Search
Close this search box.

چرا بی بی سی کافی نیست؟

تحولاتی که در جریان است دست در کار تغییری اساسی در نقشه رسانه ای فارسی و نقش رسانه های امروز و آتی است.  جهان بسرعت تغییر می کند ولی مثل همیشه معیارهای نقد و ارزیابی دوره قدیم است که لنگ لنگان به دنبال تحولات می دود و تلاش می کند با چارچوبهای کهنه خود این دروازه های تازه گشوده را اندازه کند. اما بزودی همه درخواهند یافت که دوره عوض شده است و معیارهای تازه ای از آن خود می طلبد. گزاره های دوره قدیم آنگاه دیگر از اعتبار خواهند افتاد.

حساسیت بیمارگونه نظام مقدس به بی بی سی فارسی از جنس حساسیت های کهنه است. اتفاق های مهم جای دیگری در جریان است. سی سال پیش نظم و نظام جهان دیگر بود. بی بی سی می توانست صدای یک انقلاب باشد و خواه ناخواه در بسته بندی پیامی که می گزارد نقشی خاص خود هم داشته باشد. می شد از تاثیر بی بی سی حرف زد. نه اینکه بی بی سی بی تاثیر شده باشد. نه! اما رسانه های موثر دیگر منحصر نیست به یک رسانه یا دو رسانه. دنیای تازه رسانه ای دور بی بی سی فارسی شکل نمی گیرد.

در همین کمتر از یک سالی که از عمر بی بی سی تصویری می گذرد توجه کرده اید که چقدر رسانه تازه راه افتاده است؟ نه فقط وبسایت و خبرگزاری و رسانه های خودمونی سبز و غیرسبز بلکه حتی رسانه های تصویری. ما بدون اینکه خود بدانیم در معرض پیامگزاری رسانه های متعدد قرار گرفته ایم. بازار رسانه ای فارسی امروز بازاری شلوغ است زیرا یکباره همه تمنای رسانه پردازی پیدا کرده اند. بی بی سی نه تنها باید با صدای آمریکا رقابت کند که ناچار است با دهها فعال رسانه ای و حتی گروههایی که پیش از این رسانه ای نبوده اند و وارد میدان شده اند رقابت کند. 

دنیای رسانه تغییر کرده است. این دنیا دیگر تک صدایی نیست و در اختیار هیچ رسانه واحدی نیست. چه این رسانه صدا و سیما باشد چه بی بی سی یا صدای آمریکا. و طرفه آن است که همه این رسانه های غول پیکر اکنون در میدان رسانه ای با چالش رسانه های خرد روبرو هستند. بی بی سی نه تمنای جمع کردن همه صداها را در خود دارد و نه توانایی آن را و نه حتی ذهنیت متناسب با آن را. اما از آن هم مهمتر این است که گروههای رسانه پرداز هم دیگر مایل نیستند همه در یکجا دیده شوند. یعنی اگر بی بی سی هم بخواهد جماعت دیگر به تنوع رای می دهد. درست هم همین است. نه بی بی سی یا هر رسانه دیگری باید بخواهد صدای واحد و جامع باشد و نه گروههای مختلف باید ندای وحدت رسانه ای سر دهند. در واقع، این ذات متکثر جامعه اکنون ایران و ایرانیان است که به کثرت رسانه ای ترجمه شده است و بیشتر از این هم خواهد شد. آنچه برای من هیجان انگیز است این خودجوشی رسانه پردازان جدید است. از محسن سازگارا تا حمید دباشی. از آرش سبحانی و محسن نامجو تا مهدی کروبی. از محسن کدیور تا تلویزیون وین تی وی. و دهها جوان و میانسال و پیران سران جوان دل که در کارند و بیش از این در کار خواهند امد. مساله اصلی این است که همه دارند راه می افتند. از جهتی مثل آغاز دوره وبلاگ نویسی است. حالا وقت آن است که بتدریج وارد بحث تلویزیون آسان بشویم و بگوییم: ویدئو؟ بسیار آسان است؛ می گویید نه به تفاوت پیام ویدئویی کروبی با مصاحبه ویدئویی موسوی توجه کنید! بتدریج دستورنامه هایی هم نوشته خواهد شد که کار را برای همگان آسان کند. اینکه من می بینم آینده نزدیک و چشمدید رسانه را با تحولی عمیق روبرو خواهد ساخت. این همان چیزی است که وضع امروز را از سی سال پیش متمایز می کند. این یک جنبش آرام و طبیعی و خودجوش است که رسانه می سازد و نمی توان حتی جلوش را گرفت. آنها که خواب می بینند و فکر می کنند با مهار فنی یا سیاسی این یا آن رسانه کار را تمام کرده اند در خطای محض به سر می برند. 

 —————-
*نوشته را نقدیم می کنم به شروین نکویی و همه کسانی که مثل او آرزوی رسانه مستقل دارند.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن