آغاز به کار تلویزیون فارسی بی بی سی تمام رادیوهای موجود در خارج از ایران از جمله خود رادیو بی بی سی را وارد بحران می کند و وضع را برای رادیوهای کوچکتری مثل رادیو زمانه سخت دشوار خواهد کرد. در این یادداشت می کوشم نگاهی به راه حل نزدیک و میان مدت بیندازم.
هر رسانه تازه و جذابی که به میدان بیاید به طور طبیعی باعث می شود رسانه های دیگر برای متعادل شدن وضع بازار رسانه ای دست به کار تحولات و تغییراتی در شیوه کار خود شوند. مثلا وقتی روزنامه همشهری منتشر شد به دلیل استانداردهای تازه ای که از نظر ارتباط با مخاطب و سطح کار حرفه ای وارد بازار کرد رسانه های رقیب را دستخوش تحول کرد و آنها خواسته یا ناخواسته تن به تغییر در زبان و قطع و شیوه چاپ و نحوه انتخاب موضوع و مانند آن دادند. یک دهه بعد فضای مطبوعاتی ایران چنان همرنگ شده بود که دیگر در آن میان همشهری اتفاق تازه ای نباشد.
ورود تلویزیون فارسی بی بی سی به بازار رسانه ای هم شوک تازه ای وارد بازار می کند که زمانی طول خواهد برد تا بازار این شوک را جذب کند و سیاست های تازه ای را برای متعادل سازی پیش بگیرد. وضع کنونی به نحو بازگشت ناپذیری تغییر کرده است و می توان اطمینان داشت که عمر دایناسورهای لوس آنجلسی به پایان رسیده و حتی غولهایی مثل صدای آمریکا هم ناگزیرند خانه تکانی کنند. تغییرات در ایران هم بزودی فرمول بندی خواهد شد اگر تا هم امروز نشده باشد.
اما تاثیر این رقیب تازه بر رادیوها و بخصوص رادیوهای خارج از ایران چه خواهد بود؟ به نظر من رادیو تا پیش از این هم در بحران بوده است و رقیب تازه نفس این بحران را عمیق تر خواهد کرد و چه بسا شماری از این رادیوها را به کما ببرد طوری که دیگر هرگز از جا برنخیزند.
در یک نگاه کلی، رادیوی کلاسیک دارد از صحنه خارج می شود. بر اساس شنیده ها رادیو فرانسه در حال تعطیلی است. رادیو دویچه له ساعات پخش خود را محدود کرده است. رادیو بی بی سی شنوندگان اش را از دست داده و بخصوص کسی از جوانها شنونده جدی آن نیست. رادیو صدای آمریکا به قول یکی از دوستان صاحبنظر وجود ندارد (زیرا که رابطه درستی بین دو بخش صدا و تصویر ایجاد نکرده است و تصویر در واقع صدا را قربانی کرده است). رادیو زمانه هم که جوجه اردک سیاه در میان این بازاری های قدیمی بوده است به نظر می رسد که مشخصات متمایز خود را در مقابل شیوه بی بی سی از دست داده باشد. این نکته آخری مساله مهمی است که به خصلتی در تلویزیون هم راهنمایی می کند و نهایتا به راه حلی برای رادیوها.
اگر بی بی سی می خواست ۳۰ سال ۴۰ سال پیش تلویزیون راه بیندازد چطور تلویزیونی می بود؟ جواب کوتاه اش این است که چیزی شبیه تلویزیون صدای آمریکای امروز! یعنی رسمی و شبه دولتی و آمرانه و یکسویه و پر از جوانهای قدیمی و به احتمال بالا ایدئولوژیک. این دنیای آن روز بود که خب رسانه هایی مثل صدای آمریکا هنوز در همانجا زندگی می کنند. اما چه چیزی در این میان تغییر کرده است که تلویزیون بی بی سی فارسی را متمایز ساخته است؟ جواب اش به نظر من عمدتا در یک چیز است: رسانه های شخصی و خودمانی. وبلاگها و رواج فرهنگ اینترنت.
مثل قاعده ای که در باره همشهری گفتم وبلاگ هم از زمان پیدا شدن اش فضای رسانه ای فارسی را بشدت تغییر داده است. زبان و فضا را مردمی و خودمانی کرده است. رسمیت دولتی و شبه دولتی را به باد فنا داده است. جوانان همین امروز را وارد صحنه کرده است. رفتار آمرانه و یکسویه را منزوی کرده است. و اعتباری برای سیاست ایدئولوژیک باقی نگذاشته است. تلویزیون بی بی سی از همه اینها متاثر است. هم فضای وب جهانی طبعا مدیران انگلیسی زبان اش را متحول ساخته و هم فضای وب ایرانی مجریان و برنامه سازان و سردبیران اش را تغییر داده است. برای همین این رسانه تازه واقعا تازه است. کانال تازه ای روی ماهواره نیست. فضا و نگاه اش هم تازه است.
این موضوع هم برای سیاست گذاران در تلویزیون فارسی مهم است و هم برای بحران رادیوها. به این معنا که گسترش خط مشی رسانه ای تلویزیون از ابن نگاه مهم است که آگاهانه دنبال شود و مدیران و سردبیران آن به نقد کسانی که به رسانه های در-گذشته تعلق خاطر دارند عقب نشینی نکنند و این خصلت را به عنوان سیاستی جدی دنبال کنند و برای رادیوها هم از این بابت مهم است که بدانند عصر تنبلی در وب به سر آمده است و بهتر است کار وبسایتهای خود را جدی بگیرند. رادیو اگر نخواهد به کما برود ناچار است آغوش خود را به روی رسانه الهام بخش جدید یعنی وبلاگ و تغییرات رسانه های نوین باز کند. به عبارت ساده رادیو باید وبلاگی شود تا بماند. وبلاگ هم یک جور نیست که این رادیوها شبیه هم شوند. اما بی اعتنا ماندن به وب و وبلاگ برای رادیوها یعنی زوال رسانه ای. رادیو ناچار است فعالانه وارد عرصه وب شود. اگر روزنامه ها اینکار را کرده اند و امروز تمام روزنامه های معتبر دنیا برای خود وبسایتهای مفصل دارند رادیو نباید عقب بماند. هر قدر رادیوها تعلل بیشتری کنند بازار خود را با سرعت بیشتری از دست خواهند داد. این موضوع برای رسانه ای مثل زمانه که در این سیاست پیشگام و ییشتاز بوده هم مهم است چون می بینم که ظاهرا دارد به رادیوی کلاسیک بر می گردد و وب را دست کم می گیرد. این خطایی مهلک است. رادیوی مدرن بدون وبسایت فعال و چندرسانه ای باقی نخواهد ماند.
نهایتا یک نکته دیگر هم از همین زاویه در باره تلویزیون. وبسایت بی بی سی فارسی مدتها ست که دچار مشکلات مختلف است. این وبسایت هرگز نماینده رادیوی بی بی سی یا ادامه خلاق آن نبوده است. الان هم با تلویزیون رابطه روشنی ندارد. گزارشهایی که در این باره منتشر می کند دست و پا شکسته است و امکاناتی که برای دوسویه ساختن ارتباط با مخاطب به تلویزیون می دهد ضعیف و محدود است. من معتقدم که تلویزیون فارسی بی بی سی باید یا این رابطه را تغییر دهد و یا وبسایتی برای خود داشته باشد. این رسانه تازه نمی تواند بدون یک پایگاه فعال در وب از همه امکانات بالقوه خود استفاده کند. این رسانه که متاثر از فرهنگ وبلاگی شده فارسی است آنقدر نیروهای وبلاگستانی دارد که بتواند یک سایت خلاق را پشتیبانی کند. بهتر است حضور در وب را جدی بگیرد.