اندیشه و هنر جنبش

 این روزها مطالب خوب بیشتر و بیشتر شده است. فضایی که من می بینم و دنبال می کنم از خبر صرف به سوی تحلیل رفته است. انبوه خبر کم شده و بازار  ضدخبر که همزاد بحرانهای خبری است از رونق افتاده است و در عوض می توان یادداشتهای خوبی از جوانان نواندیش و اندیشوران تحول خواه خواند. بیانیه های موسوی نیز وزن تحلیلی و راهبردی درخشانی پیدا کرده است. هنوز تحلیل و پیگیری اندیشه های او در بیانیه هایش فراگیر نشده اما نشانه های خوبی در راه است. امشب مثلا این نوشته که تحلیلی از بیانیه یازدهم موسوی است مرا سر ذوق آورد و آن را برای چندین نفر از دوستان و هم-اندیشان فرستادم: مقاومت شبکه ای شادمانه و پرامید.

برای من که اهل رسانه ام نوشته ای الهام بخش بود. نوشته ای که به من و مای رسانه پرداز می گوید در رسانه چه باید بکنیم بی آنکه مستقیم گفته باشد. اما خب برای من که جنبش همان رسانه است این حرفها یعنی رسانه جنبش چه باید بکند:

 «آنچه جامعه ما در مسیر دموکراتیزاسیون به آن نیاز دارد، بیش از آنکه تغییر در متولیان نهادهای سیاسی (و یا حتی مهمتر از آن ساختار قدرت سیاسی) باشد، تغییر و تحول اساسی در نگاه سوژه ها به سیاست و – حتی زیرساختی‌تر از آن – سبک زندگی آنان باشد.»

«قاطبه‌ی فعالان مدنی، اجتماعی و سیاسی در ایران، بیش از آنکه توسط حکومت تحت فشار قرار گیرند، از سوی خانواده و دوستان خود سرکوب می‌شوند؛ و مهمترین مانع فعالیت مدنی در ایران عملاً نه حاکمیت، که خود ما هستیم.» 

«نفی و به رسمیت نشناختن دیگری، به‌رغم ژست‌های روشنفکرانه، منش غالب ماست. دیگران، به سبب همسانی‌های فراوانشان با ما تأیید نمی‌شوند، بلکه با کوچک‌ترین تفاوتی نفی می‌شوند. ما عادت کرده‌ایم از بالای برج خیالی‌مان بر حماقت دیگران بخندیم و آنان را سرزنش کنیم.»

نمی خواهم همه مقاله را در اینجا نقل کنم اما اینها نشان می دهد که رسانه جنبش باید نماد اندیشه جنبش باشد. اندیشه ای که نقد خود را به اندازه نقد نظام مقدس جدی می گیرد. در نقد نظام مقدس هم که روز به روز کارهای خواندنی و تحسین کردنی بیشتر می شود. نقد خامنه ای اینک دارد تبدیل به یک ژانر نوشتاری می شود اما هنوز ژانر رسانه ای نشده است. اوراق سازی خطبه ها و خطابه های او اکنون از مهمترین فعالیتهای فکری نزد اندیشوران گمنام و سرشناس جنبش است. سرعت این اوراق سازی اکنون به ساعتی چند پس از هر خطبه و سخنرانی رسیده است. مثل این نوشته بسیار خواندنی که روز جمعه پس از خطبه های جمعه منتشر شد که یکی از مغلوط ترین و آشفته ترین خطبه های خامنه ای در بیست سال گذشته است و بر خلاف تحلیل اش که با سلطان باید آزاد و بی ترس حرف زد، جبارانه ترین آنها: ترجمه خطبه خامنه ای.

به همین ترتیب کارهای بسیار خوبی از کلیپ و پوستر و شعر و ترانه دیده ام. این ها را به عنوان هنر و ادبیات جنبش ارزیابی می کنم. این هم بخش دیگری از هر کار رسانه ای سبز است. اما هیچ دقت کرده اید که هنوز هیچ رسانه ای برای اندیشه و هنر جنبش صفحه ای باز نکرده است؟ زمانه هم که این روزها سه ساله می شود و بالقوه می توانست صفحه های سبز داشته باشد در سکوت طی مسیر می کند و انفعال. زمانه بزرگترین بازنده رسانه ای در میدان جنبش است. حال آنکه امید می رفت که پیشگام و جسور باشد و میدان ها را باز کند. بی بی سی کمابیش فعال است و گاه تحسین برانگیز می شود. اما طبعا نمی تواند نماد جنبش شناخته شود و نباید. موج آزادی ها و جرسی ها و روز آنلاینی ها می توانند صفحات سبز باز کنند. صفحاتی برای اندیشه و هنر جنبش باز کنند. مساله کاملا جدی است! من کاملا با نویسنده مقاله مقاومت شبکه ای موافق ام که فرهنگ نخبگان و عموم باید پیش از تصاحب قدرت تغییر کرده باشد. این تغییر در مسیر شبکه سازی ممکن است و رسانه بهترین شبکه است. رسانه هم به ما کار کردن با دیگری را می اموزد و هم میدان هنرنمایی های بدیع و کارسازی ها و افسون سوزی ها ست

گروههایی دارند شکل می گیرند که بزودی به صحنه خواهند آمد. سانلی و همفکران اش دارند گروه سبز اندیشان را پایه ریزی می کنند تا در باب آینده حقوقی و ساختاری و محتوایی نظام آتی کار کنند. پارسا و علی آلیوس و و اسد بلاگ نیوز و دوستان دارند سایتی راه می اندازند که تمام به مباحث رسانه ای اختصاص خواهد داشت و هم اندیشی در باب رسانه های مطلوب و کار تمرینی در آن باب. خود بلاگ نیوز هم در آستانه تحولاتی است تا لینکهای خوب در وبستان فارسی لابلای دهها لینک زرد گم نشود. گروه دیگری از دوستان که تازه از ایران امده اند دارند سایتی برای پیگیری مسائل روزنامه نگاران ایرانی راه می اندازند که در مرحله قبل از رونمایی است. دست کم سه گروه نیز در کار ایجاد رسانه های رادیویی و تلویزیونی هستند که هر سه ایده های تازه را دنبال می کنند.

اینها همه اگر خوب طراحی شود – و این طراحی بسیار بسیار مهم است – ما به توانمندسازی جنبش کمک بزرگی کرده ایم و ایده «جنبش همان رسانه است» را با قدرت معماری کرده ایم. من فکر می کنم رسانه های جاافتاده تر و مسئول تر و صاحب امکانات باید کمک کنند نشست هایی در باب آینده رسانه گذاشته شود. این هم به نفع آنها ست که بازار آینده را خواهند شناخت و به بهینه سازی ذهن و زبان کاری شان کمک می کند و بر جذابیت های ایشان می افزاید و هم به سود جنبش است که مادر ایده ها و آفرینش ها ست. ایده ها اکنون و هنوز پراکنده است. اما بزودی این ایده ها و برکه ها به هم می رسند و رودخانه بزرگ و زاینده ای راه می اندازند که در مسیر خود پالایش می بخشد و احیا می کند و آبادی می آورد و شادی. جنبش خلق کردن و بدعت و نوآوری است و آفرینش و کار بدیع شادی آور است. چه می گویم اصل شادمانی است.

در همین زمینه:
تحریری از گفتگوی من با دویچه وله در باره خرده رسانه ای که موسوی از آن سخن می گوید:
ظرفیت و آرمان خرده رسانه. این مطلب چون فشرده نیم ساعت گفتگو ست طبعا مسائل در آن به اشاره اختصار یافته و باید در فرصتی آن را گسترش دهم.  

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن