چرا گوش نمی کنیم؟

درخواست ها برای آزادی گنجی اکنون جهانی شده است. گرچه از جهان هند و چین و ژاپن و روسیه و کشورهای عربی خبری نیست اما از همان جهان که ما در صد سال گذشته سخت به آن چشم داشته ایم از آن چشم زده ایم با آن دوستی کرده ایم یا به رقابت با آن پرداخته ایم، جهانی که بخش مهمی از هویت ما در ارتباط یا قطع ارتباط با آن شکل گرفته است از هر سو ندا برخاسته است که گنجی را آزاد کنید. از سر شب که خبر بیانیه حمایت برندگان جایزه صلح نوبل از گنجی را خوانده ام

کودک، شمع و گنجی

گردهمایی ایرانیان و طرفداران حقوق بشر در استکهلم برای اکبر گنجی – ایران امروز

یه شب مهتاب

کلیپ زیبایی از کامیار هوبخت روی صدای فرهاد و شعر شاملو: یه شب مهتاب پس نوشت:پیشنهادهایی برای چگونگی همراهی با اکبر گنجی

روشن نگه داشتن شمع امید

چه کار خوبی! مردم ما خانه گنجی را به شمع آذین کرده اند. همه هستند از زن و مرد و صاحبنام و گمنام و خردسال و بزرگسال. کاش من هم آنجا بودم. اما دور باشم یا نزدیک در خانه من نیز شمع گنجی روشن است. … … روشن نگه داشتن شمع امید این کاری است که می توانیم کرد. یه شب مهتابماه میاد تو خوابمنو میبره از توی زندونمثل شبپره با خودش بیرونمیبره اونجا که شب سیاه تا دم سحر شهیدای شهر با فانوس خون جار میکشنتو خیابوناسر میدوناعمو یادگارمرد کینه دارمستی یا هشیارخوابی یا بیدارمستیم و هشیار شهیدای شهرخوابیم و

سه شنبه ۹ اوت:بحران تیغی دولبه است: اگر تا چند روز پیش، بعضی افراد می‌گفتند که حکومت در پی حل مساله گنجی است، اما او خود یکدندگی می‌کند، اینک به عیان می‌بینند که همه دوستان گنجی برای پایان دادن به اعتصاب او بسیج شده‌اند، ولی این طرف مقابل است که نه فقط به موفقیت این ابتکار علاقه‌ای نشان نمی‌دهد، بلکه با هجوم به منزل گنجی آن هم در روز خبرنگار قصد تحریک دوستان و خانواده او را دارد تا بحران عاقبت خوشی پیدا نکند. کسانی که از اعتصاب غذای گنجی بحران ساخته‌اند به نفع خودشان است که آن را به صورتی مسالمت‌آمیز

شمعی به یاد گنجی روشن می کنم

به خانه می رسم با اندیشه ای پریشان و محزون. تمام روز به گنجی فکر کرده ام. این روزها گنجی بخشی از ذهن و خاطره و خانواده و رفتار ما شده است. با او می ستیزیم و با او آشتی می کنیم. چه دعواها با هم کرده ایم چه خنده ها با هم داشته ایم. اما امشب دیگر به ستیز و آشتی فکر نمی کردم. امشب تمام راه به یک چیز فکر کردم: به خانه که رسیدم شمعی به یاد او روشن می کنم پشت پنجره ام می گذارم. بلندترین و زیباترین شمع خانه حالیا پشت پنجره می سوزد. من

انقلاب تک نفره

در باره ناکامی محتوم اکبر گنجی ما برای اکبر گنجی دل می سوزانیم. برای او شعر می نویسیم. بسیجگری می کنیم. می خواهیم از زندان آزاد شود. می خواهیم سلامت خود را بازیابد. ما به اکبر گنجی زیاد فکر می کنیم. اما به او گوش نمی کنیم. حرفهای او در ما تاثیری که او می خواهد ندارد. ما در بازی مرگ او تماشاگریم. ما می خواهیم او پیروز شود. اما نمی خواهیم خود وارد بازی شویم. همه چیز حاکی از آن است که اکبر تنهاست. منظورم شکایت رمانتیک از  تنهایی او نیست. توصیف است. او تنهاست چون در راهی قدم

رقصندگان هوشربا می خواهید جایتان سمرقند است. باز نوبت به دوسالانه ترانه های شرق رسید و من هوای سمرقند به سرم زده است. این یکی را چهار سال پیش گرفته ام با کلی عکس دیگر از رقصندگان دیگر. بخشی از آن در ایرانیان درآمد: مثل نان سمرقندی. امسال جشنواره از ۲۶ اوت شروع می شود. اگر دلتان می خواهد به سمرقند سفر کنید بهترین وقت است.  

معجزه های فتوشاپ نسخه اریجینال عکس هم اصلا عکس بدی نیست ولی روزنامه کیهان ظاهرا نمی تواند بدون دستکاری و اغراق، خبر و حالا عکسی را منتشر کند. برای شرح ماجرا و دیدن عکس اصلی الپر را ببینید

گهواره‌ی اسلام مدرن در کدام سرزمین قرار دارد؟ این پرسش را دبیر بخش فرهنگ و اندیشه‌ی روزنامه‌ی آلمانی «دی ولت»(Die Welt) طی گفت‌و‌گوی با «خووان گویتیسولو» (Juan Goytisolo)، یکی از سرشناس‌ترین نویسندگان و متفکران معاصر اسپانیا در میان گذاشته است. پاسخ او صریح و روشن است: «ایران، در درجه‌ی اول ایران؛ به‌دلایلی که خواهم گفت و از سوی دیگر اروپا.» «اسلام در اروپا با نظام سیاسی و اجتماعی این قاره به‌سازگاری و هماهنگی رسیده و در نمود خود، غربی و مدرن شده است. منظور من مهاجران مسلمان در فرانسه و آلمان نیستند، بلکه منظورم برای مثال مسلمانان بالکان است. در

سیمرغ قهرمان یا سی مرغ قهرمان

در دو سوی بحث از قهرمان که امید و نیکان طرح می کنند من با درک نیازی که نیکان می گوید به شیوه نگاه امید نزدیک ترم. قهرمان به معنایی که نیکان می خواهد دیگر به وجود نخواهد آمد. اما من نوستالژی او را که شاید نوستالژی همه ما باشد درک می کنم: ما از دوره قهرمانان گذشته ایم و طبیعی است که برای حل مشکلات امروزین خود هنوز نیم نگاهی به دوره گذشته داشته باشیم و آهی. این نشان می دهد که موقعیت تازه خود را چندان بجا نیاورده ایم.  به تحقیق می توان گفت که عصر قهرمانان جدید با

اکبر گنجی: “آقای خامنه ای باید برود” اکبر گنجی، روزنامه نگار زندانی که هم اکنون در اعتصاب غذا به سر می برد، خواستار برکناری آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، از قدرت شده است. آقای گنجی در نامه ای به آیت الله حسینعلی منتظری، از روحانیون بلند پایه ناراضی در ایران، که در روز جمعه (۳۱/۴/۸۴) نوشته شده، گفته است که مشکل ایران با زوال اندیشه ولایت فقیه و رفتن مصداقش حل خواهد شد. این نامه در چند سایت اینترنتی منتشر شده و خانم معصومه شفیعی، همسر آقای گنجی، در گفتگویی با بی بی سی صحت آن را

ضدیت با شبکه

این روزها دیده ام بعضی از دوستان از ناتوانی ایرانیان در ایجاد شبکه حرف می زنند. شبکه که می گویم منظورم تمام صورتهای انسانی گروه است از حزب تا حلقه وبلاگی. من هم فکر می کنم حقیقتی در این ماجرا هست که ما را به سمت کار فردی می راند. بعضی از آنها را شماره می کنم: یک کار جمعی در میان تقریبا هرگز یک کار جمعی نیست. کارها به روی دوش یکی دو سه نفر می افتد که در آغاز قابل تحمل است چون امید به رشد و توزیع کارها هست ولی پس از مدتی غیرقابل تحمل می شود چون آن امید

چهره های اسلام مسجدی در ساحل – از سایت تازه تاسیس هنرهای اسلامی (از طریق علیرضا دوستدار)؛ جای این سایت در سایتهای فارسی خالی بود. چقدر از چهره های اسلام زیر خشونت افراطیون پنهان است …

ماندایی ها یا صابئینیکی از شگفت ترین مذاهب ایرانی/بین النهرینی از آن مردم صابئی است. آنها که عطر تقدس باستانی آب را با خود دارند و نسب خویش را به یحیای پیامبر می رسانند. این عکس بخشی از عکس زیبایی است که حسن سربخشیان در وبلاگ خود آورده و مجموعه ای از آنها را در اختیار خبرگزاری میراث قرار داده است. 

لبه تاریکی

با یاد جوانی الهه که پرپر شد اما کریون زیباست. باهوش و تحصیلکرده است. فعال اجتماعی است. روحیه انتقادی دارد. قابل تحمیق سیاسی نیست. او همه چیزهای خوب و خواستنی و داشتنی را برای لذت بردن عمیق از زندگی و رسیدن به قله انتظارات خود داراست. اما او به هیچکدام نمی رسد. زندگی اش در آغاز راه پایان می گیرد. او در همان اول فیلم کشته می شود. او شورشی است. کشته شدن او معنایی نمادین دارد. شورشگران و رافضان نظم موجود هر قدر زیبا باشند و با هوش راهی جز مرگ در برابر ندارند. زندگی عادی و قدرتهای منتشر

ریاکاری و جسارت

اولریاکاری دشوارترین و دلهره آور ترین شرارتی است که انسان می تواند دنبال کند؛ لازمه ی آن مراقبتی است دائمی و اضطرابی است غریب، مثل زن بارگی و شکمبارگی نیست که بتوان در اوقات فراغت به آن پرداخت؛ مشغله ای است تمام وقت.خواندید؟… این جمله ی زیبای جناب سامرست موام را بی هیچ دلیل خاصی از کتابِ دو زبانه ی فرهنگ گفته های طنز آمیز با ترجمه رضی خدادادی از انتشارات فرهنگ معاصر نقل کردم. دومباور کنید میزان فرصتی که اغلب صرف می کنم تا خود را متقاعد کنم بنویسم بسیار بسیار بیشتر از وقتی است که صرف یک نوشته

از این مجموعه عکس زیبا در فلیکر با عنوان: من ایران را دوست دارم (از طریق ساده تر از آب که عکاس خوشدست و خوشنظر را رضا نظام دوست معرفی کرده است)

چرا آدمکش ها اعتصاب غذا نمی کنند

ظاهرا دیگر کسی از مقامات از ماندن گنجی در زندان دفاع نمی کند. اما می گویند اگر او را آزاد کردیم این سنت بدی می شود که ممکن است بقیه زندانیان نیز از آن برای فشار وارد کردن به مقامات استفاده کنند. در میان همه دروغهایی که در باره گنجی و مسائل پیرامون او مطرح می شود ظاهرا این نکته از وجاهتی برخوردار است. اما در واقع در آن مغالطه ای وجود دارد از جنس همان دروغ هایی که هر روز برای به هم ریختن افکار عمومی به جامعه پمپاژ می شود تا از شکل گیری قضاوتی عمومی و واحد

حجاب و تفاوت

ذیلی بر نامه اکبر گنجی اکبر گنجی از هزینه سنگین تفاوت می گوید. اما تفاوت چیست؟ مطلوبیت آن از کجاست و چرا در ایران باید برای آن هزینه سنگین پرداخت؟ ایده اصلی من در توضیح مساله این است که مقوله حجاب در وسیع ترین معنای آن مانع تفاوت است و مساله فقط سیاسی نیست. حجاب فقط روسری و چادر و مانتو و جداسازی زن و مرد و تمام اخلاق وابسته به مقوله سکس و عشق و جنسیت نیست. این کشف من نیست که حجاب مساله ای عمیق تر و یک مقوله عام فرهنگی است؛ گرایش است به پوشیدگی و نهان

چرخه باطل سرخوردگی و مجازات تفاوت

۱ مسئله اصلا ربطی به قهرمان سازی ندارد. مسئله این است: یک فرد را به دلیل عقاید و نظرات دگراندیشانه اش سالهاست که حبس کرده‌اند امّا به این اقدام غیر منصفانه، غیر عادلانه و نامشروع، کفایت نکرده و او را ممنوع از تلفن و ممنوع از درمان بیماری کرده‌اند، می‌گویند یا باید توبه نامه بنویسی و تمامی عقاید پیشین خود را نقد و رد کنی یا در شرایط تو نه تنها تحوّلی ایجاد نخواهد شد بلکه پس از پایان محکومیت فعلی سال‌ها تو را از طریق یک محاکمه جدید در زندان نگاه خواهیم داشت. آیا ایستادن در مقابل این فرایند

ای کاش می توانستم تا گل برات بفرستمیا بهر روزه داری هات نقل و نبات بفرستم شوریده وار امشب را با واژه عشق می ورزمتا با دمیدن خورشید شعری سزات بفرستم ای کودکی که دیروزت موقوف نی سواران شد اکنون که مرد میدانی اسب و قبات بفرستم ابلیس را ز خود راندی از دل غبار افشاندیپاداش این دل آگاهی شکر و ثنات بفرستم ای کاش می توانستم بر عمر تو بیفزایمسویت ز اشک خود جامی آب حیات بفرستم ای کاش می توانستم شرحی به خون کنم امضادر تنگنای زندانت حکم نجات بفرستم این ناگشوده در بر تو روزی گشوده خواهد

حضانت جوجه ها در مقدمه حدیث دیگران آوردم که نمی دانم چگونه می شود به نوشی ها کمک کرد ، می توانم کلیاتی را مطرح کنم اما در کار حقوقی هر پرونده علی حده است ، باید وکیل در تمام جزئیات وارد شود ، کار خم رنگرزی نیست. دستگاه قضایی ما فاسد است این بزرگترین سد در برابر وکیل است، تمام زحمات و استدلالات حقوقی شما را که کاملا منطبق بر قوانین مدون است با نیم خط بی ارزش از بین میبرد ، یادم نمی رود که یک قاضی ادبیاتی که برای یک بازداشت موقت ( که تازه اصل بازداشت

انفعال در برابر قتل عام

برای مانیکاریکاتور بالا تحسین و تعجب مرا برانگیخت. در جو سنگینی که بعد از بمبگذاری های لندن احساس می شود جسارت کاریکاتوریست تحسین برانگیز است که بگوید آنچه در خانه بر سرمان می آید از آن چیزهاست که در خارج خانه به دیگران روا داشته ایم. خرد بریتانیایی در نقادی بی رحم خود بی نظیر است. اما آنچه اسباب تعجب من بود چاپ این کاریکاتور جسورانه در روزنامه راستگرای تایمز بود. اینکه تایمزی ها هم به روزنامه هایی مثل گاردین چپگرا پیوسته باشند نشانه قابل تاملی است. نه دوست من مانی عزیز، نه من و نه هیچ کس دیگری در

نوشی و نگرانی هایش

انگار این روزها فقط می توانم اضطراری بنویسم یا در باره مسائل اضطراری. وضعیت نوشی نگران کننده است. بیشتر از بابت خودش و روحیه اش می گویم. جوجه های او خردسالترین و مشهورترین و دوست داشتنی ترین اعضای وبلاگستان بودند و باز هم خواهند بود. اما من در دقیقه اکنون برای خود نوشی بیشتر نگران ام. بردن بچه ها به این شکل قصه دردناکی است. اما همانطور که مهدی خلجی هم نوشت بچه را مایه انتقام کردن همیشه از جانب مرد صورت نمی گیرد. ولی خود بخود نشان می دهد که کدام طرف حس مالکیت اش قوی تر است. بچه

نامه ای به نوشی نوشی عزیز، من بیش از پنج سال است از جوجه‌ام دورم. فقط دور نیستم، که حتا در عصر پیشرفت تکنولوژی ارتباطات، هیچ گونه ارتباطی با او نمی‌توانم داشته باشم. مادر و بسته‌گانِ نزدیک‌اش دخترم را از داشتن هرگونه تماسی با من پرهیز داده‌اند. حتا نمی‌گذارند پدر و مادرم هم او را ببینند، حتا خانه‌ و شماره‌ی تلفن‌شان را عوض کرده‌اند تا هیچ نشان و نشانه‌ای از آن‌ها در دست نداشته باشیم و هزار حتای دیگر. داستان تنها به جامعه‌ی مردسالار برنمی‌گردد؛ هر کس زورش به کسی برسد در نشان دادن نادانی و کینه‌ورزی دریغ نخواهد کرد.

مدیریت بحران

۱ همه چیز آماده مقابله بوده است. پلیس آرام و مطمئن کار خود را می کند. تقریبا تمام آمبولانس های شهر هم به لندن مرکزی فرستاده شده اند. فرمانده پلیس می گوید در خانه بمانید تا اوضاع ثبات پیدا کند. شهر یکباره از حرکت بازایستاده است. فقط صدای آژیر است که قطع نمی شود. ۲ از اول کسی نگفت که انفجاری در کار بوده است. همیشه همینطور است. تروریست می خواهد حداکثر ضربه روانی را بزند. مدیران شهر و خبر می خواهند آن را به حداقل برسانند. گفتند که مشکل برق بوده است. اما بعد که مشکل برق در ایستگاه بعدی و

آینه های رضا دقتی دوست عزیز، برایت از کابل مینویسم. کابل، نماد کشوری که با سفری به آن مهرش را برای همیشه به دل خواهی گرفت. راههای بسیاری به کابل منتهی میشوند و من ازبیست و پنج سال پیش در افغانستان پای برهمان راهی گذاشته ام که مردم این سرزمین گرفتار در میان توفان ظلمت و جنگ طی کرده اند. دلبستگی به این سرزمین و مردمش مرا به راهی رهنمون شده که قدم به قدم شاهد مبارزه این مردم برعلیه ظلم و استبداد باشم. بواسطه این دلبستگیست که هماکنون در کابل هستم درحالیکه جامعه بین الملل از افغانستان روی گردانده.

ماه سمرقند محمود عزیز،ماه سمرقند حاصل یک تجربه نابهنگام است. من سالها به شعر آلوده بوده ام ولی هرگز دست به غزل و مثنوی نشده بودم. ماه سمرقند گزیده کارهای یک دوره است از شعرهای آزاد و کلاسیک من  که نخست با این شعردر سمرقند آغاز شد:باران مثل شعر بر سمرقندمی باردو گنبدهای نیلوفرینگونه های خیس ترکان خوبروی را می مانندو شهرمثل نان آذین شدهاز رنگ های تند و درخشان پاییزی سرشار استبعد یک  شب در سکوت ریگستان با دو دوست تاجیک خیابانگردی شبانه می کردیم. ریگستان مرکز جهان است و کعبه آسیای میانه. کعبه ای که مثل نسیم شهر به شهر