به یاد یان تر لک، هلندی دوست داشتنی

این درست است واقعا که شمال اروپا نمایانگر فرهنگی خردگرا ست. خردگراتر از جنوب. در واقع هر قدر به سمت شمال بیاییم آرامش عقلانی و نظم و سنجیدگی بیشتر می شود. به این اعتبار فرانسه و ایتالیا و اسپانیا دورترین کشورهای اروپا به هلند و سوئد و نروژ اند. هر قدر به جنوب می رویم اما زیبایی و زندگی خواهی و هنر و ذوق و لذت طلبی بیشتر می شود. این حرف قطعی نیست و به معنای مرزبندی که این سو هنر نمی بینی و آن سو خرد نمی یابی هم نیست اما عموما درست است. یعنی مولفه های موثر دارای شدت و ضعف و بسامد معنادار است. یک نمونه اش را امروز دیدم. جستجو کردم ببینم مرگ یان تر لک کشیش اومانیست و سیاست شناس هلندی چقدر بازتاب داشته رسیدم به این خبر از سازمان هیفوس:

Mr Jan ter Laak has passed away on March 12th 2009 at the age of 70. Hivos has cooperated in a fruitful way with Jan ter Laak for many years. Jan has contributed to the set-up of the Hivos programmes in Central Asia and Iran, respectively in 1993 en 2003. As co-founder and secretary general of Bridging the Gulf, Jan ter Laak has also been a partner of Hivos during the past years. Hivos will remember Jan ter Laak as a busy man and a genuine networker. Civil society activists worldwide were his passion. Jan was proactive man with a lot of initiatives, very well informed en the ability to identify and mobilise the right people. Many Hivos staff members will miss Jan ter Laak. (+)

برای من این نمونه روشنی از خردگرایی هلندی است که خود را در عاطفی ترین موقعیت نشان داده است. یان مرد بزرگی بود و جنجال رفتارهای اجتماعی و خصوصی اش به خلع لباس او هم کشید. اما هر بار او را دیدم او را خردمندی آهسته و عمیق و انسان یافتم. گشاده رو بود و همیشه آماده کمک دادن. نه تنها در مسائل اداری به اعتبار اینکه عضو هیات نظارت پرس ناو بود و با زمانه هم ارتباط و رفت و آمد داشت بلکه در مسائل انسانی هم. من و شهزاده هر دو مدیون تلاش او هستیم که سال گذشته در بحرانی که برای شه در کوبا پیش آمد و همه مدارک اش را از دست داد کمک کار ما بود و بدون کمک او بازگشت شه ممکن بود با دشواری های بیشتری روبرو شود. دو سه هفته ای پیش وقتی به او نوشتم که می خواهم ببینم اش به شوخی نوشت که مراقب همسرت باش دوباره کوبا نرود که دیگر از دست من کاری برنخواهد آمد. نوشته بود که بزودی خواهد مرد چون سرطان اش لاعلاج است. آرام و انسانی و بردبارانه. مرگ را پذیرفته بود. مرد بزرگی بود و از سیاست شناسانی که اخلاق را فراموش نمی کنند. یان برای من همواره چهره کشیشی مسیحی خواهد داشت که انسان برایش مقدم بر همه چیز است.    

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن