Search
Close this search box.

وقتی دروغ گفتن خرجی نداشته باشد

گردشگری در ایران طی سال های اخیر موضوعی برای گزافه  های بزرگ و بالعکس کارهای کوچک و برنامه های بی تأثیر بوده است. اخبار منتشر شده از سوی نهاد مسئول گردشگری سرشار از گزافه های بسیار نامعقول و شگفت انگیز بوده است.

از جمله این گزافه های عجیب می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

– انتخاب ایران به عنوان مقصد جهانگردان بین المللی از سوی سازمان جهانی جهانگردی در سال ۲۰۰۱ (که حتی منجر به برگزاری مراسمی مضحک در پنجم مهر سال ۱۳۸۰ و صدور پیامی از سوی رئیس جمهور وقت شد.)

– اعلام رساندن شمار جهانگردان ورودی به چهار میلیون نفر در سال ۸۳ (نکته این است که خبر مذکور در سال ۸۳ اعلام نشده بلکه در سال ۷۸ برای سال ۸۳ اعلام شده! و جالب این است که شمار جهانگردان ورودی این سال در خوشبینانه ترین حالت ۷۰۰ هزار نفر و برمبنای یک محاسبه دقیق حداکثر ۲۰۰ هزار نفر بوده است.)

– اعلام انتخاب ایران به عنوان مرکز توسعه جهانگردی در جنوب آسیا (کدام عقل سلیم می پذیرد ایران برای هند برنامه توسعه جهانگردی تدوین کند؟)

– اعلام تدوین یک برنامه جامع بیست ساله برای توسعه ایرانگردی (برنامه مذکور از سوی سازمان مدیریت و برنامه ریزی «یک مشت خزعبلات» لقب گرفته و حتی فرصت یک ماه اجرا پیدا نکرد، بیست سال به جای خود.)

– اعلام انتخاب برنامه ملی توسعه گردشگری ایران به عنوان نمونه ای برای توسعه گردشگری در آسیا (برنامه مذکور همان است که در خود ایران لقب موصوف را پیدا کرد و آن را پنهان کردند تا بیش از این موجب شرمندگی آنها که یک میلیارد تومان برای تدوینش هزینه کردند، نباشد.)

– اعلام داشتن برنامه ای برای جایگزینی تدریجی درآمد جهانگردی به جای درآمد نفت.
(جالب است که مراکز اقامتی در اختیار سازمان متولی ایرانگردی در سالهای گذشته حتی قادر به تأمین حق الزحمه کارکنان خود نبودند و معلوم نیست که این سازمان چگونه می خواست ایرانگردی را جایگزین نفت کند.)

– اعلام رسیدن درآمد خالص صنعت ایرانگردی به یک میلیارد دلار در سال ۸۳ (برای ایجاد چنین درآمدی باید در این سال حداقل یک میلیون نفر توریست از مبدأ اروپا، آسیای جنوب شرقی یا آمریکای شمالی به ایران آمده باشد. در حالی که سرجمع آمار تورهای ورودی سال ۸۳ از این سه مبدأ حتی به ۱۰۰ هزار نفر هم نمی رسد.)
و بسیاری آمارهای بی اساس دیگر، که این مجال را فرصت پرداختن به آنها نیست و عجیب است که در ایران هر مدیری می تواند هر گزافه ای را به عنوان عملکرد و برنامه و… به خورد رسانه ها و مردم بدهد و هرگز هم تحت هیچ مؤاخذه ای قرار نمی گیرد.

*بخشی از نوشته ناصر کرمی در همشهری؛ به راهنمایی هفتان

حالا که بحث دروغ است این جوابیه عبدالرحیم جعفری را به سلیمی نمین هم ببینید: ویل للمکذبین – البته می دانم که می دانید که دایره دروغ سخت وسیع شده است در کشور ما تا بسیار کاستی ها را ظاهرا هم که شده بپوشاند. دلایل دیگر هم دارد. کسی تا به حال تحلیل جامعه شناختی از رواج دروغ در ایران معاصر کرده است؟ اگر سراغی دارید کامنت بگذارید لطفا.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن