اتوماتیکی شدن قضاوت

می خواستم در دنباله اشاره ای که مادام میم به همبستگی اجتماعی میان یهودیان کرده است بحث او را از زاویه دید خودم گسترش دهم و مثلا به مساله شبکه سازی ( در واقع: نسازی) اجتماعی در میان (طبقه متوسط) ایرانیان برسم. اما امروز مساله دیگری باز هم در بحث شارون ذهن ام را مشغول کرده بود که برای تکمیل بحث قبلی فوری تر به نظرم می رسد و در عین حال به یک خصیصه فکری گسترده در میان ما توجه می دهد. شارون برای بسیاری از ما ایرانیها مظهر نوعی نقد / قضاوت است که باید آن را قضاوت

تعریف روشنی از کار روشنفکرانه پرسش اصلی این است: چه کاری را می توان روشنفکرانه خواند؟ دقیق تر بگویم: کجا کار فکری فرد تبدیل به کار روشنفکرانه می شود؟  در این مورد تعریف موقتی از کار روشنفکری را ( که نهایی و ذات باورانه هم نیست ) پیش کشیده ام که باید در معرض بحث و انتقاد قرار گیرد. اگر این تعریف قانع کننده باشد آن گاه می شود گفت که کسی به اعتبار یک فعالیت خاص و مشخص فکری کاری روشنفکرانه انجام داده است، اما درست به این دلیل که این فعالیت خاص و مشخص است همیشگی نیست، و ماهیت

مردی که پرده عصمت دریده بود

شارون را دیگر رفته باید گرفت. کارنامه او با همه بلندی کوتاه است: او مردی بود که به زبان سیاست حرف می زد. زبان دیگری نمی دانست و نیاموخت. زبان سیاست زبان مهرورزان نیست. زبان شاعران و روشنفکران نیست. زبان فیلسوفان و متالهان هم نیست. زبان سیاست با زبان روزمره و زبان غیرسیاسی تنها مشترکات لفظی دارد. شارون سرنمون سیاستمدار بودن است. منتها او در وضعیتی بود که نمی توانست ماهیت سیاستمداری را با روکشی از زبان دیپلماتیک غربی بپوشاند. او ناگزیر صریح ترین سیاستمدار دوره خود بود. و تا توانست تاخت. او از معدود سیاستمداران خوشبختی است که هر چه خواست

عبرتهای سه گانه از تحولات اخیر ایرانغیرممکن است بتوان در باره ایران پیش بینی کرد. خیلی ها چنین کرده اند و در خیلی از موارد پیش بینی هاشان غلط از کار درآمده است. ضمن آنکه کارتهایی قوی هم در بازی وجود دارد. مثل تغییرات غیر منتظره در سیاست خاورمیانه ای آمریکا از یک سو و دستهای پنهان امام زمان در سوی دیگر. با اینهمه از تحولات اخیر ایران می توان سه نکته را آموخت: اول: طراحان هجوم به عراق باید توجه بیشتری به تاثیر این هجوم بر ایران داشته باشند. چنانکه آشکار شده است حذف صدام و اشغال عراق مستقیم

قدرت در زندانبانی است روز یکشنبه ۱۱ دی ۸۴ بالاخره بعد از ۴۴ روز بی خبری و ممنوعیت ملاقات توانستیم با آقای گنجی در زندان اوین دیدار کنیم. این دومین ملاقات آقای گنجی با فرزندان و مادرشان طی یکصد و سی روز گذشته بود . آقای دکتر مولایی – وکیل- نیز در این دیدار حضور داشتند. آقای گنجی همچنان در زندان امنیتی – انفرادی ۲ الف به سر می برد و وضعیتش مثل سابق است. همچنان در محدودیت شدید غذایی و دارویی،‌ با وزنی حدود ۵۰ کیلو گرم، فشار خون ۵/۷ روی ۵/۵ ،‌هیچ تغییر مثبتی در شرایط نگهداریش رخ

 آخرالزمان عقل  یا: مهدی گرایی همچون شورش در برابر عقلانیت  دفاع از عقل همیشه غایب عقل با تمام شکوه، عظمت و جایگاه برجسته‏اى که در حیات انسان دارد، موهبتى است از جانب خداوند و حقیقتى است‏با دو چهره: چهره اقبال به حق و چهره ادبار به حق.  چهره ادبار او به حق، با وقوع در زمان (عصر) و زیان (خسر) ترسیم شده و با اغواى شیطان استمرار یافته است. این عقل ادبار که – جایگاه نفوذ شیطان است، با زمان گره خورده و تاریخ بشرى را رقم زده – اکنون پس از پشت‏سرنهادن فراز و نشیبهاى بسیار، در آستانه پایان خود

چرخه آشوب و ظهور

همه زمان ها آخر الزمان است بیایید دوستان من اعتراف کنیم که با آخرالزمان روبروییم. به استقبال اش برویم. یعنی از آن رو نگردانیم. آن را بشناسیم و به یکدیگر معرفی اش کنیم و فراموش اش نکنیم. هر قدر بکوشیم این سیل بنیان کن را نادیده بگیریم به جایی نمی رسیم. این سیل حالا هوای ما را فراگرفته است. ببینید که در هوای تهران دیگر نفس نمی توان کشید. دل مان را به چند روز هوای پاک باران خورده اتفاقی خوش نکنیم. این آخرالزمان همانطور که هوای ما را در بر گرفته است زمین مان را نیز دستخوش فاجعه های نو به

چهره ایرانی مسیح

عیسی مسیح یکی از شگفت انگیزترین شخصیت های تاریخ دین است. و این از همان شیوه بارگرفتن مریم و گفتگوی کودک اش در گاهواره در دفاع از مادر پیداست. در باره او نکته هایی هست که کمتر در اذهان عمومی حضور دارد. فکر می کنم جا دارد به برخی از آنها اشاره شود. ۱ زاده شدن مسیح از مادری باکره اگر در هیچ جای دیگر جهان نمونه نداشته باشد دست کم در ایران امری ناشناخته نیست. بر اساس اندیشه ایرانی منجیان از دختران باکره زاده می شوند. حتی در ایران امروز هنوز نام بسیاری از محل ها با دخت/دختر پیوند دارد که

When exactly is Christmas Day? By Robert Verkaik No one knows when Jesus was born. Early Christians tried to calculate the date of Christ’s birth based on the Annunciation, 25 March, the Bible’s first account of when Mary was told she was pregnant. If this is taken as the conception of Christ, nine months later it is 25 December. But Jewish tradition has it that Jesus was born during Hanuk-kah, 25 Kislev into the beginning of Tevet. In the Julian calendar, 25 Kislev would be 25 November. Others say Jesus and Mohammed shared the same birthday. Mohammed was born on

هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی حرام بعد از روزها با خواندن گزارش های وبلاگی از دیدار جوانان با خاتمی احساس سبکی و انبساط کردم. راستش شاد شدم. به نظرم در این سال بد خبرهای خوب مثل درمان افسردگی است. می بینی هنوز گرما و نشاطی هست. البته همیشه هست اما خبرش نیست. چقدر به خبر خوب نیاز داریم. نه خبرهای ساختگی دل-خوش-کنکی بلکه خبرهایی واقعا خوب. خبرهایی که ما را از شر زبان بد و اندیشه کژ و رفتار کوژ و بختک حوادث فاجعه بار نجات دهد آسوده کند. تا بدانیم که زندگی ادامه دارد. و روزهای

درازترین شب جامعه ما

گزارش محمدجواد روح تکان دهنده است. در گزارش او می بینیم که در رفتار اجتماعی کمتر فرقی بین حاکمان خودکامه و محکومان ترسخورده هست. اینکه گروهی از سرشناسان جامعه به امیدی به کانون وکلا بروند و با بی ادبی و بی حرمتی و بی اعتنایی کانون روبرو شوند گویای بسیار چیزهاست. خاصه آنکه کانون وکلا قرار است از معتبرترین نهادهای مدنی باشد و موضوع هم به سرنوشت یک وکیل زندانی مربوط بوده است. همین هفته پیش بود که با فرخ نگهدار صحبت از این می کردیم که اگر نهادی بتواند ماجرای سقوط هواپیمای ارتش را پی گیرد کانون وکلاست. ولی

وقاحت فرهنگیامروز عصر که طبق معمول در کتاب‌فروشی‌های جلوی دانشگاه پرسه می‌زدم، یک‌دفعه چشمم افتاد به رمان “شالی به درازای جاده‌ی ابریشم” نوشته‌ی “مهستی شاهرخی”. بسیار متعجب شدم؛ کتاب را برداشتم و وقتی دیدم که ناشرش همان نشر “ورجاوند” است، گمانی که لحظه‌ی اول در ذهنم شکل گرفته بود و این بود که شاید خود نویسنده آن‌را توسط ناشر دیگری دوباره منتشر کرده، باطل شد. تعجبم وقتی به مرز حیرت رسید که دیدم با کمال وقاحت روی جلد کتاب نوشته شده: منتخب ویژه‌ی سال ۱۳۸۴ منتقدین مطبوعات! شالی به درازای جاده ابریشم مدت‌ها بود که نایاب بود و حالا نشر

فراموشی آغاز شده است

۱۲روز از فاجعه گذشته ولی هنوز می‌توانید جای بال هواپیما که دیوار طبقه اول بلوک ۵۲ شهرک توحید را شکافته، ببینید. هنوز بوی گوشت سوخته از لابه‌لای وسایلی که تبدیل به زغال شده‌اند، در فضا پراکنده است. یکی از ساکنان شهرک توحید می‌گوید و بارها تقاضا می‌کند نامش ذکر نشود. همه ساکنان گویا معذوراتی دارند و به راحتی نمی‌توانند از واقعه سخن بگویند، به خصوص با خبرنگاران. بیشتر کسانی که پابرهنه از ساختمان بیرون آمده بودند، هنوز شیشه‌های خرد شده را کف پایشان به یادگار دارند. یکی از آنها می‌گوید: شیشه کم کم وارد خونم می‌شود اما کاری از دست

در انتظار بودن یعنی نبودن در وقت

ابراهیم گلستان از آن آدمهایی است که براحتی می توان از او بیزار بود. استعداد او در دشمن تراشی حرف ندارد. خیلی ها ممکن است خیلی چیزها در اهمیت او بدانند و بگویند اما همچنان از او بیزار باشند. او نمونه ای عالی است برای نشان دادن اینکه در میان ما جماعت استعداد و پیشگامی و خلاقیت و قدرت ادبی و هنری و دلسوزی به حال وطن و دستگیری تازه-به-گود-آمدگان و خلاصه کلی چیزهای با اهمیت که برای رسیدن به هر یک از آنها باید عمر عزیز سوخت و تجربه اندوخت ارزش ندارد اگر در گروه و دسته و باندی

آتش بدون دود ما سه تا دوست بودیم، ما سه تا خیلی‌دوست بودیم، ما سه تا آوانگارد بودیم، حالا من تنهام، آخرین ما پولدار بود، اون نمایشگاه نقاشیش رو پارسال راه انداخت، اونو گرفتن، اون الان تو آسایشگاه روانی‌بستریه، دومین ما پولدار نبود، عمه پدرش شش ماه پیش مرد، تنها وارثش اون بود، پول کمی‌نبود، بلافاصله نمایشش رو برد روی‌پرده، اومده بودن که بگیرینش و ببرنش پیش آخرین ما، اون فرار کرد به پاناما، شنیدم که اونجا سمبوسه‌های‌چهارگوش میفروشه، من اولین ما بودم، من پول کافی‌ندارم که فیلمم رو بسازم، به محض اینکه پول به دستم برسه میسازمش، امیدوارم که

افسانه های خبری از روز آنلاین

فکر می کنم تا مدتها می توان این موضوع را برای نوشتن مقاله تحقیقی یا حتی تزهای دانشگاهی به دانشجویان رشته های روزنامه نگاری و ارتباطات و علوم اجتماعی پیشنهاد کرد: بررسی واقعیت-بنیاد بودن خبرهای رسانه های ایران در یک روز معین. اهمیت موضوع را وقتی خواهید دانست که در خبرهای روزانه تولیدی رسانه ها دقیق شوید. برای نمونه من می کوشم شیوه خبرنویسی یا تولید خبر روز آنلاین را در دو گزارش اش در زمینه سقوط هواپیما که دیروز و امروز کار شده از همین نگاه بررسی کنم: چقدر با واقعیت تطبیق دارد یا باورپذیر است. در خبر اول

چگونه در برابر فراموشی می ایستیم؟

خانواده رسانه ای ایران در گردهمایی خود در اعتراض به سقوط هواپیمای خبرنگاران اولین خواسته ای که مطرح کرده این است که این حادثه فراموش نشود. این خواسته بحقی است. نباید فاجعه ها را فراموش کرد. بویژه وقتی که ممکن است تکرار شوند. خاصه وقتی قرار است مایه و پایه کار و قرار اجتماعی باشند و حرکتی را توجیه کنند. اما اگر ما فاجعه های بزرگی مثل زلزله بم را فراموش کردیم چرا سقوط هواپیما را فراموش نکنیم؟ آیا “فراموش نکردن” در بیانیه اصحاب رسانه ای ایران تنها یک توصیه اخلاقی است؟ و اگر توصیه است اصلا به گفتن اش

مردی به شکل مردم خود بود حاتمی به عکس علی حاتمی دقت کرده اید؟ او همچنان که پخته تر می شد بیشتر شبیه مردم خود می شد. مردمی که همیشه از آنها گفت. او از یک نگاه مردمی ترین سینماگر ماست. و هنرمندی صادق بود. زیرا سرانجام به همان مردمی پیوست که فیلمهایش از آنها مایه گرفته بود. او ادا در نمی آورد. هر کس او را ببیند می داند که او شبیه یک روشنفکر فرانسوی – که سخت رایج است- یا ایتالیایی – که کمتر- نیست. در حالی که همه ابزار و بهانه هاش را هم داشت. اما او

ادبیات اینترنتی؛ فعلا: ادبیات درجه دوم خانم سودابه تندرو عزیز، سعی کردم کوتاه و سریع و وبلاگی جواب بنویسم. امیدوارم به کارتان بیاید. دوستار، مهدی جامی تعریف شما از این گونه ادبی ، چیستی و چرایی آن چیست؟ من هنوز ادبیات اینترنتی را به عنوان یک ژانر مستقل نمی شناسم. این ادبیات انتشار-یافته-در-اینترنت است تا تولید- شده-برای-اینترنت. البته هستند معدود کسانی که برای اینترنت می نویسند اما هنوز این نوع ادبی در حالت جنینی است و دارای خصلت های شاخصی متفاوت از ادبیات معمول و مجله ای و کتابی نشده است. آیا این شیوه توانایی دارد جایگزین ادبیات چاپی و

روزنامه نگاری/وب نویسی عینی روزنامه نگاری/وب نویسی حزبی عینی گرائی، بیطرفی، انصاف (fairness)و استقلال مدلول های پارادایمی و جهانی روزنامه نگاری هستند؛ محورهای مرکزی مکتب روزنامه نگاری آمریکائی یعنی تئوری مسئولیت اجتماعی هم هستند (Social Responsibility Theory). عینی گرایی: شنیدن حرف همه است طبق پژوهش های ارتباطی؛ عینی گرایان در چنین شرایطی سه نوع برخورد دارندو سه گروه می شوند: ۱– گروه اول گروهی که مواضع کاملا خنثی و انفعالی می گیرند. از دید این گروه عینی گرائی یعنی همان خنثی بودن و بیطرف ماندن (neutrality) و تعظیم به حقیقت و نه شکل دادن به آن. از دید گروه اول انها ناظران منفعل (passive

ما مردم قیامت ایم

در تشییع قربانیان مظلوم و جوان سقوط هواپیما، یکبار دیگر مردم ما نشان دادند و همه ما که آنجا بودیم که ما به طور طبیعی در حمایت از مظلومان برانگیخته می شویم. این خصلت مهم و ارجمندی از فرهنگ ماست. اما با همین قدرت به دنبال احقاق حق نمی رویم. نگران حقوق پایمال شده مظلومان نمی شویم. می گوییم تقدیر بود. به دنبال تقصیر نمی گردیم. ما مردم جماعت، مردم خدا و قیامت ایم. کار را به خدا واگذار می کنیم و عقاب الهی. می دانیم که به کنه حادثه نمی رسیم. ابزارش را راهش را دانش و فرهنگ اش را

ما مهاجران و ایران ۱) We can’t live in Iran۲) We can’t live without Iran۳) We can help Iran۴) Iran can help us (۱) ما قادر به زندگی در ایران نیستیم ما با کسی تعارف نداریم: ما نمی توانیم در ایران زندگی کنیم …. اصلا بحث این حکومت و اون حکومت نیست … اصلا بحث عدم وجود امکانات و حقوق اولیه پیشرفت و زندگی نیست … شاید فقط از اینکه در یک صف کسی با زرنگی از ما جلو بزنه آزرده می شیم … شاید فقط از رانندگی با آرامش در بین خطوط و زدن راهنما لذت می بریم …

می توانست اتفاق نیفتد

هی اشک به چشم ام می آید. به هر بهانه یاد سوخته های امروز می افتم. به برادرم زنگ می زنم که یکجا بیش از ۲۰ نفر از دوستان و همکاران اش را از دست داده است. دلم برای برادرکم می سوزد. می خواهد به خودش مسلط باشد اما باز بغض اش می شکند. من هم. و نمی دانم پشت تلفن چگونه تسلی اش بدهم. می گوید همه بچه های گل روابط عمومی ارتش بودند. وقتی از سرتیپ واعظی حرف می زند دیگر صدایش می شکند. آدم یک دوست را از دست می دهد کمرش می شکند. چه رسد به

نخبگان در راهبندانجامعه ما اکنون پر از نخبگانی است که هر کدام جمعیتی هر چند اندک را به دنبال خود دارند. جمع این نخبگان می‌تواند پایگاه به نسبت گسترده‌ای را فراهم آورد، اما جمع شدن نخبگان ایرانی به دور هم، کاری سخت پرهزینه است. نظام سیاسی ایران گویی تمام نیروی خود را به کار گرفته است که چنین پدیده‌ای شکل نگیرد، زیرا آن را آلترناتیو خود می‌پندارد. نخبگان ایرانی هم از پس پرداخت این هزینه برنمی‌آیند، اما اگر هم برآیند، پرداخت هزینه صرف، برای آنها تشکل فراگیر فراهم نمی‌کند. بنابراین انعطاف حکومت برای شکل‌گیری اپوزیسیون ضروری است، اما چگونه می‌توان

آن که عمل کرد و آن که خیال بافت

لعنت به غربت که دستت را از هر چه خاطره است کوتاه می کند. از همه خیابانها از همه آدمها و نمایشگاهها و کتابها. اگر ایران بودم کتاب های ممیز دم دستم بود یا نبود می رفتم جلو دانشگاه یا کریمخان زند و می خریدم و بعد چند تا از کارهای درخشان اش را اینجا می گذاشتم. با ممیز از سالهای انقلاب آشنا شدم. با پوسترهایش و نشانه هایش و طراحی های نشریه های پرشمار. هر مجله ای که کارش را از عنوان و طراحی صفحات مرتضی ممیز انجام داده بود اصلا اعتبار دیگری داشت. کار او اعتبار می بخشید.

افتادن درختی تناور تاریخ هنر معاصر ایران و بخصوص تاریخ هنر کتاب و کتاب آرایی را باید به دو دوران پیش از ممیز و بعد از ممیز تقسیم کرد. اهمیت مرتضی ممیز تنها در آثاری نیست که از او به جا مانده. هر کس که نیم ساعتی در تهران بگذراند دست کم چند اثر ممیز را اینجا و آنجا خواهد دید. از تابلوی بانک تا جلد کتاب. چیزی که در نگاهی دقیقتر دیده خواهد شد، این است که ممیز سبک و رسم راهی از خود به جا گذاشت که نشانه ی اهمیت دادن و جدی گرفتن هنری است که به

اشغال من مدتهاست که این آمادگی ذهنی را دارم که منتظر چنین چیزی باشم. این هم بخشی از زندگی برای من/ما شده است که هرروز منتظر باشیم به جرمی دستگیر شویم. به قول دوستی، من وقتی در این کشور با مأموران انتظامی یا این بچه‌های بسیجی که شبها خیابانها را می‌بندند و ماشینها را بازرسی می‌کنند، رو به رو می‌شوم احساس می‌کنم در کشوری اشغال‌شده زندگی می‌کنم. در تمام این سالهای بعد از انقلاب من تنها احساسی که داشته‌ام این بوده است: «این کشور اشغال شده است. ما در این سرزمین صاحب هیچ حقی نیستیم! اشغالگران هرروز ما را می

یک آدم بسیار خلاق

کارهای میثم اشعری بسادگی هوش از سر آدم می برد. این جوان گرافیست نمونه عالی یک هنرمند خلاق است. اصل اصیل خلاقیت در شکستن کلیشه هاست. کسی که موفق می شود بارها کلیشه های هنری و بصری را بشکند درجه خلاقیت بالایی دارد و البته تخیلی فعال.  من عمیقا باور دارم که وقتی می نویسد: “همیشه دنبال تجربه های جدیدم، دنبال کشفم، دنبال خلاقیت و نوآوریم.” از تجربه و گرایشی واقعا موجود در کار و زندگی اش حرف می زند و آرزو نکرده است. این آدم دست به هر طرحی زده چیزی تازه از کار در آورده است. دنیای گرافیک ایرانی

سقط جنین شبکه ماهواره ای فارسی هلند وزارت امور خارجه، در نخستین گام از اجرای این مصوبه، به اطلاع سازمان های غیر دولتی فعال در زمینه های رسانه ای رساند که تا تاریخ ۱۵ سپتامبر، برای استفاده از بودجه تصویب شده در مجلس هلند طرح های پیشنهادی خود را بفرستند. فراخوان مزبور، در روزنامه رسمی دولت هلند نیز آگهی شد. این کار، طیف وسیعی از گروه های ایرانی و غیر ایرانی ساکن در غرب را وا داشت تا به روزنامه نگاران مزبور و پروژه آنها، به چشم یک “رقیب” نگاه کنند. این فرایند، طبیعتاً باعث می شد تا پروژه گروه

هری پاتر و فقدان “حس” هنری

دیروز با پسرم علی رفتیم فیلم هری پاتر جدید که می گفت چهارمین فیلم از این مجموعه است. من حسابش را نگه نداشته ام ولی او حتما بهتر می داند. فیلم طبق انتظار من بد و کلیشه ای بود. از فضای تیره و تار و کم نور فیلم هایی که کار کامپیوتری سنگینی روی آن انجام می شود و به همین دلیل رنگ بندی خاصی دارند یا باید داشته باشند هم حالم بد می شود. بعلاوه، صحنه های قابل پیش بینی که الگوی فیلم های هالیوودی را  تکرار می کرد بدجوری تو ذوق می زد. نمونه اعلایش مجلس رقص در