استدلال های علی لاریجانی برای سفر به سودان جهت اعلام حمایت جمهوری اسلامی از متهم جنایت جنگی در دارفور، یعنی عمرالبشیر؛ رییس جمهور کودتاچی سودان، این هاست: /ا
الف) طرح پرونده صوری سودان برای انحراف از رسیدگی به جنایات اسراییل است
ب) کشور سودان یک کشور ممتاز در جهان اسلام است که از یک موضع مترقی برخوردار میباشد و در مبارزه با استکبار و رژیم صهیونیستی استراتژی دقیقی دارد
ج) آمریکا و کشورهای غربی از پیشرفت سودان مضطرب هستند
د) این رفتارهای کشورهای بزرگ مثل آمریکا و کشورهای اروپایی را ماجراجویی جدید در منطقه میدانیم
هـ) صدور حکم بازداشت البشیر را نوعی توهین به مسلمانان تلقی میکنیم
و) چرا درباره ابوغریب و پرونده بلکواتر و زندانی بودن 20 هزار نفر عراقی در زندانهای آمریکاییها و سرنوشت آنان اقدامی انجام نمیشود؟
لاریجانی همچنین گفته که: هیأت اعزامی به سودان نماینده افکار عمومی جهانی اسلام هستند که به ملت و دولت سودان تاکید میکنند که همواره در قبال هرگونه توطئه میایستند
عمر البشیر نیز ضمن تشکر از هیات میهمان اعلام کرد شمارش معکوس سقوط قدرتهای زورگو آغاز شده است.
اعضای هیأت اعزامی از تهران که در کنفرانس حمایت از فلسطین شرکت کرده بودند، این ها بوده اند: روسای مجالس سوریه، سودان، موسی ابومرزوق قائممقام سیاسی حماس، الزعنون رئیس مجلس ملی فلسطین، احمد جبریل رهبر جبهه ملی فلسطین، رمضان عبدالله رهبر جهاد فلسطین، احمد بر نایبرئیس مجلس قانونگذاری فلسطین، موسوی عضو شورای حزبالله و ناصر سودانی نماینده اهواز در مجلس./ا
*
از وقتی شنیدم لاریجانی برای حمایت از متهم جنایات جنگی در دارفور عازم سودان شده، انگار سراپای وجودم را شرمندگی و خشمی توأمان فراگرفته؛ اصلا حوصله ام خیلی زود سر می رود، حال حرف زدن هم حتی ندارم؛ اگر تاب گرسنگی و بی خوابی هم داشتم حتی سر سفره و توی رختخواب هم وقتم را تلف نمی کردم؛ فقط نوشتن آرامم می کند؛ حس نفرت از تعصب های کوکورانه سیاسی مجال آرام بودن را از من ربوده … "جمهوری اسلامی ایران" وقتی که سی سال پیش قد کشید و خواب خیلی ها را به هم ریخت، قرار بود مأمن بی پناهان باشد نه این که کار به جایی برسد که فقط به خاطر رفیق بودن و به خاطر اسراییلی نبودن یک جنایتکار، او را زیر پر و بال خود بگیرد. استدلال های لاریجانی را مرور کنید؛ یک کلمه درباره مرگ سیصد هزار انسان حرف نزده، یک کلمه در محکومیت اقدام اخیر سودان در اخراج امدادرسانان از دارفور که به تنهایی یک جنایت جنگی مسلم است بر زبان نیاورده؛ یک کلمه از تجاوزات سیستماتیک علیه زنان دارفور بر زیان نیاورده؛ چرا؟ تف بر هیکل چنین سیاستی. لعنت به این همه نکبت. گه بگیرند مجسمه چنین عدالتی را. این چه قِسم استدلالی است که "چون فلانی را مجازات نکردی، پس این قاتل را هم بی خیال"؟ این لاریجانی است که به مسلمانان توهین کرده؛ چرا باید دُم البشیر را به جهان اسلام و مسلمین گره بزند؟ … چقدر از ایرانی بودنم شرمنده ام؛ کاش لاریجانی به همان حمایت زبانی و قطعنامه ای از سودان اکتفا می کرد و با پول نفت این ملت عده ای را پشت سر خود راه نمی انداخت برای پابوس یک کودتاچی قاتل … دارفوری ها! لطفا ما را ببخشید
برگرفته از: راز سر به مهر
در همین زمینه:
نوشته علی مهتدی در کاریز: بشار و بشیر:
درست است که سیاست امری تغییرپذیر بوده و تابع متغیرات است ولی در سی سالگی یک انقلاب، وقتی بزرگترین همپیمانان ما کسانی هستند که از طرف دادگاه بینالمللی تحت پیگرد هستند، آنگاه باید به خیلی چیزها شک کنیم.
نوشته داریوش محمدپور در ملکوت: سودان، دارفور و اهانت به اسلام:
تا دیروز دولت و حاکمیت سیاسی ما، جانب حماس و حزبالله را میگرفت؛ برای آنها پول میفرستاد (و میفرستد) و توجیهاش دفاع از ملتِ مظلوم فلسطینی و ستمدیدگان غزه بود. آنجا بهانه یک «ملت» بود، اینجا پای یک دولتِ «غیرمردمی»، دیکتاتور و خونریز در میان است. چه شده است که ناگهان دولت ایران از حمایتِ ملتهای مظلوم دست برداشته است و به تطهیر دولتهای ظالم میپردازد؟ مسلمان بودن کافی است؟ همه میدانیم که رونق مسلمانی به عمل و اخلاق است نه به نام و خشونت و رگ گردن قوی کردن. اعتبار و افتخار عمر البشیر در عمل به کدام اصل اخلاقی اسلامی است؟ او چه آبرویی برای اسلام خریده است که امروز ایران باید برای او آبرویاش را گرو بگذارد و با جهان در بیفتد؟
نوشته سمیه توحیدلو در ساحل سلامت: آش شور چپ کردگی به سمت سودان:
معلوم است که این دادگاه (لاهه) نباید در قبال اسراییل و جنایات غزه و فلسطین بی تفاوت باشد. اما این به معنای این است که در جایی که عمل کرده و عکس العمل نشان داده اشتباه نموده؟ به فرض که در کشورهای اسلامی هنوز عکس بن لادن را بر دست بگیرند و بپرستند، آیا ایستادن پشت سر بن لادن می تواند نشانه ای از اسلام گرایی ما باشد؟ فرق بین بن لادن و عمرالبشیر چیست که اینهمه تفاوت ماهوی در رفتار ما دیده می شود؟