Search
Close this search box.

وقتی به کشورمان بازگردیم

وقتی به کشورمان بازگردیم یادمان باشد زندگی کنیم. یادمان نرود که مردم ما ۳۰ سال است زندگی نکرده اند. ما هم زندگی نکردیم. یادمان باشد به مردم خود بگوییم که فرق ما و شما با غربی ها این است که انها زندگی کرده اند. ما هنوز باید زندگی کنیم. زندگی کنیم ما هم به آنها می رسیم. این که اینها به آن رسیده اند فقط از آن است که زندگی کرده اند. دولت شان دولت بوده است. مقامات شان آدم بوده اند. حتی آنسوتر جهان زندگی شادی هایی دارد که ما هنوز به خواب می بینیم. امروز وقتی در خبر یورونیوز فیلم دیروز را می دیدم که رئیس جمهور برزیل از شوق برنده شدن کشورش برای برگزاری المپیک اشک به چشم آورد و مردم اش نیز همزمان در ریو دو ژانیرو به هوا می پریدند و شادی می کردند آرزو کردم که روزی مردم ما و رهبران مان همین قدر همدل باشند. رهبران ما رهبران ما نیستند دن کیشوت های خیالهای خود اند و می خواهند به هر قیمت هر چه فکر می کنند و می خواهند بر ما تحمیل کنند. این است که این دره بزرگ میان ملت و دولت افتاده است و دولت به نمایش پوچ و توخالی اقتدار دلخوش است و رای ۸۵ درصدی را مزورانه رای به خود می خواند اما از شادی این رای و همدلی ناشی از آن هیچ خبری نیست و هر چه هست زندان است که صورت دیگر تحمیل است و شکنجه است که صورت شیطانی تحمیل است و تجاوز است که صورت عریان زور و تحمیل و تخفیف و همه رذائل انسانی است.

زندگی هیچ چیز ارزشمندی جز شادی مردم و حمایت مردم ندارد. همه چیز از مردم است. منشا همه ارزشها همه شادی ها همه محدودیتها همه و همه مردم اند. این زندگی جمعی و خالی از تحمیل و روادارانه بر بستر فرهنگی که به آن دلبسته ایم است که عزت و سربلندی می آورد و ما را به سهم خود از پیشرفت اجتماعی و اقتصادی می رساند. این است که شادی می سازد و انرژی می بخشد و دلهای فسرده و یخزده را گرم می کند. مردمی که افسرده اند و خاطر حزین دارند و حسرت به دل اند برای شادیهای کوچک و خاطر آسوده و دل فارغ ندارند و بی ترس زندگی نمی کنند باید رهبران آنها بروند بمیرند. هر چه این رهبران به دست آورند پشیزی نمی ارزد. مهم نیست که بمب هسته ای یا ظهور امام زمان است یا تسلط پرولتاریا ست. زندگی مردم و شادی مردم را نمی توان پای هیچ چیزی قربانی کرد. هر چیز که در مسیر خوارداشت مردم است مسیر دیو است نه انسان. هر کس که مردم اش را گروگان سپاهیان اش کرد مظهر دیو است و اصلا مهم نیست که ادعایش چیست. او مظهر تفرقه است و حتی از بیان آن هم دیگر ابایی ندارد (+). هر کس شادی مردم را کشت و هزاران هزار را آواره کرد و نظام سیاسی اش را بر ارعاب استوار کرد مجسمه شیطان است. آن که مردم را پراکنده می کند و می کشد و می ترساند در برابر خدا ایستاده است. اولین خط نبشته فرهنگ سرزمین ما سراسر دشمنی با نامردمی و دروغ است. و اولین سرود و ستایش خداوند که بر سینه کوههای مقدس ما ثبت شده چنین: خدای بزرگی است اهورمزدا که این زمین را آفرید؛ که مردم را آفرید؛ که شادی را از برای مردم آفرید. 

و بزرگترین شادی راستی است. و بزرگترین اندوه دروغ است. یادمان باشد وقتی به کشورمان باز می گردیم راستی را و شادی را به مهتری و بزرگی  برداریم. دینی بودن و نبودن مساله نیست. مهتری از آن راستی است دین داشته باش یا نداشته باش. ما از دین کسی سوال نمی کنیم. راستی و مردمداری او را می سنجیم. و همه سیاست های ایرانی که در افق پرتو طلوع آن پیدا ست جز در پاسداشت مردم و شادی ایشان نیست.
 
———————
این یادداشت را بعد از دیدن این ویدئوی زیبا نوشتم. دلم گرفت که چقدر آسان زندگی را از دست ما ربوده اند. زندگی یعنی همخوانی همدلانه.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن