ای کاش می توانستم تا گل برات بفرستم
یا بهر روزه داری هات نقل و نبات بفرستم
شوریده وار امشب را با واژه عشق می ورزم
تا با دمیدن خورشید شعری سزات بفرستم
ای کودکی که دیروزت موقوف نی سواران شد
اکنون که مرد میدانی اسب و قبات بفرستم
ابلیس را ز خود راندی از دل غبار افشاندی
پاداش این دل آگاهی شکر و ثنات بفرستم
ای کاش می توانستم بر عمر تو بیفزایم
سویت ز اشک خود جامی آب حیات بفرستم
ای کاش می توانستم شرحی به خون کنم امضا
در تنگنای زندانت حکم نجات بفرستم
این ناگشوده در بر تو روزی گشوده خواهد شد
فرش امید می بافم تا پیش پات بفرستم
از سیمین بهبهانی شاعر ملی ایران
شعر را با صدای خود سیمین بشنوید (از بی بی سی) – او با ویرایشی در شعر خود، کلمه “روزی” را در بیت آخر به “فردا” تبدیل کرده است.
نیز:
گفتگوی بی بی سی با محمدعلی ابطحی
و نقد تند و تیز نیک آهنگ بر ابطحی و خاتمی