روحانیت، مدرنشدن و قدرت
بسیاری از روشنفکران در دهههای پیش از انقلاب سادهدلانه گمان میبردند مدرنشدنِ روحانیت به عرفیشدن جامعه و آشتی روحانیان با تجدد میانجامد. شیخ حرّ عاملی (مرگ ۱۱۰۴ هجری قمری) محدثِ مقرّبِ دربار صفوی در کتاب وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، در کنار بسی دیگر از عالمان شیعه و سنی، نوشیدن قهوه را به حکم دو روایت از پیامبر حرام میدانست. طی چند قرن، اختلاف نظری اساسی میان فقیهان بر سر حلیت یا حرمت دود کردن تنباکو و توتون در جریان بود. در عهد قاجار، میرزا محمد حسن شیرازی، مرجع تقلید وقت، تحریم تنباکو را دستمایهی اقدامی سیاسی علیه حکومت کرد. در همین دوره، ورود تلگراف به ایران، مناقشهای تازه بر سر جواز یا عدم جواز استفاده از این «صدای شیطان» به پا کرد و فقیهان در این بحث میکردند که سیمهای تلگراف تا چه اندازه جایز است از نزدیک مسجد بگذرد. با تلاشهای فراوان ناصرالدین شاه و پس از آنکه چند فقیه به دعوت او چند آیهی قرآن را از تهران به تبریز تلگراف کردند و پاسخ شنیدند، سرانجام فقیهان پذیرفتند که تلگراف ابزاری است خنثا مانند نامهنگاری و میتوان در راه مقاصد شریعت از آن بهره گرفت.
طرفه آن است که جامعهی رو به تجدد ایران، خواه ناخواه روحانیت را به بهرهگیری از ابزارهای تجدد وادار کرد.
نهاد روحانیت و مرجعیت در روزگار معاصر، هستی خود را وامدار ابزارهای مدرن است. تلگراف که در آغاز آوای شیطان پنداشته میشد، نهاد روحانیت را از بیخ و بُن دگرگون ساخت. روحانیت شیعه که شبکهای نامتمرکز و پراکنده بود و سرشتی محلی داشت، به یُمن و یاری تلگراف در سدهی نوزدهم میلادی، ساختاری منسجم و متمرکز پیدا کرد. تلگراف، شهرهای بزرگ جهان تشیع را به کانونهای فقهی – نجف، کربلا و قم – پیوست و سلسله مراتب روحانیت را برای همیشه متحول کرد. مقلدان از اقصا نقاط جهان استفتای خود را برای مرجع تقلید خود میفرستادند و مجتهدان نیز با تلگراف فتوای خود را گسیل میکردند. نظام اجتهاد- تقلید در پی این ابزار تکنولوژیک مستقر و مستحکم شد و قدرت فقیه از محدودهی محل زندگیاش فرارفت و همارز قدرت مرکزی قرار گرفت. تلگراف در مقام ابزاری غربی، وسیلهای در دست فقیهان شد برای ستیز با مظاهر تجدد و بسط قدرت خود و نیز سرکوب مخالفان؛ از جمله صدور فتوای ارتداد و قتل بابیها و بهاییها.
رویکرد فقیهان در تحریم تکنولوژی که در قرن بیستم نیز ادامه یافت، با انقلاب ایران دگرگون شد. آیت الله روح الله خمینی در نخستین سخنرانی خود پس از بازگشت به ایران در دوزادهم بهمن ۱۳۵۷ گفت «ما با سینما مخالف نیستیم. . . ما با رادیو مخالف نیستیم. . . ما با تلویزیون مخالف نیستیم. ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، ما با آن مخالف هستیم. ماکی مخالفت کردیم بامظاهر تجدد؟» رخداد انقلاب، انگارهی التقاطی یا گزینگرایانهی روحانیان دربارهی تجدد را نیرو داد؛ تمایزنهادن میان تجدد به مثابهی ابزار/ و تجدد درمقام فرهنگ–گزیدن و پذیرفتن اولی و طرد و رد دومی. حتا فراتر از این؛ بهرهگیری از ابزار تجدد برای ستیز با فرهنگِ غیراسلامی آن. انقلاب ایران بدین معنا در عین تجددگریزی تجددگرا بود.
*برگرفته از: مقاله بلند مهدی خلجی، «جمهوری اسلامی و نظم نوین روحانیت»، ایران نامه، ویژه چالشهای قرن ۲۱ برای ایران.