Search
Close this search box.

مسیرهای تاریخ فردا

سمیه توحیدلو از دوستان وبلاگی دیده و نادیده خواسته است در باره روز ۹ از ماه ۹ سال ۱۳۹۹ بنویسند. از روی لطف مرا هم در شمار دوستان نام برده است (+). سمیه زنی دلاور است. این را همه می دانند. اما من او را به دانش و انصاف و گشاده دستی علمی نیز می شناسم. نمونه هاش کم نیست. او هر جا توانسته خدمتی به پیشبردن کار و طرح و برنامه ای بکند دریغ نکرده است. این از منش والا و انسانی او ست. او فردی مذهبی ست ولی از اینکه با غیرمذهبی ها کار کند و همفکری کند

از گروگان گیری نمی توان دفاع کرد

آقای خامنه ای در سخنرانی تازه خود در آستانه ۱۳ آبان حرفهایی زده است که از او انتظار می رفت. ایشان توجه ندارد که نقشه سیاسی ایران عوض شده است و نه این ۱۳ ابان دیگر مثل سالهای قبل است و نه حرفهای او مثل سالهای قبل فهمیده می شود. چند تعبیر آشکار و نهان رهبر نظام مقدس را کوتاه مرور می کنم تا محل نزاع به قول آقایان زیر نورافکن قرار گیرد: فرسوده شدگان: ایشان که کارش با سرکوب و حبس و محاکمه معترضان و اصلاحگرایان و امثال این امور قوام نگرفته است حالا زخم خوردگان را فرسودگان می

وقتی بالاخره رهبر پاسخگو شد

حالا بسیاری از دوستان و اهل نظر در باره سوالات محمود وحیدنیا دانشجوی برجسته و شجاع شریف در مجلس دیدار با رهبر و پاسخهای رهبر به او نوشته اند. پس وارد جزئیات بحث شده نمی شوم. اما برای من از دو منظر این پرسش و پاسخ مهم است: اول اینکه جنبش سبز رهبر را ناچار پاسخگو کرده است. این شاخصه مهمی است. جنبش سبز جنبشی که فقط شنونده باشد و سر به تایید بزرگان و رهبران تکان دهد نیست. جنبشی است که سوال می کند بازخواست می کند انتقاد می کند و برابری طلب است. برای هیچ رهبری تقدس و

چرا بی بی سی کافی نیست؟

تحولاتی که در جریان است دست در کار تغییری اساسی در نقشه رسانه ای فارسی و نقش رسانه های امروز و آتی است.  جهان بسرعت تغییر می کند ولی مثل همیشه معیارهای نقد و ارزیابی دوره قدیم است که لنگ لنگان به دنبال تحولات می دود و تلاش می کند با چارچوبهای کهنه خود این دروازه های تازه گشوده را اندازه کند. اما بزودی همه درخواهند یافت که دوره عوض شده است و معیارهای تازه ای از آن خود می طلبد. گزاره های دوره قدیم آنگاه دیگر از اعتبار خواهند افتاد. حساسیت بیمارگونه نظام مقدس به بی بی سی فارسی

ما مسیر زندگی مان را خودمان تعیین می کنیم

چقدر این دختر خوب حرف می زند! چقدر مستقل است. آزاده و جسور است. ما را به جسارت دعوت می کند به اقدام و حرکت. اما پرخاشگر نیست. زندگی خواه است. از باور به دروغ خسته است. او نمونه ای از نوع آگاهی و بصیرتی است که در جوانان ما پیدا شده است در دختران ما. جوانانی که دیگر نمی خواهند راه پدران شان اطرافیان شان را بروند. می گوید ما آزادی می خواهیم مهم نیست که فرزند چه کسی هستیم. از اینجا به بعد ما مسیر زندگی مان را خودمان تعیین می کنیم. می گوید من جرات کرده ام.

قوه قضائیه ضعیف کش در خبرها آمده است که قاضی صلواتی حکم اعدام محمدرضا علی زمانی را درتاریخ سیزدهم مهرماه سال جاری  به وی ابلاغ کرده است .اقای علی زمانی به عنوان عضو انجمن پادشاهی که پیش از آن کسی نامی از این انجمن  نشنیده بود به  دادگاه اسیران جنبش سبز آورده  شد ولب به اعتراف گشود. حتما به او گفته بودند که راه نجات تو در این گونه اعتراف کردن هاست. بعدهم که اعتراف فرد علیه خود معتبر دانسته شد حقوقدانان ومراجع برجسته ای در زمان برگزاری دادگاه وپس از آن هرگونه اعتراف گیری در دادگاه ها را برخلاف اصول قانونی وشرعی دانسته وآن

نوبل صلح اوباما راه جنگ را سد می کند

اولین واکنش گروههایی از ایرانیان به نوبل صلح اوباما اظهار تعجب است. خواسته قلبی بسیاری از ایرانیان این بود که یکی از رهبران جنبش سبز نوبل صلح را ببرد. اما غیرایرانیان هم کمتر از ایرانیان از اعطای نوبل صلح به اوباما ناراضی نیستند. نظرسنجی روزنامه گاردین (در اینجا) نشان می دهد که عموم مردم فکر می کنند هنوز زود بوده که به اوباما نوبل صلح داده شود. اما اگر خوب فکر کنیم نوبل صلح رای دادن به صلح برای ایران و افغانستان است. اینکه وقت اعطای نوبل صلح به اوباما بوده است یا نبوده و اینکه آیا کسی دیگر شایسته

این کارت دعوت شما ست

از اول شب داشتم فکر می کردم در باره حرفهای اقای خامنه ای بنویسم در چالوس. تا رسید به ساعت نوشتن دیدم چند نفر وارد بحث شده اند و بخوبی هم از عهده بر آمده اند. من می خواستم بخصوص در باره این حرف او بنویسم که گویا از معیارهای مهم حضرت است و آن اینکه هر جا دشمن استقبال کرد داریم به خطا می رویم و هر جا پشت کرد و قهر کرد داریم درست می رویم. دیدم این را هم بچه جنوب شهر یکی از همسایگان وبلاگستانی نوشته است (+) و نتیجه گرفته که پس کهریزک کار خوبی

وقتی به کشورمان بازگردیم

وقتی به کشورمان بازگردیم یادمان باشد زندگی کنیم. یادمان نرود که مردم ما ۳۰ سال است زندگی نکرده اند. ما هم زندگی نکردیم. یادمان باشد به مردم خود بگوییم که فرق ما و شما با غربی ها این است که انها زندگی کرده اند. ما هنوز باید زندگی کنیم. زندگی کنیم ما هم به آنها می رسیم. این که اینها به آن رسیده اند فقط از آن است که زندگی کرده اند. دولت شان دولت بوده است. مقامات شان آدم بوده اند. حتی آنسوتر جهان زندگی شادی هایی دارد که ما هنوز به خواب می بینیم. امروز وقتی در خبر

دولتی که به همه خیانت می کند نمونه دولتی فردمحور و استبدادی و نفی کننده هر نوع نهاد مدنی فرید مدرسی در تحلیل درخشانی به نقض ۴ فرض در باره دولت احمدی نژاد پرداخته تا نشان دهد که این دولت ویژگی های راست و اصولگرایی را فاقد است. نتیجه ای که می توان گرفت تکان دهنده است: تولد دولت کودتا. دولتی که به همه کس و همه اصول پیشین خیانت می کند تا خود را برتر نشاند و اراده گروه بسته خود را. دولتی که فرقه است. ۱- دولت مذهبی:  در همان ماه های اولیه اقدامی صورت گرفت که تمامی این باور

شهر ممنوعه آخرین ولی فقیه

بیانیه خبرگان به نظرم در حکم همان آخرین میخ بر تابوت انتظارات مردم از تشکیلات رسمی ولایی است. این بیانیه می گوید کور خوانده اید هیچ راهی به دادخواهی شما وجود ندارد. نه رهبر استیضاح می شود و نه احضار می شود و نه تشکیکی مطرح می شود و نه از شاکیان بلندپابه و صاحب سابقه دعوت می شود که با خبرگان حرف بزنند. هیچاهیچ. بیانیه از او حمایت می کند و نه تنها از او که از تمام خط فکر رسمی نظام مقدس با همان ادبیات که می شناسیم حمایت می کند. گویی یک نویسنده دارد تمام این بیانیه

آنچه روز قدس فاش کرد

من در تاریخ سی ساله انقلاب روزی را مانند روز قدس امسال نمی شناسم که بروشنی نشان داده باشد ملت ما تقسیم شده است. دو ملت بیگانه از هم در کنار هم. ملتی که ساخته دولت است و ملتی که خودساخته و خودبنیاد است. به زبان دیگر، روز قدس پایان راه ملت سازی دولتی در ایران بود. تمام قرن بیستم دولتها کوشیدند ملت بسازند و آن ملت را پشت سر خود جمع کنند. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. مثال عالی آن شوروی بود. مثال دانی اش کوبا. این میان هم بسیاری جا گرفته اند از ناصر و تیتو

بیانیه های خنده دار

من هر چه به این بیانیه سپاه نگاه می کنم بیشتر خنده ام می گیرد! بیانیه ای که مثلا قرار است کوبنده و رعب آور باشد سخت مضحک از کار درآمده است. این نتیجه پیله ای است که دور خود تنیده اند و جهان را نمی بینند و تغییرات حادث شده را نمی شناسند.  سپاه به ملت شریف و انقلابی ایران خطاب می کند اما منظورش از ملت منهای آن رقم رسمی چندمیلیونی است که به قول این بیانیه در جبهه شکست خوردگان انتخابات اند. ملت ملت است. پیروزشده و شکست خورده ندارد. مگر اینکه فرض کنیم فقط پیروزها ملت

عباث آزادکوهی

حال نوشتن ام نیست. هنوز امیدوارم که برمی گردد از آن رودخانه. عباث پاکترین جوانمردی بود که می شناختم. عاشق ایران و انسان. مردی بی ریا. دوستی که فراموش نمی کرد تو را حتی از پس سالها. هنوز امیدوارم که بر می گردد. مردی با دل پاک و چشم روشن از عشق به خاک خدا. به آدمهای کوه و زندگی ساده بیابان. مثل عکسهاش (+). امیدوارم ما را سوگوار رفتن نابهنگام اش نکند. این چه وقت رفتن است برادر جان؟

اندیشه و هنر جنبش

 این روزها مطالب خوب بیشتر و بیشتر شده است. فضایی که من می بینم و دنبال می کنم از خبر صرف به سوی تحلیل رفته است. انبوه خبر کم شده و بازار  ضدخبر که همزاد بحرانهای خبری است از رونق افتاده است و در عوض می توان یادداشتهای خوبی از جوانان نواندیش و اندیشوران تحول خواه خواند. بیانیه های موسوی نیز وزن تحلیلی و راهبردی درخشانی پیدا کرده است. هنوز تحلیل و پیگیری اندیشه های او در بیانیه هایش فراگیر نشده اما نشانه های خوبی در راه است. امشب مثلا این نوشته که تحلیلی از بیانیه یازدهم موسوی است مرا

خامنه ای، جوانمرد قصاب

حالا دیگر کار وارونه سازی دستگاه مفهومی و ارزشی نظام مقدس از دین و ایمان و اسلام و قرآن در گذشته و ارزشهای سنتی فرهنگ ایرانی را هم هدف گرفته است. رهبر در سخنان امروز خود با اعضای دولت دست نشانده می گوید واکنش برخی به انتخابات نجیبانه و جوانمردانه و اخلاقی نبود (+). آقای خامنه ای چنان در فضای توهمات خودساخته غرق است که همه بدی ها را در اردوی مخالفان خود می بیند و هر چه نجابت است در اطرافیان خود. من فرض می کنم رهبران مخالفان حرفهایی زده اند که جوانمردانه نبوده است. آیا پیمان شکنی نظام

خود-ویرانگری نظامی که دشمن خویش است

این هم از طرفه های امور و نوادر عالم است که حکومتی تمام هم و غم اش را گذاشته باشد که بماند و پایداری یابد اما هر قدم اش به خود-ویرانگری ختم شود. وقتی در حرفهای یک دو روز پیش آقای خامنه ای به دانشجویان و حرفهای امروز او به استادان می خوانم که او دانشجویان را افسران جوان جنگ نرم می خواهد و استادان را فرماندهان این جنگ می بیند از طرفه کاری های خداوندی در حیرت می شوم و از شدت مضحکه ای که پیدا شده در عجب می شوم. حضرت آقا همه چیز را نظامی می بیند

از بی مرکزی به هر اتاقی مرکز جهان است رسیده ایم

ربط جنبش با بنی صدر و سروش و فردید و آوینی و بهاره و الهام و جلایی پور و من و شما و پاز و دیگران اول از این نوشته تاثیرگذار (به قول سانلی) شروع شد:  تاریخ این قرن را که بنویسند، فصل اولش را با ما شروع خواهند کرد. لابد جایی در مقدمه کتاب هم خواهند نوشت که پیش از جنبش ما هم در این قرن وقایعی رخ داده است، یازدهم سپتامبر ، جنگ افغانستان و جنگ عراق. اما همه شان بازمانده از قرن قبل بودند، با گفتمانی مانده از آن قرن و با ابزار قرن بیستمی، هواپیما و موشک

هدف براندازی نیست، متوقف کردن فرهنگ خشونت است

خواندن متن های بلند کار آسانی نیست. اما وقتی متن ارزیدنی است باید خواند. حالا من مصاحبه حمید دباشی را خوانده ام. خیلی طولانی است (۲۰ صفحه /۱۲ هزار کلمه). اما نکته های درخشانی دارد. فکر کردم این نکات را از دید خودم برگزینم، فشرده کنم و تیتر بگذارم و آسانخوان تر در دسترس دوستان بگذارم. حمید دباشی در این مصاحبه به طور قطع خود را در مقام یک اندیشور جنبش سبز تثبیت کرده است:  این یک پدیده تازه است وقتی من امروز به وقایع اخیر و آنچه در ایران می گذرد نگاه می‏کنم، به خوبی واقفم که ما با

سی‌ سال است که این مردم فاقد رسانه ملی‌ اند آرش سبحانی ۱- سی‌ سال است که تصویری که جهانیان از ایران دارند عده‌ای آدم بی‌ اعصاب صورت منفی است که یا دارند داد میزنند یا پرچم آتیش میزنند یا فتوای قتل کاریکاتوریست‌ها را صادر میکنند. دو سال پیش طبق یک نظر سنجی جهانی‌ ایران دومین کشور منفور دنیا بعد از اسرائیل نام گرفت این محبوبیت را مرهون تلاشهای بی‌ وقفه کوتوله های سیاسی منور و صاحب کرامت داخلی و البته تبلیغات رسانه‌های بیگانه هستیم که به مقتضای منافع خودشان حتی خشایارشا را هم حاضرند با آن هیبت عجیب و

به توپ بستن اعتماد ملی

این روزها ذهن ام درگیر چند مساله بوده است که همه آنها به نحوی با بسته شدن اعتماد ملی دوباره احضار می شوند.  مساله اول: بروشنی صف بندی دو جناح روحانی روبروی هم آشکار شده است. در همین ماجرای اعتماد ملی امثال صادق لاریجانی در برابر امثال مهدی کروبی قرار گرفته اند. من در یک بستر تاریخی این دو گروه را مشروطه چی و توپچی می بینم. گروه لاریجانی ها و احمد خاتمی ها و علم الهدی ها و البته سلسله جنبانان آنها در قم گروه توپچی ها هستند. کروبی و خاتمی و موسوی تبریزی و آیت الله دستغیب مشروطه

جنبش همان رسانه است

یکبار نوشتم که جنبش رسانه خود را می خواهد. هنوز ندارد. هنوز در تاسیس رسانه های جدید که عمدتا هم آنلاینی است گیج می زند. دو سه طرحی هم که به دست من رسیده برای ایجاد رسانه های بزرگتر و فراگیرتر بر پایه همان روشهای قدیم طراحی شده اند (یا همین روشهای قدیم! چون امر شایع است). تسلط روشهای عادت شده در رسانه پردازی حجاب بزرگی است که کنار زدن آن آسان نیست. قصد نقد این رسانه ها را ندارم. اینجا ندارم اما شاید بزودی در باره آنها نوشتم. رسانه موضوعی مهم است. مهم چیست بنیادین است. زیرا جنبش همان

به رهبران جنبش: به لوازم نامشروع خواندن دولت پایبند باشید

نوشته آرش نراقی فلسفه شناس و اندیشور مقیم آمریکا نوشته بسیار خوبی است (+). اگر زمانه زمانه بود جایش در صفحه اندیشه زمانه بود که اکنون به انتشار مقالاتی اختصاص دارد که نه نویسندگانش را می شناسیم و نه اندیشه هاشان قوتی دارد. برای مطالعه و پیگیری خودم ناچار این روزها هر جا که در گوگل خوان خود به مطلبی شایسته تامل و اندیشه ورانه می رسم آن را با برچسب «اندیشه جنبش» مشخص می کنم. این مقالات همه هم از اهل فلسفه نیست اما خصلت اندیشگی جدی دارد و کم کم دارد حجم قابل توجهی می شود. شاید از

زنده باید مردم آنلاین ایران این که این روزها چطور گذشت بماند برای تاریخ که هستند کسانی که مطلع باشند. فعلا مرا ببخشید که خانواده‌ای از من و این وادیها بی‌خبر دارم و عزیزی در بند… وقتی این پست منتشر می‌شود یعنی از زمانی که مسافربر مورد نظر قول رسیدنم به منطقه‌ای امن را داده چندین روز گذشته. تضمین نداده که در این مسیر شکار گلوله نشوم که اتقاقا گفته پنجاه پنجاه (امیدوارم که زودتر از این پست به دهکده جهانی برسم) ولی وقتی آگاهانه قدم در مسیری می‌گذاری که از سرانجامش بی‌خبری نمی‌خواهی حرف نگفته‌ای مانده باشد. عازمم و

پیدا کردن نقطه تعادل در بیطرفی

بیطرفی اصلا یک مفهوم سرراست و روشن نیست. اما بسیاری از روزنامه نگاران امروزه آن را جزو اخلاق و اصول روزنامه نگاری می شمارند حتی اگر در عمل به آن پای بند نباشند یا نمانند! در این یادداشت می کوشم معنای بیطرفی را بر اساس دیدگاه های جدیدتر تفسیر متن و نیز نظریه دریافت بررسی کنم. اصل راهنمای من این است که هیچ نکته اخلاقی نباید بدون وارسی و معنایابی دقیق پذیرفته شود. زیرا اخلاق امری نسبی است و در جغرافیا و فرهنگ و زمان متغیر است. حتی اگر نهایتا بپذیریم که بیطرفی جزو اصول روزنامه نگاری است درک روشن

آینده ای که از چاه نامه آب می خورد و به فتنه نوید می دهد

گفتن از آخرالزمان اصلا آسان نیست. آدم از کجاش بگوید و از کدام خاموش بماند؟ این سخنی است که با همه حیثیت شیعه دوازده امامی در پیوند است. و من بر آنم که بی نقد ژرف و همه جانبه از آن نمی توان به نگرشی نجات بخش رسید که بنیاد اندیشه امام غایب است. ما در زمانه ای گرفتار شده ایم که از سویی باید اندیشه و رفتار مخرب آخرالزمانی های حاکم را نقد کنیم و از سویی به کل اندیشه که بنیادی چندهزارساله دارد آسیب نرسانیم. نمونه وار برخی نکته ها را می گویم که از دیروز به بهانه

باستان شناسی خبر ۱۸.۵ میلیارد دلاری

این یادداشت را برای نیوزبان نوشته ام. تمام خبرهای اصلی در باره ماجرا نقد و بررسی شده است و بنابرین مطلب بلندی است. آخرین خبر هم این است که مجلس قرار دارد موضوع را بررسی کند. امری که به خودی خود اهمیت مساله را تاکید می کند و ادعای بی پایه بودن خبر را با تردید روبرو می سازد. خبری که این روزها در باره خروج ۱۸.۵ میلیارد دلار ارز و طلا از ایران و توقیف یا مصادره آن در ترکیه مرتبا گزارش شده است خبر بسیار دشواری برای تایید یا تکذیب است. بخشی از مساله به دلیل حساسیت فوق

رسانه ملی-همگانی نه لنینی

اشاره: یادداشت دکتر نیکفر اشارات و نکات خوبی داشت هرچند نکاتی درآن نیازمند حاشیه​نویسی و نقد هستند، ادعای کامل بودن یا بی​عیب بودن نقد ذیل نیز نمیرود. الف) ایشان رسانه و جنبش را از طریق فرم دادن در گفتمان لنینی مترادف هم میبیند. ناگفته پیداست که – همانطور که دکتر نیکفر در نیمه دوم مقاله خود اشاره کرده است – با بودن زبان متکثر و قدرت توزیع شده و ابزارهای وافر در زمانه دیگری بسر میبریم که قابل قیاس با گذشته حتی صدسال پیش نیست. اگرچه رسانه هنوز عضو مهمی از یک جنبش میتواند باشد اما فضا دیگر فضای لنینی نیست. یعنی

نیمه خالی مجلس

برگزاری مجلس تحلیف رئیس جمهور غاصب به احتمال زیاد به عنوان پایان بحران و تسلط نظام بر اوضاع معرفی خواهد شد. از مردم دعوت خواهد شد به سر کار و خانه و زندگی شان بازگردند و اجازه بدهند دولت به خدمات مشعشع خود ادامه دهد. اما باقی ماندن گروه بسیاری از آزادگان در حبس و کشته شدن شمار زیادی از جوانان این مرز و بوم و نهایتا باور مردم به دروغ بودن نتیجه انتخابات چیزهایی است که نمی توان نادیده گرفت. بر اینها بیفزایید نیمه خالی مجلس امروز و غیبت بزرگان را از مجلس تنفیذ. این وضعیت معنای خاصی در

سالگرد بی سرور زمانه

رادیو زمانه امروز ۴ اوت برابر با سالگرد مشروطه سومین سال فعالیت خود را آغاز می‌کند. زمانه در ۴ اوت ۲۰۰۶ (۱۳ مرداد ۸۵) پس از یک دوره کارگاهی بحث و بررسی در باره اصول کاری در این رادیوی مدرن با یک لپ‌تاپ و نرم‌افزار پخش، کار پخش آزمایشی خود را از طریق اینترنت شروع کرد. از بیانیه زمانه در سال ۲۰۰۸ امروز هیچ خبری در زمانه نبود. نه یک خبر نه یک سرمقاله. سردبیر تازه هم آمده است. مدیر هم. مدیر فارسی نمی داند. اما لابد می داند که امروز چه روزی است. سردبیر فارسی می داند. اما لابد نمی داند