Search
Close this search box.

فروختن طاهره صفارزاده به ۸۰ میلیون تومان

شوکه شدم خواندم که طاهره صفارزاده را از قبرش جابجا کرده اند یا دقیق تر گور به گور کرده اند؛ برای ۸۰ میلیون تومان! اتفاقی که سال پیش افتاده و من امروز دانستم. شاید شما هم مثل من نمی دانستید. و اگر می دانستید و می دانستند چرا کسی حرفی نزد اعتراضی نکرد؟ آیا عادی شده است این بی مرامی ها؟ طاهره صفارزاده تازه کسی بود که این نظام ولایی قبول اش داشت. البته برای او مهم نبود. ولی در هر صورت این نظام خاک بر سری به او احترام داشت. و البته احترام نظام خاک بر سری همین مقدار است. حتی اگر کسی مثل صفارزاده باشی. مترجم قرآن به انگلیسی باشی.

هولناک است. گور به گور کردن شاعر انقلابی و مورد قبول نظام عین خاک بر سری برای تک تک مقاماتی است که از این ماجرا باخبر شدند و کلامی حرف نزدند. اما از آن بالاتر او مترجم قرآن بود. یعنی این نظام مترجم قرآن را هم می فروشد. به ۸۰ میلیون تومان. مترجم قرآن هم که باشی در این ولایت در گور هم باشی باز آرامش نداری. گور به گورت می کنند. حتی اگر قبرت هدیه رهبر این نظام خاک بر سری باشد.

فکرش را بکن. در آن مملکت ولایت زده باید به کدام عهد و پیمان و قرار اجتماعی تکیه کنی؟ در کنار انقلاب باشی ایمن هستی؟ در کنار قرآن باشی ایمن هستی؟ آدمی مذهبی و مهذب باشی ایمن هستی؟ رهبر مملکت به تو توجه داشته باشد ایمن هستی؟ در آن کشوری که به فلاکت بی مرامی دچار است چه باشی و چه بکنی آرامش و احترام داری و جای خودت را یافته ای؟ جواب اش معلوم است: هیچ! هیچ امن و امانی نیست. هیچ قاعده و پیمانی نیست. هیچ حرمت و احترامی برای هیچ کس نیست. این چه جور جامعه ای است؟ چه جور ولایتی است؟ به حقیقت جایی است که سنگ روی سنگ بند نمی شود. هیچ امن و آسایشی نیست. این جامعه نیست. زندان است. ستمکده است.

چطور ممکن است یک ابلهی تولیت امامزاده ای را برعهده داشته باشد و به خاطر ۸۰ میلیون تومان مترجم قرآن را گور به گور کند؟ این مردک دین دارد؟ قرآن می خواند؟ از رهبر مملکت چشم می زند؟ چرا این ابله نگران هیچ چیز نیست؟ چرا در کمال خونسردی می تواند چنین بی حرمتی بزرگی به کسی روا دارد که صمیمانه به آن دین مهر می ورزید و ایمانی طبیعی و روستایی داشت صاف و پاک و طاهر. این چه جور نظام دینی است که خادم دین را گور به گور می کند؟ این نظام هیچ نیست مگر بنده بت اعظمی به نام پول و زور. پول نداری گور هم نداری. هر که می خواهی باش.

دلم سوخت برای طاهره خانم صفارزاده. گور به گور کردن این زن مومن و شریف که فکر می کرد در پناه قرآن آسوده است و در خاک امامزاده آسایشی دارد نشانه واقعی آخرالزمان است. آخرالزمان این ولایت بی صاحب. بی مرام. بی اخلاق. بی دین. بی قانون. بی اصول. خاک بر سر. من از آینده ای که در راه است می ترسم. سوریه نشده ایم به ظاهر. ولی در باطن سوریه ای هستیم ویران شده. مباد که این باطن صورت ظاهر پیدا کند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن