Search
Close this search box.

شهر ممنوعه آخرین ولی فقیه

بیانیه خبرگان به نظرم در حکم همان آخرین میخ بر تابوت انتظارات مردم از تشکیلات رسمی ولایی است. این بیانیه می گوید کور خوانده اید هیچ راهی به دادخواهی شما وجود ندارد. نه رهبر استیضاح می شود و نه احضار می شود و نه تشکیکی مطرح می شود و نه از شاکیان بلندپابه و صاحب سابقه دعوت می شود که با خبرگان حرف بزنند. هیچاهیچ. بیانیه از او حمایت می کند و نه تنها از او که از تمام خط فکر رسمی نظام مقدس با همان ادبیات که می شناسیم حمایت می کند. گویی یک نویسنده دارد تمام این بیانیه های جوراجور از قوه قضا و هیات سه نفره اش برای رسیدگی به شکایات تا بیانیه های سپاه. اما بیانیه خبرگان همزمان با میراندن چراغ کمسوی امید از حکومت یک روشنی خیره کننده نیز بر همه وجوه نظام مقدس تابانده است: نظام مقدس و اعوان و انصار و تشکیلات اش به حصاری دلخوش کرده اند که همانند شهر ممنوعه آخرین امپراتور چین است.

دستگاه ولایت می کوشد نشان دهد که تمام تشکیلات اش یک حرف می زند و یک صدا از آنها بیشتر شنیده نمی شود. این صدا صدای حمایت از حکومت دلبخواهی و شخصی آقای خامنه ای است که نه با خواست مردم و نخبگان دین و سیاست مناسبتی دارد و نه حتی با آنچه در قانون اساسی موجود آمده است. این دستگاه اکنون این کوشش یکصدا کردن را به اکمل وجه انجام داده و با بیانیه خبرگان به نهایت رسانده است. همه امیدها را ناامید کرده است و همه هواداران خود را برای مدتی امیدوار کرده است. اما واقعیت جای دیگری است.

اقای خامنه ای درست مانند آخرین امپراتور برتولوچی به شهر ممنوعه ای تسلط دارد که اگر کسی از آن خارج نمی شود کسی به آن داخل هم نمی شود. در این شهر ممنوعه او حاکم مطلق است و از حمایت همه خدم و حشم خود برخوردار. امروز هم آخوندهای درباری همگی از او حمایت کرده اند. او سپاه خود را دارد و صورتی از مجلس و دستگاه قضا که زیر نگین او ست و دولتی که تمام دست نشانده خود او ست. اما این همه دارایی آقای خامنه ای است. 

امروز و در پایان این دوره نفسگیر او اجازه می دهد که عکس مشترکی از او و رفسنجانی منتشر شود تا به رخ همه امیدواران خارج از شهر ممنوعه بکشد که این هم از رفسنجانی. امیدتان را قطع کنید. او راست می گوید تمام دستگاه های رسمی زیر نظر او یند و به فرمان او یند و از او اطاعت می کنند. حتی خبرگان که در لفظ و صورت قانون باید ناظر بر رهبر باشد خادم رهبر است. درست. اما بیرون چه خبر است؟

آقا در پایان این نمایش قدرت سه ماهه می فرمایند که خوب است نخبگان سکوت نکنند (+). آقا فکر می کند نخبگان برای چه سکوت کرده اند؟

نخبگان دست نشاندگان آقا و جزو خدم و خشم آقا و اعضای شهر ممنوعه آقا نیستند. آنها با سوی دیگر حصار شهر ممنوعه در تماس اند. آنها می دانند که بخت از آقا برگشته است. آقا چیزی برای سودا کردن ندارد. او مانند هر کس که بخت از او برگشته باشد هر قدم که بر می دارد وضع خرابتر می شود. سخنرانی نماینده اش در سازمان ملل متحد با همه درخواست دوستی ها با کمترین استقبال روبرو شد. همین حرفها که دست دوستی می فشاریم و چنین و چنان اگر سال پیش گفته می شد غوغایی می شد. اما امسال آقا از درون شهر ممنوعه ولایت پیام دوستی می دهد و کسی نمی خرد. آقا در سخنان امروزش از شکوه نمازهای فطر گفته است. اما فراموش کرده است انگار که امسال اولین سالی بود که هیچ کس مطلقا هیچ کس از نخبگان دین که طرف توجه او ست از فطر او استقبال نکرد و شماری که به رودربایستی پشت سر او به نماز ایستادند روزه بودند هنوز. اقا از کدام اجتماع باشکوه فطر سخن می گوید؟ روز یکشنبه یا دوشنبه؟ آقا و افسران جانفدای سپاهی اش مردم را تهدید کردند که روز قدس را سبز نکنند. چه کسی گوش کرد؟ چه شعارهایی دادند؟

آقای خامنه ای الان به کجا تسلط دارد؟ به تهران؟ به قم؟ به مشهد؟ به تبریز؟ به سنندج؟ به اهواز؟ به زاهدان؟ به اصفهان؟ واقعیت این است که او فقط بر دستگاههای رسمی اش تسلط دارد و آدمهای رسمی اش. این همان عزت و اقتداری است که از آن سخن می گوید؟ این دستگاههای رسمی بدون مردمی که این دستگاهها را ایجاد کردند و به او سپردند تا تمشیت امور کند چه معنایی دارد؟ چه قدرتی دارد؟ تمام این دستگاهها امروز الوده اند به فساد مالی و به دروغهای بزرگ و به جور و خیانت در امانت و نقض عهد و سوء تدبیر و بدنام ایران و جهان اند.

اقای خامنه ای بهتر است بیدار شود. پشت دیوارهای بلند شهر ممنوعه اش همه چیز تغییر کرده است.

او از نخبگان می خواهد از برای خدا حرفی بزنند. تقاضای پشتیبانی می کند. اما بهتر است دعا کند ایشان باز هم سکوت کنند. ازیرا که اگر سخن بگویند خوشایند او سخن نخواهند گفت. اگر می خواستند به خوشایند او سخنی بگویند تا امروز گفته بودند. آنها ممکن است در حمایت از او ساکت بوده باشند اما در مخالفت او بسیاری شان ساکت نبوده اند. ممکن است صدای شان از این سوی حصار شهر ممنوعه به آن سو که او نشسته نرسیده باشد. اما اگر قصد تعجیل دارد به دیدن آنچه خداوند برای او اماده کرده است کافی است به بام برآید. یا از روزن حصار به بیرون نظر کند. اگر هنوز چشمی برای دیدن داشته باشد. و پناه بر خدا از عاقبت سوء. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن