انقلاب فرهنگی و دکتر سروش

… گرچه پاکسازی‌ها عزلا و نصباَ و قانوناَ به ما ربطی نداشت، من غایت جهد خود را برای دستگیری از افتادگان می‌کردم. یک قلم بگویم که امام از ستاد انقلاب فرهنگی خواستندکه همه دانشجویان توده‌ای، از مبتدی تا منتهی، را از دانشگاه اخراج کند. احتجاج ما با امام سود نداشت و ایشان بر رأی خود ماند. ما که مصلحت را در این امر نمی دانستیم پناه به آقای خامنه ای و سپس آقای هاشمی بردیم. و آقای هاشمی بود که توانست رأی امام را برگرداند و به توده‌ای‌ها اجازه دهد تا تحصیلشان را به پایان ببرند. در این باب بیش از این نمی‌گویم چون اصل شبهه را روا نمی‌دانم. آنکه برای توده‌ای‌ها چنین می‌کند با غیرتوده‌ای‌ها چه خواهد کرد؟ به هر حال شاید همین ایستادگی در برابر حکم اخراج توده ها بود که باعث شد روند اخراج ها، اگر هم صورت گرفت که صورت گرفت از مسیری خارج از ستاد انقلاب فرهنگی انجام پذیرد.
ای کریمی که از خزانه غیب    گبر و ترســا وظیفه خود داری!!!
دوستان را کجا کنی مــحروم    تو که با دشمن این نظر داری!!!

گمان که هیچ، من یقین دارم که در آن دوران پرآشوب و بی‌قانون، تندروی‌ها و بی‌رسمی‌ها و بی‌رحمی‌ها فراوان رخ داده است. و آنرا انکار نمی‌کنم. و نیز خود را دز همه شؤون جایزالخطا و پرلغزش می‌دانم. اما نوشتن همه گناه‌ها در کارنامه یک خادم غیرمسئول را نشانی از بی صداقتی و خصومت شخصی و نیز گواهی بر توطئه‌ای پست و حقیر می دانم که همه را رها کنند و بر یک «عنصر نامطلوب» حمله آورند.

حالا که کاروان سخن به منزل واپسین نزدیک می‌شود، می‌خواهم آموزگارانه شأنی تعلیمی به این مقوله بدهم گر چه در این جنجال ها رویکرد مورخانه و حقیقت جویانه و منصفانه و همه جانبه نمی بینم. لکن فارغ از نزاع و دفاع (که حق هر متهمی است) به طرح نکته فاخری می پردازم:

و آن طرح صحیح صورت مسأله است. بازخوانی انتقادی انقلاب اسلامی که در آستانه سی‌سالگی است، اکسیژنی واجب برای حیات آینده ایران است. اما آن را طبیبانه و حبیبانه باید به کار گرفت نه خصمانه. بدون گشودن همه جانبه پرونده حوادث این انقلاب چون جنگ، انقلاب فرهنگی، کنار رفتن آیت‌اله منتظری، سرکوبی مجاهدین خلق، عزل بنی‌صدر … تاریخ این ملت روی روشنی نخواهد دید. محکوم کردن حقوقی و اخلاقی افراد باید آخرین کاری باشد که در این حیطه صورت می‌پذیرد. شیپور را از سر گشاد نباید زد. به دنبال تشفی خاطر و فرونشاندن عقده نباید بود. ارزش‌های امروز را به دل دیروز بردن، و از دیروزیان انتظار نگاه امروزینه داشتن محض بی‌روشی و بد داوری است. بدین‌منظور اولاً‌ حوادث جمعی را باید به نحو جمعی بررسی کرد، گویی که فاعلی نداشته است و خود می‌جوشیده و می‌روییده است (نگاه سیستمی و فرایندی).

ثانیاً‌ افراد مختار راباید به تناسب داده‌هایی که در اختیار داشته‌اند مورد مدح و ذمّ قرار داد.

ثالثاً ترک حسنه را نباید عین سیئه دانست. هرکس هر کاری که می‌کند در همان حال کار بهتری هم برای او متصور است. اما بدین بهانه نمی توان همه آدمیان را مقصر و ناپارسا دانست (این می‌تواند موضوع اقتراحی برای روزنامه باشد).

رابعاً کارنامه دراز آهنگ آدمیان را در مقام داوری باید پیش چشم داشت. نباید برای تقبیح آدمیان بهانه گرفت. به عکس، اصل ارفاق و شفقت را باید مقدم داشت. خصوصاً‌ در باب کسانی که به گواهی تجربه دامن پندار و کردارشان را به طمع مکسب و منصبی یا به غرض جاه و مالی نیالوده‌اند.

خامساً با دیگران چنان مهربان باید بود که با خویشتن. علی(ع) فرمود: اجعل نفسک میزاناً بینک و بین الناس: به همان ترازو که برای خود می‌کشی برای دیگران هم بکش. سعدی هم با قتفای علی(ع) گفت:
من شــنیدم ز پیــر دانشــمنـد    تو هم از من بیاد دار این پند
آنچه بر نفس خویش نپسندی     نیز بر نفس دیگری مپســـند
————————
برگرفته از: درستی و درشتی، در باره انقلاب فرهنگی، نوشته دکتر سروش

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن