راز فنا«شهر دقیانوس» را در جیرفت در طول یک سال ویران و خاکش را الک کردیم و به باد دادیم. آب از آب تکان نخورد، هیچ کس اعتراض نکرد، هیچ مامور میراث فرهنگى از غارتگران و حفاران غیرمجاز کتک نخورد و هیچ کارشناسى خود را در سازمان میراث فرهنگى به آتش نکشید. خبرنگار هیچ روزنامه اى رپرتاژ مستندى از این فاجعه عظیم تهیه نکرد و کسى نفهمید که چگونه و توسط چه کسانى این بلا بر سر میراث فرهنگى ما آمد. این بلا برخورد شهاب نبود که در لحظه صورت گرفته باشد. یک سال در روز روشن و در زیر بلند آفتاب، هزاران

وقتی دروغ گفتن خرجی نداشته باشد گردشگری در ایران طی سال های اخیر موضوعی برای گزافه  های بزرگ و بالعکس کارهای کوچک و برنامه های بی تأثیر بوده است. اخبار منتشر شده از سوی نهاد مسئول گردشگری سرشار از گزافه های بسیار نامعقول و شگفت انگیز بوده است. از جمله این گزافه های عجیب می توان به موارد ذیل اشاره کرد: – انتخاب ایران به عنوان مقصد جهانگردان بین المللی از سوی سازمان جهانی جهانگردی در سال ۲۰۰۱ (که حتی منجر به برگزاری مراسمی مضحک در پنجم مهر سال ۱۳۸۰ و صدور پیامی از سوی رئیس جمهور وقت شد.) – اعلام رساندن شمار جهانگردان ورودی به چهار میلیون نفر در سال ۸۳

در آسیب شناسی روشنفکران

روشنفکری، تعطیل نقد و آقاسالاری خواندن نقد روشنفکران از روشنفکران یکی از بهترین و لذت بخش ترین خواندنی هاست! زمانی آل احمد در خدمت و خیانت روشنفکران می نوشت و زمانی دیگر شریعتی به نقد گرایش های تقلیدی روشنفکران می پرداخت. این سنت اگر چه در هجوم انقلاب توده گرا به روشنفکران مدت زیادی به محاق رفت اما دوره خاتمی بار دیگر آن را احیا کرد. امروز کسی مثل اکبر گنجی را داریم که بنیادهای باور بسیاری از روشنفکران دینی را – به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین جریان روشنفکری سه دهه اخیر – جانانه نقد می کند. در  یکی دو سال

نان سکس و شن ریزه فلسفه

این عکس خوبی است: گرچه می تواند کمی تا قسمتی رمانتیک باشد و دختر مدرسه ای. ولی این عکس بدی است: مخملباف از دست کلیشه نجات ندارد. یک طوری آن ته مه ها ذوقش بدجوری گره خورده با لغزیدن بر سطح. یک جوری زیادی شوآف است. قدرت نفوذ در اعماق روابط انسانی را فاقد است. مقایسه اش کنید با وونگ کار وای. نگویید او کجا مخملباف کجا. هر دو به اندازه کافی حرفه ای اند که قابل مقایسه باشند. مخملباف بعد از این همه سال دیگر نیاز ندارد بگوید زیباشناسی سرش می شود و ذوق اش پشتکوهی نیست. بهتر است از این نوکیسگی

رورتی فیلسوفی بیزار از پیچیده گوییریچارد رورتی، خردادماه سال ۱۳۸۴ سفری کوتاه به ایران آمد، در حالی که پیش از آن اثری از وی به فارسی نشر نیافته بود و آشنایی چندانی با اندیشه‌های وی وجود نداشت. محافل فرهنگی ایرانی که بیشتر انتظار برخورد با فیلسوفی “مدرن” و “اروپایی‌مآب‌” داشتند با کسی روبه‌رو شدند که با زبانی ساده و هیاتی فروتن از کاربرد اصطلاحات پیچیده فلسفی پرهیز دارد و اساسا به فلسفیدن به شیوه سنتی باور ندارد. روزنامه شرق، در سی‌ام خردادماه آن سال، در مقاله‌ای نوشت “نتیجه‌گیری شخصی و تحلیل‌های فردی آقای رورتی به چنان ساده‌اندیشی و یک‌سونگری تأسف‌باری

دره ای بین دو نوع نگاه به تولید روشنفکرانه

آیا روشنفکری یعنی تحقیر مخاطب؟این روزها با این وضع بلاگ چرخان شده ایم مثل دوره ای که تلفن نبود! باید برای هر کاری شخصا مراجعه می کردی. اگر خانه دوستی فامیلی می خواستی سر بزنی الله بختکی می رفتی که ببینی هست یا نیست. اغلب هم نبود! پس یادداشت می گذاشتی: آمدیم عرض ادب تشریف نداشتید. ندیدم هیچکس هم از فامیل و دوستان چیزی در باره بلای نبود بلاگ چرخان یا فی الواقع نچرخیدنش اشاره ای بیاورد – دست کم آشناهایی که ما سر زدیم! اما در میان آنها که سرزده سری به ایشان زدیم یکی خانه بود و بحثی درانداخته

ماسوله عکس از پرنیان 

عکس از کسوف به راهنمایی عابر پیاده

جفای رفته بر شما نشان صدق گفته شما نیست!دکتر سروش در پاسخ تازه ای به یکی از منتقدان خود، بر شیعه بدون امامت و مهدویت تاکید کرده است و باور به این دو رکن اعتقاد شیعیان را در انحصار غالیان دانسته است. او تصور می کند “معنی واحد در زیر اختلاف صور” را نشان می دهد تا همه مسلمانان را به کتاب و رسول بازگرداند و لابد به وجود آمدن امت واحده را مقدمه چینی کند.  من فکر می کنم او درست خلاف همان تاریخی که از آن سند می آورد حرکت می کند. این اختلاف ها زدودنی نیست زیرا که اگر می بود

روشنفکران برای کدام مخاطب کار می کنند؟

در ستایش سادگی و مردمگرایی این روزها وبلاگ ام را خواب می بینم! یعنی خواب می بینم که باید چه بنویسم و چگونه وارد بحث معینی شوم. مدتی است نمی نویسم یا کم می نویسم. دیشب دوستی می پرسید چرا و گفتم که مساله ای یا مساله های به هم پیوسته ای ذهن ام را بسیار به خود مشغول کرده است. بنابرین یا باید از آن مساله ها بنویسم که چون هنوز پخته نشده شدنی نیست یا از مسائل دیگر که چون مساله این روزهای من نیست لطفی نخواهد داشت. این مسائل خوابم را هم اشغال کرده اند. ارزش مخاطب

دشمن درون ما

کشوری آماده ظهور کوری این قوم گیج و بد مست را انگارچاره‌ای نمانده، واژگان هم امروز به روسپی گری افتاده‌اند، اعتمادی بر هیچ کلامی از جنس عدالت و رحمت و فلان و فلان نیست. انگار به کلیدهای هرز می‌مانند این واژگان. برایم بگو، انبوه بچه‌های خیابانی از کجا می‌جوشند؟ حاصل کدام همآغوشی در زیر کدام سقف؟ کدام فرهنگ؟ کدام تمدن هستند؟ برایم بگو این بچه‌ها مگر قرار نیست همراه سال وماه باشند و در چرخه‌ی ایام مردان و زنانی دیگر شوند؟ مدام هم بر جمعیتشان افزوده می‌شود، فردا هم که بزرگتر شدند برای خودشان یک لشگرانتقام خواهند شد. یک لشکر

معنای این جمله چیست؟ کشتن مقدمه بیداری است؟ آیا اینهمه کشته ما را بیدارتر کرد؟ آیا نمی شد بدون اینهمه کشته بیدار و بیدارتر شد؟ آیا برای بیدارتر شدن چقدر کشته لازم بود چند سال جنگ لازم بود؟ آیا درد فرماندهان جنگ بیدارتر شدن ما بود؟ آیا کشته های هزار در هزار را طور دیگری هم می شود تعبیر کرد؟ یا هر چه بود بیداری بود؟ و چرا ما بعد از اینهمه کشته و اینهمه بیداری هنوز در خواب ایم؟ کشته ها را دادیم آیا بیدارتر هم شدیم؟ آیا رهبران ما بیدارترین های مایند؟ آیا اگر کشتن بیدارتر شدن است ویتنامی ها بیدارترین ملت روی

ماه و اسب

نشانه ای از دوستی که از پس سالها باز می یابمش. عباس جعفری عاشق کوه و طبیعت است. فقط عاشق هم نیست واقعا بیشتر عمرش را در کوه گذرانده است. راهنمای بسیاری از گروههای کوهنورد و صخره نورد است. و دوربینی هم دارد که از تصویرهای بکری که فقط در جهان کوه یافت می شود برای ما دامنه نشینان آسوده ارمغان آورد. این تصویر را از وبلاگ اش برداشته ام اما در سایت حرفه ای او آزاد کوه هم گالری های هوشربا هست.  

When we became enemies The Persians had the misfortune to be the others, the enemies – in short, against whom the first European civilisation defined itself All western political theory is implicitly defined against the ghost of Persia – from condemnations of “tyrants” in the Atlantic republican tradition to Marx’s caricature of “oriental despotism”. In winning their nationhood, the Greeks consigned the Persians to a miserable place in the world’s memory. The most vivid portrait of a Persian ruler isn’t even in this exhibition. It appears in a mosaic found in Pompeii, now in the Naples Archaeological Museum, based on

باز رو سوی بخارا می کنم

از سمرقند غافل نمی شوم و تا از سمرقند ننویسم ذهن و زبانم به موضوعی دیگر کشیده نمی شود. اینهمه اتفاق عجیب در این ده دوازده روزه افتاده است. از کشته شدن مردمان در کاظمین تا کشته شدن آمریکایی ها در منطقه سیاه پوست نشین و فقرزده نیواورلئان. تا جوابهای قانع نکننده دکتر سروش به انتقادها بر سر موضوع مهدویت. تمام مقالاتی که با خود برده بودم تا در اثنای سفر بخوانم ناخوانده ماند. اصلا آنجا جهان دیگری است. با درگیریهای عادی و روزمره ما جماعت ناآشنا ست. زمان زمان دیگری است در آنجا. این بیگانگی است؟ شاید. اما بیگانگی

هواپیما به ابرهای انبوه آسمان لندن که رسید به همراهانم گفتم کاش نیمی از این ابرها بر سمرقند می بارید. تصویر سمرقند تصویری متناقض است میان هنر درباری و فاخر که چشم از آن نمی توان پوشید و فقر و کم آبی و ترسخوردگی که کور باید باشی تا نبینی. اما سمرقند هر چه هست حالیا تنها نگاهبان میراث هنری است که در میان ما ایرانیان از دست رفته است. نیز:پنجمین جشنواره ترانه های شرق در سمرقند؛شب هنر ازبکستان؛سه زن در صدر برگزیدگان جشنواره ترانه های شرق همچنین:سفرنوشت های سال ۲۰۰۴ به سمرقند و خجند و دوشنبه ( در ۸ بخش –

مکاشفه؛ از مجموعه زندگی در مرگ

فیلوسوفیای عشق

Love’s PhilosophyI The fountains mingle with the riverAnd the rivers with the OceanThe winds of Heaven mix for everWith a sweet emotionNothing in the world is singleAll things by a law divineIn one spirit meet and mingleWhy not I with thine?- II See the mountains kiss high HeavenAnd the waves clasp one anotherNo sister-flower would be forgivenIf it disdained its brotherAnd the sunlight clasps the earthAnd the moonlight kiss the seaWhat is all this weet work worthIf thou kiss me not? با رودخانه می آمیزند چشمه هابا اقیانوس می آمیزند رودخانه هابا بادهای مینویهمواره جنبشی دلپذیر آمیخته استدرجهان هیچ چیزیکه

گنجی زنده می ماند تهران: خبرگزاری کار ایران- همسر اکبر گنجی گفت: با تمهیداتی که قوه قضاییه اتخاذ کرده است و با صحبت‌‏هایی که برخی مقامات این قوه با گنجی داشته‌‏اند، همسرم در حال همکاری با پزشکان معالج است. معصومه شفیعی در گفت‌‏وگو با خبرنگار “ایلنا”، ضمن اظهار امیدواری نسبت به شکستن اعتصاب غذا از سوی اکبر گنجی، گفت: با وجودی که ۱۸ روز است که همسرم را ملاقات نکرده‌‏ام اما امیدوارم موضوع شکستن اعتصاب غذا صحت داشته باشد البته تا زمانی که گنجی را ملاقات نکنم، نمی‌‏توانم موضوع شکستن اعتصاب غذای وی را تایید یا تکذیب کنم. وی از

ما در رهگذار باد نگهبان لاله ایم

برای دوستانم؛ از رنجی که می بریم گاهی فکر می کنم به آرامش رسیده ام گاهی مشکوک می شوم که این آرامش است یا افسردگی است. در آستانه توفیق هایی که برای خود گمان می بریم بیشتر در خود آرامش می یابم آرامشی بودا-وار  فارغ آسوده آهسته آرام وسیع لطیف سبک؛ آرامشی که در لبخند محو نقش- برجسته های هخامنشی هست در تخت جمشید، در نگاه مردی جهاندیده و داناست در داستانهای کهن؛ مردانی که در جنگل می زیستند و گویی از خلق گریخته به طبیعت به خلوت پر هیبت آن پناه برده بودند و می باید برای یافتن ایشان

تخلیه – تخریب – صلح عکسهایی که در مورد تخلیه غزه در رسانه های خبری امریکا این روزها می بینیم واقعاً دلخراشند. دل کندن از خانه هیچوقت آسان نیست و شارون این را به خوبی می داند. شارون، قصاب صبرا و شتیلا، می داند که رسانه های خبری چگونه در این رژیم ارائه فاقد حافظه تاریخی، اشغالگران اسرائیلی در غزه را قربانی جلوه می دهند و فلسطینی هایی که سالها اجازه نزدیک شدن به خانه هایشان را نداشته اند را بی رحم نشان میدهند. شارون اعلام کرده که این برنامه تخلیه آخرین تلاش اسرائیل برای صلح است، گویی که چنین

دیگر کسی به فلسطینی ها فکر نمی کند برای من جالب بود که هیچکدام از سایتهای معتبر فارسی خبر خروج اسرائیل از نوار غزه را منعکس نکرده اند. آنها یا اصلا به این خبر نپرداخته اند یا به آن در صفحات اول خود جایی نداده اند. نمی دانم این را چگونه باید تعبیر کرد. اما از نظر من فقط یک بی اعتنایی غیرقابل توجیه است. مساله فلسطین و اسرائیل بر تمام مسائل خاورمیانه تاثیر می گذارد و بی اعتنایی به آن یعنی بی اعتنایی به سرنوشت ما در منطقه. از میان خبرهای فارسی (انگلیسی که الی ماشاء الله مطلب هست) این

دوره کاربرد خشونت در کردستان گذشته است ناآرامی‌های گسترده در شهرهای سنندج، سقز، سردشت، اشنویه، بوکان، پاوه، مریوان، ایلام و… که برخلاف مهاباد، با برخوردهای خشونتبار نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی در حال سرکوبی است، افزون برآن که نمایش خشونت‌آمیزی از دولت جدید آفریده است، متضمن هزینه‌های غیرمتعارف سیاسی برای حاکمیت جمهوری اسلامی است که امروز بیش از هر زمان دیگر با تشدید فشارهای جامعه بین‌المللی مواجه است. سکوت در برابر ارزش‌های ستیزه‌جویانه و فضای خشونت‌آمیز، بی‌تردید، به عملکرد کارگزاران خشونت مشروعیت می‌بخشد؛ خشونتی که ذاتاً همه فرصت‌ها را تبدیل به تهدیدهای جدی علیه حقوق انسانی و آزادی‌های مدنی

Iran Cannot Be Reformed from Within Wrong again. Iran can and will be reformed from within. Demographics make that course inevitable. Some 70 percent of Iran’s 70 million citizens are under the age of 30, and young Iranians are more reform-minded than older groups. That was made clear in a survey conducted by Iran’s Ministry of Culture and Islamic Guidance, whose initial findings were released in 2001. The survey confirmed that young people resent existing political restrictions more than their elders, and that they are less religiously observant. Thirty-one percent of people aged 15 to 29 favored a “fundamental change

وبلاگ اسلحه نیست

به افراط راه ندهیم از هر سو که هستبر ما چه گذشت: خوب سایتی که درش می نویسم را برانداز کردم. به نظر می آید که وبلاگ باشه. پس حتما من هم بلاگر هستم، ولی هر چه به این نامه ای که می گویند خطاب به ملت ایران نوشتم نگاه کردم یادم نیامد که کی و کجا نوشتم. یک عده آدم خوب و نازنین که دلشان به حال وضعیت فعلی مملکتشان می سوزد و دوست دارند یک کاری برای هموطن هایشان بکنند تصمیم گرفتند که یک نامه خطاب به آنها بنویسند. تا اینجای کار نه تنها عیبی ندارد، که خیلی هم قابل

میلاد در بیمارستان

از مجموعه عکس های خبرگزاری فارس در ایرانیان. من برای مردمی که آنچه را می خواهند، بی واهمه و  آشکار می گویند سخت احترام قائل ام. این میلاد نسل تازه ای است. صدایی تازه که باید پیش از آنکه دیر شود شنید. آنها امروز اندک اند. اما فردا می تواند روز دیگری باشد. من برای آنها که به جای امضا اقدام می کنند احترام قائلم. برای آنها که امضاشان اقدام است احترام قائلم. من برای آنها که راه اقدام را می شناسند و خشونت را با خشونت پاسخ نمی دهند احترام قائلم. من شمع گنجی را روشن می بینم. 

هفتان: از یک نیاز اطلاع رسانی تا یک کارگاه دموکراسی

۱ سالهای آغاز دهه ۷۰ شمسی بود. روزی به دفتر مجله تازه تاسیسی رفته بودم که می خواست شماره نخست خود را منتشر کند. مجله ای بود برای فهرست کردن مجلات دیگر. مجلات آنقدر زیاد شده بود که باید یک راهنما می داشت. سردبیرش از من خواست برای مجله نامی پیشنهاد کنم. پیشترها کارهای ناقص و بی دنباله ای انجام شده بود. در عصر پهلوی. با نامهایی مثل فهرست مندرجات فرهنگی مجلات/ نشریات و مانند آن. سردبیر نمی پسندید من هم. وقت خواستم و دو سه روزی بعد با لیستی از نامهای پیشنهادی بازگشتم. از میان نامها “نمایه” را پسندید. مجله نمایه

چهل وبلاگ پر طرفدار فارسی

بر اساس فهرست ۵۰۰ وبلاگ داغ بلاگ رولینگ در اوت ۲۰۰۵          ۱.       z8un.com — linked by 434 users         ۲.       parastood.com — linked by 394 users         ۳.       khorshidkhanoom.com — linked by 379 users         ۴.       i.hoder.com — linked by 359 users         ۵.     khabgard.com — linked by 353 users         ۶.     zahra-hb.com — linked by 340 users         ۷.     mithras.org — linked by 293 users         ۸.     nooshi.ir — linked by 288 users          ۹.      behnoudonline.com — linked by 258 users          ۱۰.    alpr.30morgh.org — linked by 258 users ۱۱.    noqte.com — linked by 244 users ۱۲.    maroufi.malakut.org — linked by 234 users ۱۳.    nikahang.blogspot.com — linked by 234 users ۱۴.   

وبلاگ نویسان در مقام حشرات الارض

… و فیلترینگ در مقام امشی یک بلاگر: جدی جدی انگار فیل ترررر شدیم رفت پی‌کارش! عجب گندی زده‌اند به این اینترنت ایرانی. نمی‌دانم دیگر اینجا را برای چه فیل تریده‌اند! خداییش خیلی مسخره است! این همه سایت و وبلاگ معاند… به لطف آن چهل‌وپنج هزار تومنی که چند وقت پیش برای یک نرم‌افزار فیلترشکن پدرومادر دار سلفیدم متوجه فیلتر بودن اینجا نشدم تا اینکه حسین‌آقای عزیز تذکر داد. »» به نظر می‌رسد فیلتر شدن بلاگ رولینگ هم دوباره یرای برای وبلاگ نویسان‌ دردسر ساز شده. این که می‌گویم دوباره به خاطر این است که اگر به خاطرتان باشد این