Search
Close this search box.

ساعت دموکراتیک و ساعت هسته ای

تیمونی گارتون اش در مقاله‌اش در روزنامه گاردین می‌گوید که ایران هم در دستیابی به قدرت هسته‌ای جلو می‌رود و هم در جنبش دموکراسی‌خواهی. می‌گوید باید اروپا به جای اینکه فقط تمام نیرویش را در متوقف کردن اولی بگذارد بهتر است به پیشرفت دومی کمک کند و بدون توجه به ارتباط این دو، غرب ممکن است برای متوقف کردن پیشرفت حکومت ایران به سلاح هسته‌ای به اشتباه به جنبش دموکراتیک در ایران ضربه بزند.

بعد پیشنهاد می‌دهد که بریتانیا بی‌بی‌سی ۲۴ ساعته برای ایران راه بیاندازد و همینطور دانشگاهها دانشگاهیان ایران و روزنامه‌ها روزنامه‌نگاران ایرانی را برای برقراری ارتباط متقابل دعوت کنند. همینطور سندیکاها با سندیکاهای کارگری ایران ارتباط داشته‌باشند…

ایرانیهای زیادی هم بر این باورند که بهتر است که قسمتی از فشاری که آمریکا و اروپا به ایران درباره مسایل هسته‌ای وارد می‌کنند به حمایت از جنبش دموکراتیک منتقل کنند. این مقاله رویا حکاکیان (در: وال استریت ژورنال) هم اشاره به این مطلب دارد و می‌گوید که تمرکز بیش از حد روی اخبار مساله هسته‌ای، به اخباری مثل اعتصاب رانندگان شرکت‌ واحد تهران اصلا اجازه انعکاس بین‌المللی نمی‌دهند.

من رفتن افشاری و عطری دو فعال سابق دفتر تحکیم وحدت به سنای آمریکا و تاکیدشان به حمایت از جنبش دموکراتیک در ایران و مخالفتشان با جنگ بر علیه ایران را در راستای همین نکته‌ای می‌بینم که «تیمونی گارتون اش» و «رویا حکاکیان» به آن اشاره کرده اند. برای همین زیاد با حرف دکتر شیرزاد که رفتن عطری و افشاری به سنای آمریکا را مشمئز کننده خوانده،‌ موافق نیستم.

آیا دکتر شیرزاد فکر می‌کند بهتر است یک عده ایرانی جنگ طلب که سالهای سال در ایران نبوده‌اند و می‌خواهند با مداخله نظامی آمریکا در ایران قدرت را بدست بگیرند،‌ به عنوان نماینده مردم ایران در چنین مکانهایی صحبت کنند؟ چه ما بخواهیم یا نخواهیم تصمیماتی که در سنای آمریکا گرفته‌می‌شود روی آینده ایران تاثیرگذار است، پس بهتر است امثال افشاری روی این ماجرا تاثیر بگذارند تا بقیه‌ای که هیچ چیزی از ایران امروز نمی‌دانند.

برگرفته از: ژرف (با اندک تصرف)

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن