Search
Close this search box.

درازترین شب جامعه ما

گزارش
محمدجواد روح
تکان دهنده است. در گزارش او می بینیم که در رفتار اجتماعی کمتر فرقی بین حاکمان خودکامه و محکومان ترسخورده هست. اینکه گروهی از سرشناسان جامعه به امیدی به کانون وکلا بروند و با بی ادبی و بی حرمتی و بی اعتنایی کانون روبرو شوند گویای بسیار چیزهاست. خاصه آنکه کانون وکلا قرار است از معتبرترین نهادهای مدنی باشد و موضوع هم به سرنوشت یک وکیل زندانی مربوط بوده است.

همین هفته پیش بود که با فرخ نگهدار صحبت از این می کردیم که اگر نهادی بتواند ماجرای سقوط هواپیمای ارتش را پی گیرد کانون وکلاست. ولی اگر آنها نمی خواهنداز وکیل و همکار نزدیک و سرشناس خود حمایت کنند چگونه خواهند توانست از مردم آسیب دیده عادی دفاع کنند یا وارد جریانی شوند که مدیران چندین سازمان بانفوذ در آن به خطر می افتند.

من بیشتر مایلم رفتار رئیس کانون را به پای مرعوب بودن خود او بگذارم تا به پای کانون و امیدوارم که کانون به عنوان یک شخصیت حقوقی موضع قابل قبولی در برابر رفتار رئیس منتخب خود به عنوان شخصیت حقیقی بگیرد و وهن برخورد با فعالان سیاسی و مدنی را از خود بشوید. اگر چنین اتفاقی نیفتد باید متاسفانه گفت که دوره حیات مدنی کانون به سر آمده است.

امروز در روزنامه
همشهری
در میان مطالبی که به مناسبت یلدا نوشته شده بود به نقل قولی از امام حسین برخورد کردم که از او باشد یا منسوب به او حکمتی ژرف است و می گوید: تنها از سه گروه کمک بخواه؛ آدم دیندار، کسی که جوانمرد است و کسی که بزرگواریش ریشه دار است.

تاریک ترین زمانها برای یک فرد یا جامعه وقتی است که در زمان نیاز، نه دینداری پیدا کند نه جوانمردی و نه بزرگوار و بزرگزاده ای.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن