محمود، پیامبری که از نو باید شناخت! رحیمی رییس دیوان محاسبات کشور: در سوریه، یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری بیاید، آن احمدی‌نژاد بود… بازتاب ■ تکبیر عرض شد! همچنان اوضاع کشور بر پایه‌ی ماوراءالطبیعه می‌چرخد. انگار سران و مدیران ما نباید از عرش فرود آید و بر فرش نشینند. حالا که به سلامتی مقام ریاست جمهوری تا حد پیامبری رسیده، ضمن تبریک این بعثت دیپلماتیک، توصیه می‌شود کابینه دولت هم امامان و نمایندگان مجلس صحابه باشند. ملت هم که همچنان مقلد هستند. نکند آن ساده‌دل سوری، قضیه‌ی هسته‌ای و

آیا ما ملت کنجکاوی هستیم؟

من پشتکار دوستان دست-اندر-کار هزارتو را تحسین می کنم ولی هر بار این مجموعه شماره دیگری منتشر می کند از خود می پرسم چرا این موضوع خاص؟ و بعد: هیچ گونه رابطه ای بین موضوع و سوابق مطالعاتی آن و دستکم جامعه ایرانی برقرار شده است؟ هزارتو خوب است. در حد خواندنی های اتوبوسی. لذتی دارد برای صرف خواندن. بد هم نیست اگر به همین لذت هم خواننده خود را برساند. اما به میرزا هم سر میز چای و قهوه ای که با هم در لندن خوردیم گفتم که این کار را با این همتی که بدرقه اش می کنید

Petro-politics and Iran When I heard the president of Iran, Mahmoud Ahmadinejad, declare that the Holocaust was a “myth,” I couldn’t help asking myself: “I wonder if the president of Iran would be talking this way if the price of oil were $20 a barrel today rather than $60 a barrel.” When I heard Venezuela’s President Hugo Chávez telling British Prime Minister Tony Blair to “go right to hell” and telling his supporters that the U.S.sponsored Free Trade Area of the Americas “can go to hell,” too, I couldn’t help saying to myself, “I wonder if the president of Venezuela

چگونه گره ساده را به گره کور تبدیل کنیم

دیر شده بود، احزاب ضد حکومت، پان‌ترکیست‌ها، زودتر از مقامات سر نخ را به دست گرفته بودند، تحریکات ادامه می‌یافت و برخورد گارد ضد شورش و حضور بسیجیان مسلح به باتوم که صورت‌هایشان را با چفیه پوشانده بودند در سطح شهر، خوف و خشم را در میان مردم به حد غیرقابل تحملی می‌رساند. روز جمعه، برخورد یک بسیجی با یک نوازنده‌ی ضرب در کوه عین‌الدین (عینالی)، جوانان حاضر در آن محل را تحریک می‌کند، و به تدریج، شعارهای پان‌ترکیستی، برافراشتن پرچم بابکیان، گارد ضد شورش را به آن محل می‌کشاند و دوباره … حالا حتی سخنرانی رئیس‌جمهور هم گره‌گشایی نمی‌کرد،

وسوسه تجزیه طلبی

پیدا کردن گروههای صاحب نفوذ اصل اصیل تحلیل سیاسی واقعگراست چنانکه شناخت گروههای مایل به یافتن نفوذ. اما این صاحب نفوذ بودن در یک بستر معین اجتماعی معنا پیدا می کند. به عبارت دیگر نمی توان نفوذ گروه معینی را دید اما بستر نفوذ را ندید یا نادیده گرفت و کوچک شمرد. به نظر من گرایشهای تجزیه طلبانه را نمی توان در آذربایجان انکار کرد. این بدان معنی است که گروههایی با اندیشه تجزیه طلبانه در میان مردم آذربایجان «نفوذ» دارند. بررسی چرایی این نفوذ برای همه روشنفکران و اصحاب روزنامه و تحلیل و رسانه واجب است. احمقانه است اگر

توکا نیستانی: قلم را کنار می گذارم امروز دوشنبه‌ است‌، روزی‌ که‌ طبق‌ تعهدم‌ باید طرحی‌ برای‌ ستون‌ کاریکاتور «اعتماد ملی‌» می‌کشیدم‌ و هشتم‌ خرداد است‌ روز تولد برادرم‌ مانا نیستانی‌ … مانا یکی‌ از حرفه‌ای‌ترین‌ کاریکاتوریست‌های‌ ایران‌ است‌. این‌ را نه‌ از سر تعارف‌ یا تکلیف‌ برادری‌ می‌گویم‌. کم‌ هستند کاریکاتوریست‌هایی‌ که‌ برای‌ امرار معاش‌ به‌ شغل‌ دوم‌ و سوم‌ نیاز نداشته‌ باشند و مانا یکی‌ از همین‌ جماعت‌ انگشت‌شمار است‌. هر هفته‌ قبل‌ از دیدن‌ آخرین‌ کارش‌ دچار هیجان‌ و دلهره‌ می‌شدم‌ مثل‌ وقتی‌ که‌ راه‌ رفتن‌ «بندبازی‌» را روی‌ طناب‌ می‌بینید و در تمامی‌ لحظات‌ هراس‌ افتادنش‌

در آذربایجان انقلاب نمی شود

۱ شیوه اعتراضات مردم در مناطق ترک نشین ایران بخوبی نشان می دهد که ایران از زمان انقلاب ۵۷ هیچ نوع رشد سیاسی قابل ملاحظه ای نداشته است و هنوز همان الگوی انقلابی در یک اعتراض مدنی به کار می رود. آتش زدن بانک و سینما و کیوسک تلفن و تاسیسات دولتی و شهری برای نشان دادن اعتراض عمومی به معنای تسلط الگوی انقلاب به جای اعتراض است و معانی اجتماعی بسیار با خود حمل می کند. ۲ خطای مهلک ناظران خارجی و چه بسا داخلی هم از همین جا ناشی می شود. آنها به جای روشهای اعتراض روشهای انقلاب می

مانا نیستانی: من حرمت شکن و هتاک نیستم چند هفته‌ای است که چندان حال و روز خوشی ندارم. افتخارت این باشد که کاریکاتوریست هستی و بعد، کاریکاتور این‌طور مطرح شود و در صدر اخبار قرار گیرد: وسیله‌‌ای برای استهزاء، توهین به اعتقادات و بی‌حرمتی به باور میلیون‌ها انسان. حرکتی که کاریکاتوریست‌های دانمارکی ‌علیه پیامبر اسلام انجام دادند تمام همکاران من را – فارغ از گرایش‌های فکری متنوعشان – رنجانید و به واکنش وا‌داشت، زیرا پیش از هر چیز، اصل مسلمی را که هر کاریکاتوریست مسلمان و غیرمسلمان به آن پایبند است زیرپا گذاشته بود: اصل احترام به باورهای مذهبی، چه

برای ساعتی هم که شده معرکه را فراموش کنیم

در میان اینهمه دعوای پوچ و حماقت فراگیر و تصمیمات ابلهانه همیشگی مقامات و آشفتگی پایان ناپیدا و افزودن بر آتش هیجانات بی معنا و در میانه معرکه ای که در آن هیچ طرفی به فکر ایران نیست و هر کس بر خر خویش سوار است و می  راند، من ترجیح می دهم خود را به خواندن چیزهای به-درد-بخور مشغول کنم تا به مرور کردن حوادثی که شاهد تازه ای از این هستند که برای ما جماعت تاریخ در دایره می گذرد: تکرار و آنهم تکرار خطاهای مکررمان. ما پیش نمی رویم. فرو می رویم. پس درود به کسانی که می

علیه کاریکاتور ندیده  شب قبل در محفلی مهمان بودم که همگی آذری زبان و اهل اردبیل بودند. وقتی صحبت کاریکاتور مانا شد، دیدم هیچ یک اصلا کاریکاتور را ندیده اند که آنقدر ناسزا نثار کاریکاتوریست و سردبیر روزنامه ایران می‌کنند. از آنان پریسیدم که ببینم شما همیشه درباره مسایل بی‌مطالعه و بی‌اطلاع قضاوت می‌کنید؟! شما اصلا کاریکاتور را ندیده‌اید و مضمونش را هم اشتباه می‌کنید که این‌طور نیست. بنده‌های خدا نشسته بودند دور هم و تصویر سازی خیالی می‌کردند. یکی از جمع پرسید که دیده‌اید کاریکاتور را؟ یک دسته سوسک دارند به تهران حمله می‌کنند و کاریکاتوریسته هم نوشته حالیشون

زین خواجگان عبوس

امروز کاری داشتم بسادگی سوالی از وابسته مطبوعاتی سفارتی آشنا. از مسئول باجه اطلاعات و مراجعات پرسیدم گفت نمی داند با چه کسی باید صحبت کنم! ولی به هر حال پیدا کردم که کیست و شماره اش چیست. به کمک دوستی خارج از سفارت. تلفن زدن انگار جرم باشد. سنگین حرف می زد و انگار کار او نیست جواب دادن تلفن. خب اگر نیست تقصیر من نیست می تواند منشی داشته باشد تا خودش تلفن را نگیرد. اما وقتی خودش می گیرد باید جواب دهد روشن و صاف و خادمانه. مگر چند نفر در روز برای پرسش از ویزای مطبوعاتی

نقاشی سپهری برگرفته از ویژه نامه ای برای نخواندن! – واقعا بجز یکی دو صفحه در باره موسیقی و نقاشی حرف تازه ای ندیدم. حیف واقعا. این است بنیه نقد ادبی در ایران امروز؟ یا قدرت روزنامه چی ما در تهیه یک ویژه نامه رو به تحلیل رفته است؟ – نگاه کنید به مثلا-ویژه نامه شرق (بخدا مجبور نیستید برای هر مناسبتی ویژه نامه دربیاورید).

چرا تا حال وبلاگ نویس نشده بودم؟نخستین یادداشت عباس عبدی برای وبلاگ اش وقتی که داشتم با یکی از دوستان که زحمت مقدمات این سایت یا وبلاگ را متحمل شده بود صحبت می‌کردم، که خودش هم وبلاگ‌نویس بوده و در این مسیر نیز بلا دیده است، به همراهش یک وبلاگ‌نویس خبره بود که اگرچه برای من احترام قایل بود، اما با همه جوانی‌اش چنان مرا راهنمایی می‌کرد که گویی یک راننده تاکسی در حال راهنمایی کردن یک نفر تازه از ده آمده است، البته انصافاً هم نسبت من به او در موضوع وبلاگ چندان هم بهتر از نسبت دهاتی به

امنیت به آتش بستن منطقه از زمین و هوا نیست در هفته های گذشته حوادث نا امنی و گروگان گیری و کشتار هموطنان، از حوادث تلخ و سخت کشور بود که ضرورت دارد از چند جهت به آن توجه شود: ۱. گمان دنیا بر این بود که ایرانی ها – حتی اپوزسیون مسلح – از قواعد القاعده پیروی نمی کنند. جنایتکاران و به وجود آورندگان این حوادث، بخشی از ایرانیان را هم لا اقل در افکار عمومی دنیا جرئی از القاعده کردند. ۲. این حوادث از پایگاه مذهبی و بخش سنی آن شکل می گیرد. سنی های ایران از بهترین

ترور نشانه سرطان است

آنچه در جاده بم-کرمان اتفاق افتاده است به نظر من پدیده منحصر به فردی است در ایران یعنی پدیده ای که پیش از این سابقه نداشته است: کشتن بی تبعیض مردمی که نمی شناسی. من در این کشتار نشانه خطرناکی از عراقی شدن روش تروریستهای فعال در ایران می بینم. آدمربایی و گروگانگیری معمولا بر آدمهای مشخص و از-پیش-انتخاب-شده تکیه دارد اما راه بستن بر مردمی که از جاده ای عبور می کنند و کشتن همه آنها نمونه شاخص تروریسم است. اینکه کسانی و گروههایی در ایران به سمت استفاده از روشهای رایج در عراق حرکت می کنند نشانه خوبی نیست. این می تواند

گفتار آشوری در نقد حواشی بر فرهنگ علوم انسانیپیشگامیِ دوستان‌ام، مهدیِ جامی و مهدیِ خلجی، در باز کردنِ صفحه‌ای برایِ طرحِ نکته‌هایی در بابِ درایند (مدخل)هایِ فرهنگِ علومِ انسانی، تألیفِ من، از چند جهت کارِ نیکو و ارزشمندی ست. نخست این که– همچنان که من خود در دیباچه‌یِ کتاب طلبیده یودم– زمینه‌یِ یک هم‌اندیشی را، بر اساسِ کاری انجام شده و زمینه‌ساز، میانِ ما فراهم می‌کند. با توجه به این که هم‌اندیشی‌ و گوش دادن به سخنِ یکدیگر در میانِ ما تاکنون چندان پیشینه‌ای نداشته است، اگر دوام داشته باشد، رویدادِ خجسته‌ای ست. دو دیگر این که، امکانِ بازاندیشی و

حقیقت هر کتاب صداست

روزه سکوت من برای کشف صدا بود. مهم نیست که برنامه ای که در دست دارم به نتیجه برسد یا نرسد اما حاصل اش برای من تا همینجا بسیار گرانقدر بوده است. این کشف دوباره صدا. ما شاید زیاده جهان را چون متن دیده ایم. حال آنکه جهان پر از صداست. می دانم که متن شناسی جهان هم بسیار مهم است و هر صدایی هم متن است. اما رنگارنگی صداهایی که می شنویم چیز دیگری است. امروز وقتی مقاله مهدی را در باره خواندن مقدس، خواندن مفرح خواندم چیزی را که می خواستم بگویم در مطلب او یافتم: در دینکرد، کتاب دینی

عزلت تراژیک عقل صالحمرگ کاشف حقیقت و مجاز تاریخ اسلام گرچه پرآوازه ترین اثر صالحى ، «شهید جاوید» بود اما عقلگرایى صالحى به این حوزه محدود نماند. او در سال هاى پیش از انقلاب «جمال انسانیت» را در تفسیر سوره یوسف نوشت. تفسیرى که با وجود اتکاى کامل بر نصوص قرآنى اما براى انسان عصر مدرنیته نیز داستانى جذاب، منطقى و قابل فهم و آموزنده روایت مى کند. پس از انقلاب اسلامى که جامعه در اوج شور انقلابى و جذبه و نشئه انقلابى و کاریزمایى امام خمینى بود . اما صالحى نجف آبادى در آنچنان فضایى کتاب «ولایت فقیه حکومت صالحان» را در سال ۱۳۶۳ انتشار

فرهنگ ایرانی و استعاره چند ماه آخر سال گذشته معتاد شده‌بودم به وبگردی . برای خودم توجیه داشتم که مربوط به کار و موضوعات مورد علاقه و مطالعه‌ام هست. دیدم به این اندک سواد رسانه‌ای هم بی‌توجهی کنم به چه مانم؟ به زنبور بی‌عسل. یک ماهی روزه گرفتم که جز برای مقاله و ایمیل در فضای وب نباشم تا بتوانم رابطه‌ام با وب را متعادل کنم. این روزها تمرکزم روی نظریه معاصر استعاره و تئوری استعارات نظری است. روی روش‌شناسی رساله کار می‌کنم. هسته اصلی کارم درباره فرهنگ ایرانی، چیزی نزدیک به این خواهد بود(چکیده). در مجموع دغدغه اصلی در

آبی آسمانی

دنیا ایستاده استسیبهایی به هوا انداخته امکه هزار چرخ بخوردو برگرددهیچیکبرنگشته استگویی نه در مدار من که در مدار دیگریچرخ می خورد هر سیب که به هوا می اندازمیا ذغال گداخته سرخی می شودمثل زمینو می رود به مدار خودمدار خویشیا شهابی که سوخته می گذرد گاهی خدایی هستم که در زمین ساکن استگاهی کودکی حیراناز سیبهایی که برنگشته اند دهانم گس می شودسیبستان ام چراغاناز سفینه های کوچک سرخجایی گم شده ام زمین ایستاده استدنیا آرام استتا خود را پیدا کنمسنگی بر می دارمبه میان آب می اندازمکجای آن موج ام؟  قصه ادامه داردمن کودکی که با قصه های

زنان و فوتبال احمدی نژاد را متحول کرده اند

محمود احمدى نژاد رئیس جمهور دیروز در زنجان گفت: هر نوع تفکیکى که جدایى را برساند به بانوان آسیب خواهد رساند. به گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى رئیس جمهور افزود: زن و مرد یک حقیقت و هر دو انسان هستند. در مقابل هم نیستند بلکه مکمل یکدیگرند و حتى لطف خداوند نسبت به زنان بیشتر از مردان است. وى در عین حال گفته است: در محیط هایى که زنان حضور دارند آن محیط سالم و عاطفى خواهد بود و انحراف اخلاقى مرد و زن ندارد. وى در ادامه سخنانش با اشاره به اهمیت بالاى حقوق زنان در اسلام اظهار داشت: بعضى از تعصبات در مورد

ییلاق و قشلاق حجابتاملی در فصلی بودن اخلاق و ایستار ایرانی! باید بالاخره معنایی برای بازی های بین جامعه و حکومت ایران پیدا کرد.در هفته اخیر دوباره بازی های ۲۷ ساله از سر گرفته شد و باز آه از نهاد همه بر آمد که باز تابستان شد و بازی های همیشگی شروع شد! دستور مقابله با بدحجابی از یک سو و دستور جمع آوری ماهواره، آنهم بعد از سالها سکوت که باعث شده تا ماهواره برای اغلب مردم مثل شام شبشان واجب شود، از سوی دیگر در کنار البته هزاران مسئله هسته ای و غیر هسته ای باعث شد تا مردم باور

شرع ناب و عرف ناباب

مخالفت تنی چند از مراجع تقلید با فرمان رئیس جمهوری برای اختصاص جایگاهی به زنان در ورزشگاهها از آن موارد نادر و بسیار جذاب برای تحلیل و نشانه شناسی و مطالعه فرهنگی و سیاسی است. به جنبه هایی که به نظرم می رسد گذرا اشاره می کنم اما هم اقدام آنها هم متن فتواها و دلایل آنها و هم نتیجه سیاسی حاصل از فشار فتاوی ایشان و نیز تاثیر ماحصل آن در جنبش و خودآگاهی زنان محل دقت های بسیار است: ۱ حکم مراجع تنها برای مقلدانشان اعتبار دارد. بنابرین حداکثر سقف پرواز این فتواها محدود به دایره مقلدان است. یعنی این احکام

وبلاگ نمایش یک نفره است وبلاگ را من یک صحنه تئاتر فردى مى‌بینم که هر آن آدم خودش در حال بازى کردن نقشى در آن است براى رضایت خود و اصولاً دوست داشتن کار بازیگری. این ویژگى مهم وبلاگ است. به دلیل توانایى‌هاى زبان وبلاگى شخصیت‌هایى از درون ما هر بار بیشتر متبلور مى‌شود. البته کم نیستند وبلاگ‌نویس‌هاى درون‌گرایى که خودشان را به سختى کنترل مى‌کنند تا تنها یکى دو نقش بازى کنند و در همان چارچوب با توجه به تعریفى که از وبلاگ براى خود دارند به فعالیت بپردازند. مثلاً آنها بیشتر به جنبه‌هاى دیگر وبلاگ مانند محلى براى گپ و بحث‌هاى

هیپوتزهایی در باره آمریکا – ۳

آمریکا آخر جهان است ۱ در موزه عظیم و زنده و فعال و پر بازدیدکننده هوا-فضا در واشنگتن که تمام هنر پرواز آمریکا و تاریخ پرواز و دانش پروازی پایه را عرضه می کند با خود فکر کردم وقتی یک آمریکایی از این موزه دیدن می کند و آنچه از مصنوعات گوناگون و دقیق و عظیم (واقعا عظیم مثل آپولو ۱۳) که در این زمینه ساخته شده دیدن می کند با خود می گوید: «ما» کرده ایم «ما»  رسیده ایم این پیشرفت «ما»ست این دانشمندان «ما» هستند و «من» هم – که کودکی هستم یا نوجوانی یا دانشجویی- می توانم مثل

آسیب شناسی تفاهم  ۱. پلورالیزم خوش‌بینانه طبیعی است اگر اندیشمندان ایرانی برای درمان تمامیت‌خواهی (totalitarianism) موجود در فرهنگ و وضعیت فعلی سیاسی، پادزهر نسبیت‌گرایی و پلورالیزم (pluralism) را به کار بگیرند. اما به گمان من تنها یک نوع پلورالیزم وجود ندارد. سرچشمه‌ی پلورالیزم بدبینانه، ناامیدی از رسیدن به توافق و تفاهم است. در این دیدگاه انسان‌ها در جزیره‌های مجزای عقاید خود تصویر می‌شوند که راهی به هم ندارند و تنها راه حل یک انسان متمدن در چنین وضعیتی، مدارا (tolerance) است؛ و «مدارا» که بار معنایی «تحمل» را در خود دارد معمولاً یک تکلیف شاق اخلاقی است که برای همه

هیپوتزهایی در باره آمریکا – ۲

اتحاد جماهیر کاپیتالیستی آمریکا ۱ آمریکا را باید اتحاد جماهیر آمریکا نامید یا ایالات متحده شوروی. آمریکا شوروی کاپیتالیستی است. ۲ ایده مردمی بودن بین دو رقیب در طول یک قرن به مسابقه گذاشته شد. آن که در نهایت برد آمریکا بود. آمریکا خلقی ترین کشور جهان است. ۳ جامعه آمریکا مثل شوروی جامعه ای است که تولید مثل را تشویق می کند (نقش مثالی مادر را در شوروی به یاد بیاورید). هیچ وقت در هیچ شهری به اندازه واشنگتن اینقدر خانواده با-بچه و پر-بچه ندیده بودم. چون بسیاری از این خانواده ها توریست داخلی هستند و از اقصا نقاط آمریکا می آیند، فرض

هیپوتزهایی در باره آمریکا – پاره یکم

۱ آمریکا کشور مهندسان و معماران است. تمدن آمریکایی بیش از فیلسوفان متاثر از بلندپروازی های معماران شهری است. تمدن آمریکایی یعنی معماری. یعنی مهندسی.۲ آمریکا هیچ نیازی به فیلسوف ندارد! رورتی کاملا درست می گوید. آمریکا اما فلسفه رادیکالی دارد. رادیکالیسم آمریکایی در ساختمانهای عظیم جلوه گر می شود. این فلسفه ای بسیار ماتریالیستی است. اگر بتوان گفت رادیکالیسم – ماتریالیسم است!۳ اما آمریکا جامعه ای مذهبی است. من ترجیح می دهم مذهب را نه در عقاید که در اموری که در آن تبلور یافته بشناسم. اگر این را ملاک بگیریم دین آمریکایی پرستش عظمت است. عظمتی سرگیجه آور.

نقد آنلاین واژگان علوم انسانی آشوری

وبلاگ رسانه ای تازه است با امکاناتی هنوز-کشف-نشده. یکی از جنبه های کم نظیر آن کمکی است که به ایجاد و نقد فرهنگهای واژگانی می کند. به داریوش آشوری پیشنهاد کرده بودم که واژگان کتابش را آنلاین کند و در معرض نقد و بحث بگذارد. بحثی واژه به واژه. کافی ست طراحی خاصی برای یک چنین وبلاگ واژه-پردازی انجام شود تا امکان دهد که واژه-پردازان در باره معنا و معادل(ها)ی هر واژه/اصطلاح نظر دهند و به بحث و نقد بپردازند. فرض اساس این پیشنهاد این است که تک تک واژه های یک فرهنگ اصطلاحات می تواند محل نقد و بحث باشد و وبلاگ تنها رسانه ای ست که این