Search
Close this search box.

زندگی در ناکامی سالم‌تر است

اگر هر چه می خواستی داشتی هم زندگی آسان نبود! زندگی در ناکامی سالم تر است. انسانی تر است. زندگی در کامیابی پرخطر است و پرخطا. یادم افتاد به آقای خمینی. که چه معزز آمد و رهبری کرد و کارهای ناممکن را ممکن کرد و سلطنت را برانداخت و ملت را وحدت بخشید. اما بعد سقوط کرد به اسفل سافلین. نظام تبعیض و تحقیر و توهین و زندان و اعدام را پایه گذاشت. انقلاب را از خود کرد. خدایی کرد. و بعد افتاد و مرد.

در عمر ما هیچکس معززتر و باحشمت تر از خمینی نبوده است. و هیچکس به خواری و ناچیزی او نشده است.

بعد فکر کردم بهترین تربیت آموختن محدودیت است. آدم باید فرزندش را در سختی بزرگ کند. باید به فرزندش بیاموزد و خودش الگوی او باشد که زندگی مثل دموستنس است. هر حرکتی خارج از محدوده ات دست ات را به خاری می خلد. دست ات آزاد نیست. هر حرکتی نمی تواند بکند و نباید بکند. هدف حرکت در محدوده است. فرمان ات هم بهتر است محدود باشد. فرمان ات مطاع شد خطا می کنی. شاه می شوی. خمینی می شوی. خامنه ای مجنون و پرکینه می شوی. میراث یک انقلاب را به یغما می بری. مردمان را به تصور عزت بخشیدن به خود به ذلت می کشی.

رحم الله امرا عرف قدره. چند کلمه بیش نیست اما کلام بزرگی است. به اندازه سرشت و سرنوشت بشر. آدمی باید افتادگی بیاموزد. حد و حدود خود را بشناسد. طوری بار آید که حد بپذیرد. خودش بر خود حد بگذارد و حدود جامعه را نیز به آسانی بپذیرد. نخواهد آزاد مطلق باشد. بداند که محدود است از هر جهت. آزادی آدمی در مهار کردن خویشتن به دست می آید. آزادی از آز. آزادی از اطاعت طلبی. آزادی از برده ساختن مردمان. آزادی از آزار.

و آن کلام بزرگ دیگر اینجا معنی پیدا می کند که هر چه خواهی کن اما در آزار دیگران مکوش. مردم آزار نباش. اگر کسی به ترک آزار گفت یعنی که حدود خود را درک کرده است. عمر کوتاه خود را نیک شناخته است. تکلیف خود و حق خود را دریافته است. به حیات کوتاه خود معترف شده است اما در عوض به خرد جاودان رسیده است. که آدمی صاحب این جهان نیست. پرنده ای است که چند فصلی می زید و بس. در شکستن شاخه ای نکوشد. سبک بیاید و سبک بازگردد به نزد رفیق اعلی. به نزد آنکه صاحب این جهان است و پرنده بودن او را به او بخشیده است. درخت بودن را به دیگری. کوه را کوه بودن و دریا را دریامندی. در نعمت جهان بزید و به اندازه فضل صاحب خانه برخوردار شود و سبک برود. همین که آزاری از او به دلی ننشیند بزرگترین نعمت است.

این است که خداشناس پیامبر هم که باشد مرتب دعا می کند که خداوندا خطاهای مرا بپوشان. از دلها پاک کن سنگینی حضور و وجود مرا.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن