفش شلیک میشد: «دستت با آنها توی یک کاسه است که نگرفتهاندت؟» و علویتبار که میگفت: «میخواهند من را بسوزانند.» با دامن زدن به شک وابستگی، تا حالا خیلی از همبستگیها گسسته شده.
کاش حواسمان به این نکتهها باشد.