Category: دسته بندی عمومی

کرباسچی و بی بی سی

من نمی دانم کرباسچی مشاور مطبوعاتی دارد یا نه و برای مصاحبه امروزش با برنامه ۶۰ دقیقه بی بی سی فارسی با کسی مشاوره کرده بود یا نه اما اگر من جای او بودم مصاحبه نمی کردم و یا در باره نحوه مصاحبه پیش از ضبط دخالت می کردم. دوستان من در بی بی سی یک خطای ادیتوریال را به نام

انقلاب فرهنگی و دکتر سروش … گرچه پاکسازی‌ها عزلا و نصباَ و قانوناَ به ما ربطی نداشت، من غایت جهد خود را برای دستگیری از افتادگان می‌کردم. یک قلم بگویم که امام از ستاد انقلاب فرهنگی خواستندکه همه دانشجویان توده‌ای، از مبتدی تا منتهی، را از دانشگاه اخراج کند. احتجاج ما با امام سود نداشت و ایشان بر رأی خود

بهجت و سروش و مساله اخلاق مدنی

در این چند روزه مرگ آیت الله بهجت و نامه سروش به دولت آبادی مساله اخلاق را بار دیگر مطرح ساخته است. آنچه من می خواهم بگویم ساده است: با همه احترامی که برای بزرگانی مانند آیت الله بهجت دارم و اصولا هر نفس زکیه ای را در هر دین و مرامی بزرگ می دارم معتقدم تاثیر کسانی چون او بر

دو عکس از تاریخ شخصی موسوی

این دو عکس در زیر هم در ستونی از عکسهای میرحسین موسوی در وبلاگ تازه تاسیس اش (+) آمده است. عکس اول او را در قیافه تیپیک دانشجویان چپ نشان می دهد: و عکس دوم تقریبا در همان سالها و حتما کمی بعد ولی با همان عینک او را با نشانه شناسی دیگری تصویر می کند؛ یک مذهبی انقلابی از طراز

اصل آبادی ایران است

این روزها آنقدر مطلب خوب در وبلاگها می خوانم که نیازی به نوشتن خود نمی بینم. این را بی تعارف می گویم. درجه کار تحلیلی و سرعت واکنش نشان دادن به حوادث و خبرها و قدرت اوراق سازی تناقضها و نوعی جامع نگری که در وبلاگستان پیدا شده است سخت مایه امیدواری است (اگر در گوگل خوان نیستید «دستچین سیبستان»

با پلنگان می جنگید؟ مواظب خرچسونه ها باشید

این ارسطو ها و افلاطون ها نیستند که از گالیله توبه می ‏گیرند، بزرگترین روشنفکران روسیه را به "کرم" تبدیل می کنند، اینان همیشه "ماموران دون پایه" اند. در وصفشان بود ‏که برتولد برشت نوشت:‏ ‏- با پلنگان جنگیدم و دریغا از خرچسونه ها شکست خوردم…‏ برادر حسین راست می گوید. بازجو که شکنجه می کند ازجنس دیگری است. دستان

دشمن پاسخ همه سوالها نیست

آقای خامنه ای! انتخابات سالم یک پایه اش این است که شما وارد معرکه انتخابات نشوید! این چه طور انتخابات سالمی است که رئیس مجلس سابق شما و رئیس جمهور سابق و نخست وزیر دوره جنگ همه از سلامت انتخابات ابراز نگرانی کنند اما شما بیایید و بگویید این حرفها حرف دشمن است! این یعنی بستن دهان منتقدانی که خود

زندگی در تاریخ و پایان تاریخ

صبح که برای آزمایش خون به سمت درمانگاه نزدیک پیاده روی می کردم راه را از روی نقشه ای که شب پیش روی وب دیده بودم پیدا می کردم. در واقع کدپستی اش نشان می داد باید نزدیک باشد. و نقشه هم همین را می گفت. برای اولین بار به آنجا می رفتم. نقشه دقیقا واقع نما بود. به آسانی راه

احمدی نژاد: گندم نمایی و جوفروشی

بهترین معیار برای سنجش سخنان هر کسی مطابقه قول و ادعا با عمل آن کس است. به تعبیر دیگر، هر کسی را باید به چیزی که ادعا می کند سنجید. من در سخنان روز گذشته احمدی نژاد در دوربان سوئیس (به نقل از ایسنا) بخشهایی از ادعاهای او را نشان می دهم (رسیدگی به همه آنها مثنوی هفتاد من می شود)

شهرآشوبی احمدی نژاد

سخنرانی شهرآشوب احمدی نژاد در اجلاس سازمان ملل در باره نژادپرستی آنقدر نکته دارد که آدم با انبوهی از مسائل روبرو می شود برای بحث و نقد کردن. تلاش می کنم نکته هایی را بدون رعایت ترتیب خاصی مطرح کنم تا کمی ذهن خودم را دست کم از آشوب احمدی نژادی نجات دهم. از آنجا که احمدی نژاد مثل دیوانه ای است که سنگ

تقصیر ما نیست که باور نمی کنیم

تقصیر ما نیست که باور نمی کنیم رکسانا صابری «جاسوسی» کرده باشد. در کشوری که مفاهیم شناور است و هر چیزی می تواند هر معنایی بدهد جاسوسی هم بی معنا ست و به هر کسی می توان نسبت اش داد چه رکسانای صابری باشد چه حسین موسویان سابقا سفیر. در کشوری که انتخابات به قول آقای جنتی اش براندازی نرم

نوروزستان

یکی از نشانه های زوال، نادیده گرفتن موجی است که می آید و دامن می گیرد. وقتی خاطرات علم را می خوانم و به سالهای فروپاشی سلطنت نزدیک می شوم مدام می خواهم نشانه هایی پیدا کنم از اینکه آیا شاه و دستگاه او هیچ درکی از آمدن موجی که بنیاد آنها را به باد خواهد داد داشتند. و چیزی

نوروز با اوباما

دیدن و شنیدن پیام اوباما حال و هوای تازه ای داشت. هدیه نوروزی آمریکای نو به ایران. در تنهایی نوروزانه که برای اولین بار در نوروزهای من اتفاق می افتد و میان چندین کار تلنبار شده که باید سر و سامان بگیرد فکر می کنم کی ایران نو می شود؟ کی از زبان رهبران خود پیام های نو و آینده نگر می

به یاد یان تر لک، هلندی دوست داشتنی

این درست است واقعا که شمال اروپا نمایانگر فرهنگی خردگرا ست. خردگراتر از جنوب. در واقع هر قدر به سمت شمال بیاییم آرامش عقلانی و نظم و سنجیدگی بیشتر می شود. به این اعتبار فرانسه و ایتالیا و اسپانیا دورترین کشورهای اروپا به هلند و سوئد و نروژ اند. هر قدر به جنوب می رویم اما زیبایی و زندگی خواهی و

دموکراسی لرزان خاتمی در نظام ولایی-سلطانی

به نظرم همه نشانه ها حاکی از کناره گیری خاتمی از انتخابات است. اینکه او برود یا بماند مساله من در این یادداشت نیست. می خواهم از این رفتن محتمل و ماندن نامحتمل نشانه هایی را بخوانم که ساختار واقعا موجود سیاسی ما در ایران را عریان می کند فارغ از همه تعارفها و ابهامها و نیمه هایی که می

میرحسین ذخیره ای برای سیاست اخلاقی

بیانیه میرحسین موسوی مرا برد به دوره اوایل انقلاب. یعنی زمانی که فضا هنوز واقعا بوی انقلاب داشت و بوی عفن دیکتاتوری اراذل الناس نگرفته بود. امروز از انقلاب چیزی نمانده است. مردم باورهاشان را از دست داده اند و کاریکاتورهایی مثل احمدی نژاد هم با وجود همه حمایتها که دیدند از پس هیچ کاری بر نیامدند که آلام مردم را

همه استدلالهای لاریجانی در دفاع از قصاب دارفور

 استدلال های علی لاریجانی برای سفر به سودان جهت اعلام حمایت جمهوری اسلامی از متهم جنایت جنگی در دارفور، یعنی عمرالبشیر؛ رییس جمهور کودتاچی سودان، این هاست: /ا الف) طرح پرونده صوری سودان برای انحراف از رسیدگی به جنایات اسراییل است ب) کشور سودان یک کشور ممتاز در جهان اسلا‌م است که از یک موضع مترقی برخوردار می‌باشد و در

اصلاح طلب و محافظه کار و دیگر(ان) هیچ؟

از همین واقعیت ساده که شروع کنیم که در انتخاباتهای چند دوره اخیر ریاست جمهوری در ایران بیش از دو نامزد و گاه تا ده نامزد حضور داشته اند یک سوال را باید پاسخ دهیم: آیا این نامزدها همه در دو دسته اصلاح طلب و محافظه کار تقسیمبندی می شوند؟ فرض کنیم من و شما بگوییم آری همه نامزدها در

کتاب توحید، آشوری و خامنه ای حبیب الله آشوری، طلبه پرشور و جوان با افکار ماتریالیستی که مدروز جوانان سالهای انقلاب بود، ژولیده و خاک نشین بود، اگر به مجلسی برای سخنرانیدعوت می شد، فرش را کنار زده و بر روی موزائیک می نشست، بسیار شعار میداد، آن روزهااین تظاهرات غیر معمول در نظر بعضی از جوانان که تحت تاثیر

ییشفرضهایی در باره انتخابات و خاتمی

۱. با مطالعه شرایط اجتماعی در انتخابات های پس از انقلاب می توان گفت بجز در انتخاب بنی صدر و دور اول خاتمی مردم همیشه به گزینه هایی نظر داشته اند که در آنها درست یا نادرست توانایی حل مسائل اقتصادی را می دیده اند (انتخابهای دومین دور روسای جمهور یا ماجرای انتخاب رجایی را بر اساس دیگری باید تحلیل کرد). اقتصاد

ذیلی بر مساله بی-مرکزی و آشفتگی در جامعه ایران

چهار سالی پیش من یادداشتی در سیبستان نوشتم (دسامبر ۲۰۰۴) که به مساله بی-مرکز شدن جامعه ایرانی می پرداخت: مدل شناخت بی مرکزی در تحلیل جامعه ایران. سپس یادداشت توضیحی دیگری با عنوان: بی-مرکزی یا بسیار-مرکزی. آن یادداشت را در صورتهای دیگر هم دنبال کرده ام از جمله در طراحی رسانه ای رادیو زمانه و در باره آن جداگانه در وبلاگ زمانه

پاشنه آشیل اصلاح

یک اصل پذیرفته شده در مدیریت کلان افکار عمومی در ایران توجه به اقشاری است که انها را عامه می خوانیم. مردمی که زیاد اهل کتاب و روزنامه و مجله نیستند یا اگر باشند هم کتابهای خود را دارند – که محترمانه اش مردم پسند و تحقیرآمیزش بازاری خطاب می شود – روزنامه ها و مجله های خود را دارند – که به

چرا بی حرمتی را تحمل می کنیم؟ ما تحمل می کنیم. ما تمام وجودمان پر از شکیبایی و بردباری است. به ما ظلم می شود، تحمل می کنیم. غذا برای خوردن نیست، تحمل می کنیم. در دانشگاه ما را راه نمی دهند، چون بهایی هستیم، تحمل می کنیم. از در اصلی دانشگاه نمی توانیم وارد شویم، چون زن هستیم و

میزان اصلاح طلبی قدرت نقد رهبری است

در نظامنامه مطبوعات افغانستان در اوایل قرن (به تاریخ ۱۳۰۵) بسادگی و پوست کندگی تمام آمده است که ذم و قدح در حق این کسان مجازات دارد: – در حق حکمداران و یا روسای دولی که با دولت افغانستان دوستی دارند – در حق خاندان سلطنت – در حق دوائر و محاکم و هیاتهای رسمیه و قشون -در حق مامورین سیاسیه و

روحانیت، مدرن‌شدن و قدرت بسیاری از روشن‌فکران در دهه‌های پیش از انقلاب ساده‌دلانه گمان می‌بردند مدرن‌شدنِ روحانیت به عرفی‌شدن جامعه و آشتی روحانیان با تجدد می‌انجامد. شیخ حرّ عاملی (مرگ ۱۱۰۴ هجری قمری) محدثِ مقرّبِ دربار صفوی در کتاب وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، در کنار بسی دیگر از عالمان شیعه و سنی، نوشیدن قهوه را به حکم دو روایت از

چیزهایی که بعد از سی سال هنوز تازه است

انقلاب که شده بود من همیشه با حرفهای ملیون با پسزمینه ای از شگفتی گوش می کردم که چقدر برایشان ماجرای مصدق هنوز زنده است. فکر می کردم مگر ماجرا در ۲۵ سال پیش اتفاق نیفتاده است؟ امروز در ۳۰ سال پس از انقلاب می بینم که برای خود من والبته برای نسل من بسیار چیزها هنوز تازه است. مگر با

آمریکا طرفدار دموکراسی در ایران است یا مخالف آن؟

یکی از خاطره های اوایل انقلاب من بحث و مشاجره ای است که با یکی از دوستانم داشتم در باره دموکراسی در ایران و اینکه آیا آمریکا طالب دموکراسی ایرانی است یا ترجیح می دهد با حکومتهای خودکامه کار کند و این دموکراسی طلبی آمریکا نوعی رتوریک سیاسی است که قرار نیست هرگز پایه رفتار سیاسی باشد. تجربه عراق و افغانستان

انقلاب مصادره شده

انقلاب اسلامی با شعارهای سه گانه ای خود را معرفی می کرد که امروز از آن جز دولت قاهره ای که انقلاب را در بطن خود خفه کرده است چیزی نمانده. استقلال ما سالهاست به گرو رفته است. فقط مثلا لاس سیاسی درازمدت با شوروی و روسیه بعدی را در نظر بگیرید. کار استقلال ما و رهبران ما به جایی می رسد

لینکلن جوان: مرد امید   دیشب نتوانستم از دنبال کردن مراسم تحلیف اوباما چشم بپوشم. اعتراف می‌کنم که بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. مدتها بود که به سخن یا گفتار هیچ سیاستمداری گوش نداده بودم. چه سخنرانی شگفت‌انگیزی بود. چه قدرتی در بیان، و چه انتخابی در کلمات وجود داشت. پاسداشت بزرگی از سنت و تاریخ، و هشیاری تاریخی و اجتماعی

آیا ما مردمی عقبمانده هستیم؟

چند روزی است که می خواهم در باره حرفهای اخیر مصطفا ملکیان بنویسم. دو سه بار هم قصد نوشتن کرده ام و ننوشته ام. آقای ملکیان در مطلبی که سایت انتخاب از او منتشر کرده است به فهرست کردن ۲۰ عامل عقبماندگی ما پرداخته است. اولین واکنش من پس از دیدن فهرست او این بود: نشانه عقب افتادگی ما یکی هم

رادیو در بحران

آغاز به کار تلویزیون فارسی بی بی سی تمام رادیوهای موجود در خارج از ایران از جمله خود رادیو بی بی سی را وارد بحران می کند و وضع را برای رادیوهای کوچکتری مثل رادیو زمانه سخت دشوار خواهد کرد. در این یادداشت می کوشم نگاهی به راه حل نزدیک و میان مدت بیندازم. هر رسانه تازه و جذابی که به

تلویزیون فارسی بی بی سی رسانه ای تحریک کننده است

از آنسوی اقیانوس آمده ام. از دیروز ساعت ۷ صبح به وقت آنسوی آب در راه هستم تا امروز که ساعت دو بعدازظهر به وقت اینسو و با سه بار عوض کردن هواپیما به خانه رسیده ام. فکر کردم یک سر می روم بخوابم اما پخش برنامه تلویزیون فارسی بی بی سی روی وب باعث شد که خستگی را بگذارم کنار

یک اتفاق رسانه ای

از من نپرسید چرا سر از سانفرانسیسکو در آورده ام ولی جای عجیبی است که روزش نصفه شب اروپا ست و آخر شبهای اش هنوز اروپا بیدار بیدار نشده است. ایران هم که کلا از دست آدم خارج می شود که ساعت اش چند است. این حس تازه ای به من می دهد که دایم ذهن ام همان دور و بر

آخوند سیاسی سیاسی است نه آخوند

سید خوابگرد در کامنتی پای مطلب پیشین که اصلا به خاطر نوشته ای از خود او شکل گرفته بود در باره اینکه من نوشته بودم: "به نظر من روشن است که دیگر نمی توان با خردگریزان فارغ از اینکه برای خردگریزی شان چه بهانه و توجیهی دارند و می آورند مفاهمه داشت زیرا که ارزش مشترکی میان ما نیست. آنها

وقت ارزیابی همه ارزشها ست

دیشب برای خوابگرد که از توقیف روزنامه کارگزاران نوشته بود و به نهج البلاغه پناه برده بود کامنت کوتاهی گذاشتم که برادر زمان ارجاع به نهج البلاغه برای این حرفها گذشته است. باید ارزشهای دیگری پیدا کرد. ارجاع به سخن امام علی وقتی ارزش دارد که هنوز بتواند دل یکی از آن عاملان توقیف را بلرزاند. وقتی ارزش دارد که

برخورد و گفتگوی تمدن ها چه بسا مکمل هم اند ۱. پیشتر اینجا ذکر خیری از هانتینگتون کرده بودم و گفتم که «برخورد تمدّن‌ها» و« گفت‌وگوی تمدّن‌ها» منافات و معارضه‌ای با هم ندارند زیرا یکی توصیف است و دیگر توصیه. چه بسا بتوانند مکمّل هم باشند، یعنی با پذیرش احتمال برخورد، دعوت به گفت‌‌وگو کرد یا حتّی – بر خلاف پندار خاتمی-

Robert Fisk: Leaders lie, civilians die

در میان همه مطالبی که این روزها در باره غزه دیده ام مقاله رابرت فیسک از همه روشنتر و رساتر و بامعناتر است. در عین حال هنوز ندیده ام کسی به خطرات بحران حاضر برای ایران توجه کند. We’ve got so used to the carnage of the Middle East that we don’t care any more – providing we don’t offend the

تکرار دوم خرداد ناممکن است؛ ابداع دوم خرداد ممکن

خلاصه بگویم این خواهد بود که خاتمی بدون اتخاذ یک دستور کار جدید آمدن و نیامدن اش سودی ندارد بنابرین اگر دستور کار تازه ندارد بهتر است نیاید. دوم خرداد ۷۶ حادثه ای یونیک بود و قابل تکرار نیست. نه این حادثه که تکرار هیچ حادثه دیگری هم ممکن نیست. اگر بود مثلا ال گور که دور قبل از جورج

یلدای گریز

آنقدر با خودم در این دوماهه جنگیده ام که تصمیم بگیرم برای رفتن به ایران که دیگر کلی کشته و زخمی و معلول شده ام. نگاهی به دور و برم می اندازم. مثل هوای آلوده تهران که به آن عادت می کنیم اینجا هم آدم عادت می کند به این آوارگی. اما چشم که باز می کنی می بینی چه

برای آزادی از ترس و حبس

به ابتکار جهانشاه جاوید فکر این نامه به وجود آمد و به همت او و شماری از دوستان این متن نوشته و نهایی شد. پیداست که ما امضا کنندگان از سر موافقت یا مخالفت با حسین درخشان نامه ننوشته ایم از سر موافقت با حق بیان و مخالفت با زندانی شدن برای عقاید و آرا و اتخاذ روش زندگی نوشته ایم. موافقان