Search
Close this search box.

ایده رسول جعفریان برای ترویج کتاب؛ با شکر و هم شکایت

رسول جعفریان رئیس پیشین کتابخانه مجلس شورا و از آخوندهای باسواد و پرکار و پرکتاب و کتابدوست است. خدمات زیادی هم در دوره ریاست اش بر کتابخانه مجلس کرده است از جمله دیجیتال سازی بسیاری از منابع دور از دسترس عموم. علاقه غریبی به این دیجیتال سازی دارد که در جای خود بسیار مستحسن است. اما در مطلبی که در کانال تلگرام اش منتشر کرده مدعی است که ترویج کتاب نباید کرد و این ملت کتابخوان نیست و حرفهایی که به غر بیشتر شبیه است تا نظر آدمی اهل حرفه و اهل کتاب و دانشور.

عنوان مطلب جعفریان هم تهاجمی است: «چه روشی را جایگزین سیاست شکست خورده ترویج کتاب کنیم؟» عنوانی که خودبخود مدعی است از نظر او ترویج کتاب شکست خورده است! چرا؟ روشن نیست و او جز چند جمله کلی و کلیشه ای سند و شاهدی نمی آورد. اما اگر ترویج کتاب و کتابخوانی شکست خورده باشد قاعدتا اینهمه استقبال از طرحهای مختلف کتابخوانی و نمایشگاههای کتاب و بن کتاب و امثال آن وجود نمی داشت. وانگهی اگر ایشان می خواهد طرح و ایده تازه ای بیاورد خودش به معنای ترویج کتابخوانی است! یعنی پیشاپیش حکم داده که طرح خودش هم محکوم به شکست است. دیگر اینکه اگر آدم می خواهد طرحی نو بیاورد چرا لزوما باید طرحهای دیگران را تخریب کند؟ اینها با هم مانعه الجمع نیستند. خانه کتاب و ارشاد و کنشگران فرهنگی می توانند راه و روش خود را بروند و امثال آقای جعفریان هم راه خود را به آنها پیشنهاد کند. یکی در مقابل دیگری نیست و اثبات یکی مستلزم نفی دیگری نخواهد بود.

بنابرین این بند را من نمی پسندم و روا نمی بینم: «سیاست شکست خورده ترویج کتاب میان مردم، با هزینه های سنگینی که طی این سالها برای آن صورت گرفت [در مقایسه با یک قلم از هزینه های کلان بی برنامگی یا برنامه های فکرنشده در کشور این هزینه ها هیچ است!]، نشان داد، یک ملت ناآشنای با کتاب را به زور نمی توان کتاب خوان کرد [چرا به زور؟ ضمنا چرا ملت؟ نمی شود ملت را تحقیر کرد و بعد گفت من یک روش دیگر برای تبلیغ کتاب در میان شما دارم!]. دلیل آن چیست بماند، مثلا این که ملت نیازی به خواندن کتاب ندارد و اساسا برای چه باید کتاب بخواند! این که عادت به کتاب خواندن نکرده به عکس عادت به نخواندن دارد و ترک عادت موجب مرض است. ملت کتاب نمی خواند، چون کتاب خوب وجود ندارد، یا چون در زبان فارسی، تنها معدودی کتاب تولید می شود که دردی را از ملت دوا نمی کند و تنوع مورد نیاز را ندارد. ملت کتاب نمی خواند، چون نثر خوب کم است، چون سواد نویسندگان اندک است، چون کتابها جذاب و چشم نواز چاپ نمی شودن، چون توزیع خوب نداریم، چون گران است و بسیاری از مسائل دیگر.»

روشن نیست که این گزاره های اخیر در بند بالا را از دیگران دارد نقل می کند یا خود به آنها قائل است ولی در هر صورت هیچکدام محل اعتنا نیست! هم ملت کتاب می خواند و هم کتاب خوب بسیار است و هم در فارسی خاصه در ایران کتابهای فراوان و متنوع تولید می شود و هم نثر و بیان خوب کم نیست و سواد گروه بزرگی از نویسندگان بسیار خوب است و طراحی و صحافی کتاب هم که در ایران از متوسط خیلی بالاتر است. سری به هند بزنید تا بی کیفیتی چاپ کتاب را ببینید!

به همین ترتیب با این بند هم موافق نیستم که طراح یک ایده جدید بزند باقی طرح ها را تخریب کند. بگذاریم هر کسی هر طور می تواند به جهان کتاب خدمت کند. همه که نباید از یک راه بروند: «حالا که این سیاست یعنی سیاست ترویج کتاب شکست خورده چه باید بکنیم؟ لطفا از ادامه ادا و اطوار[؟!]های معرفی کتاب در سیما، راه افتادن در کتابفروشی ها، درست کردن هفته کتاب، و دادن تخفیف های ده تا بیست درصدی دست برداریم و به یک نکته به یک حقیقت به یک واقعیت توجه کنیم، و آن این که درست زمانی که غالب مردم، بخش عمده اطلاعات و دانش خود را از منابع غیر مکتوب می گیرند، ما به فکر ترویج کتاب و مطالعه آن افتاده ایم.»

آقای جعفریان می خواهد بگوید منبع اصلی مردم عام الان منابع غیرکتابی است. این درست. ولی این با ترویج کتاب رابطه مستقیم ندارد که بخواهیم آن را نفی کنیم. در عالم غربی هم با وجود سیطره منابع دیجیتال هنوز کتاب جای خود را دارد و ترویج هم می شود. و اصلا منابع دیجیتال جای کتاب را نمی گیرد. برای همین خود او هم می گوید:

«البته کار تولید کتاب، باید ادامه یابد، تا به شکل طبیعی راهی را که باید برود، برود. و اما این بار، به جای ترویج مطالعه کتاب، تلاش کنیم معلومات ارائه شده در کتابها را به علاوه، بخش مهمی از معلومات دیگر که در جای دیگری جز کتاب تدوین شده یا در حال تدوین است، به صورت بسته های دانشی، در قالب هایی که مردم به آن علاقه مند هستند، در آوریم و به آنان ارائه دهیم.»

این جان کلام یادداشت جعفریان است و مطلب خوبی هم هست. در ادامه می آورد:

«حالا که مردم به تلگرام یا واتساپ یا موارد مشابه علاقه مند هستند، مراکز علمی ما برنامه ریزی کرده، محتوای علمی کتابها را با شگردهای خاص تبلیغاتی، با استفاده از قالب های مورد علاقه مردم، با تقطیع آنها، با چینش زیبا با ارائه زمان بندی شده، و… به مردم ارائه دهند. تا آنجا که می دانیم کسی برای این بخش فکر نمی کند، یا اگر هست، بسیار اندک و بیشتر دینی و اخلاقی با انگیزه های مذهبی است.»

در واقع این یک کار تازه است و رسول جعفریان هم از موسسات فرهنگی می خواهد که فکری برای تولید محتوا برای وب بر اساس کتابها و مواد دانشی کنند:

«اگر دانشگاه ها بخشی از سرمایه خود را از این طریق منعکس کنند، اگر کتابخانه های بزرگ موظف به ارائه بخشی از معلومات موجود در کتابخانه های خود به مردم از این مسیر شوند، اگر هر مرکز دیگری، تمام شهرداری ها، بیمارستانها، موسسات خیریه، و تمام نهادهای فرهنگی و موسسات آزاد علمی و جز اینها، موظف باشند، از طرف دولت یا روی تعهد خودشان، دانش را از این طریق به مردم ارائه دهند، می دانید چه تحول علمی صورت خواهد گرفت؟»

«در این سوی ماجرا، جذابیت این ابزارها و وسائل را برای مردم داریم، جذابیتی که سبب شده است تا مردمی که حاضر نبوده و نیستند در شبانه روز، نیم ساعت مطالعه کنند، حالا ساعت ها، گوشی بدست، مشغول مرور کردن معلومات روی آن باشند، اما متاسفانه ما برنامه ای برای آنها نداریم و اطلاعات و دانش در اختیار آنها نمی گذاریم.»

در عین حال، او از موسسات دولتی که بخش اعظم ساختار اداره فرهنگ در ایران اند ناامید است:

«من هیچ امیدی به موسسات دولتی ندارم، چون می دانم همه چیز در آنها صوری و شکلی، و بی خاصیت و مرده است. کاری از آنها صورت نمی گیرد، مگر آن که گاهی، با پولی که دارند (که حالا آن هم خشکیده) عده ای را در بیرون از مراکز خود، به کاری وا می دارند، اما در عوض، خواهشم از موسسات مستقل این است که در این زمینه برنامه ریزی بهتری داشته باشند. تلاش کنند. درخواستم از افراد مستقل و دانش دوست این است که حاصل مطالعات خود را در اختیار عموم قرار دهند و از این ابزاری که تقریبا به صورت مجانی در اختیار آنهاست، مخاطبان خود را با دانش و معلومات و سرمایه علمی که در اختیارشان است، آشنا سازند.»

و یادداشت خود را با بیان عجیبی پایان می دهد که: «ملت ما به کتاب باز نخواهد گشت، اما به راحتی می توان از مسیری تازه و جذاب، چندین برابر کار کتاب را انجام داد.»

این پیشگویی ناقد حتما به وقوع نخواهد پیوست! بازار کتاب ایران یکی از بازارهای پرتکاپو دست کم در منطقه است و کمتر کشوری بجز ترکیه در منطقه خاورمیانه به بازار کتاب ایران از نظر تنوع و تعداد نشر می رسد. این خودش نشان می دهد که «ملت ما» نه تنها به کتاب بازمی گردد که اصولا از آن جدا نبوده است!

اما فارغ از این نومیدی ها و طعنه ها و گزاره های کلان که بخشی از عادت یادداشت نویسی در میان شماری از فعالان رسانه ای است، اصل ایده مطرح شده بسیار خوب و ارزشمند است. تا به حال هم به صورت پراکنده انجام شده است. کانال های زیادی در تلگرام و صفحات بسیاری در فیسبوک هستند که گزیده ای از کتابها را نقل می کنند. اما حتما می شود این کارها را منسجم تر و فکرشده تر و با برنامه ریزی بهتر و وسیعتر انجام داد.

پیشنهاد تکمیلی برای این ایده استفاده از تلویزیون است. البته رادیو هم این قابلیت را دارد ولی به نوعی دیگر. درتلویزیون به صورت طبیعی بین دو برنامه مکثی هست که معمولا آگهی پخش می شود یا اعلام برنامه صورت می گیرد. چرا از فرصت میان دو برنامه نشود صدها «میان پرده» تولید کرد که دو سطر مهم از یک نامه، کتاب، بیانیه، سند و امثال آن ذکر شود؟ بیننده با یک نگاه به صفحه تلویزیون می تواند بصیرتی در باره یک کتاب یا شخصیت یا موضوع معاصر یا تاریخی پیدا کند. حال اگر مناسبت هر چه بیشتری هم در میان باشد که باز هم بهتر! مثلا در زادروز نویسندگان بزرگ یا انتشار آثار برجسته می توان آن روز را به او یا آن اختصاص داد. حال می خواهد پرفسور هشترودی باشد یا سعدی شیرازی. فروغ فرخزاد باشد یا شفیعی کدکنی. علامه طباطبایی باشد یا علامه همایی. اسماعیل فصیح باشد یا هوشنگ گلشیری. سیمین دانشور باشد یا گلی ترقی. و همینطور بشمار.

به کوتاهی و پیامک وار: میان‌پرده ها و میان‌نویس های تلویزیونی برای کتاب و از کتاب و نویسندگان که مثلا ۳۰ ثانیه روی صفحه باشد می تواند صدها شماره تولید شود. این ۳۰ ثانیه ها را می شود به دهها شیوه تولید کرد. رنگی و سیاه و سفید و همراه با طرح جلد کتاب و عکس نویسنده و غیر آن. و طبعا می توان از این راه از ناشران خوب هم حمایت کرد. و چه بسا با کمک ناشران به جملات درخشان کتابها رسید و آنها را برای این میان پرده ها برگزید. یا انتخاب بهترین جملات را به عهده خوانندگان کتابها گذاشت تا آنها را برای تلویزیون بفرستند و یک کار جذاب برای تلویزیون و جامعه کتابخوان تولید کرد. و البته امتیاز این کار این است که نقل ها دقیق و درست است و مثل هزاران نقل جعلی نیست که در تلگرام و فیسبوک دست به دست می شود. خیلی زود خواهید دید که این میان پرده ها جا را بر آن نقل های نادرست تنگ خواهند کرد و مردم به این نکته های برگزیده روی خواهند کرد. طبعا خود این میان پرده ها می تواند کانال تلگرام داشته باشد و به صورت ویدئویی یا متنی و پوستر ارائه شود و به همان ایده ای کمک رساند که جعفریان مطرح کرده است.

نهایتا جعفریان در یادداشت تازه ای نوشته است: «اگر کسی در فکر علمی کردن جامعه است، اگر قرار است تفکر در جامعه ریشه بدواند، اگر قرار است تحولی صورت گیرد، اگر بناست علم و تمدن زنده و پویا شود، باید ترویج علم تبدیل به یک گفتمان غالب شود.»

این ما را بر می گرداند به اول سخن. اگر قرار است علم ترویج شود چگونه ممکن است به کتاب نیاز نداشته باشیم؟ ما گریزی از کتاب نداریم. و هر نوع ترویج غیرکتابی و مجازی مثل پیش غذا ست. اینها باید خواننده را نهایتا برای وارد شدن به دنیای کتاب و خوگرفتن با کتابخوانی آماده کند. هیچ نهضت علمی در هر سطحی که در نظر بگیریم بدون کتاب ممکن نمی شود.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن