کنفورمیسم و مدرنیسم

دوست کتابچه نویس من از ترجمه نظری که من در سیبستانک آورده بودم و در آن یک آمریکایی بی حجابی تحمیلی در فرانسه را خلاف اصول دولت سکولار دانسته بود، ظاهرا برآشفته و خطاب به من نوشته است:دوست سنت‌گرایِ مدرن‌ستیز من! واقعاً از این‌که گاهی از زبان غربی‌ها سخنی در نکوهش احوال و اطوار جامعه‌های مدرن بشنویم و صد بانگ شوق برآوریم که هان و هان ببینید که این‌ها چگونه علیه خود اعتراف و اقرار می‌کنند، چه طرفی خواهیم بست؟این سخن که «فرانسه هرگز آزاد نبوده است» البته سخنی است بی‌پایه و سست با هر معیاری که بسنجی. اگر آن

کودکانی که دیگر بزرگ نمی شوند

یک دقیقه سکوت یا ۱۰۰ دقیقه سکوت؟ یا مبادا ۱۵۰ دقیقه سکوت؟ آمار واقعی نشان خواهد داد. ولی سکوت شرمساری را درمان نیست. سیاست شغل کثیفی است چه گروگانگیر باشی چه کماندو یا رئیس جمهور پوتین. سیاست مشت آهنین یعنی خاتمه بحران به هر قیمت به نفع ما. اگر ۱۰۰ کودک یا ۱۵۰ کودک و بزرگسال نابود شدند اصلا مساله ای نیست. به قول شهزاده، که بزرگ شده شوروی است، آنچه در روسیه امروز ارزش ندارد جان آدمیزاد است. یاد قطار نیشابور خودمان می افتم. یاد بم شهری که هم نابود شد هم دیگر ساخته نشد. اما گیرم ده مدرسه دیگر هم در بسلان ساختند. لبخند و

برای او هنوز آغوشی هست. برای همسالان همکلاس اش که دیروز زنده بودند تنها آغوش خالی مانده حسرت است و ناباوری ابدی. (عکس: از مجموعه انتشاریافته در بی بی سی آنلاین)

France was never free. With the new law, they have begun the official conversion from a state of Orthodox Catholicism to one of orthodox secularism. A pluralistic and free society does not enforce conformity, even for the sake of the “secular and free state” itself. Jeff, Cleveland, USA فرانسه هرگز آزاد نبوده است. با این قانون جدید آنها دارند رسما از یک دولت ارتدوکس کاتولیک گرا به یک دولت ارتدوکس سکولار تبدیل می شوند. یک جامعه آزاد و کثرت گرا هم-شکلی (کنفورمیسم/ متحدالشکل شدن عهد بوق رضاشاهی!) را به دیگران تحمیل نمی کند، حتی بخاطر خود “دولت سکولار و آزاد”.

روشنه و منوره، طراحان مد تاجیک

منوره و روشنه مادر و دختر تاجیک هر دو در کار طراحی لباس اند. روشنه البته از مادر آموخته است و حالا در دانشگاه طراحی می خواند. با کمک مادرش و با حمایت سازمانهای بین المللی فعال در تاجیکستان تا حال دو نمایشگاه مد در دوشنبه برپا کرده است. در اینجا برای من با دو بادبیزن از کارهای دستی خودش برای دانشگاه مدل شده است: مادر مرا به اتاق کار روشنه می برد تا کارهایش را نشان دهد. اینها همه اتودهای او برای لباس های تازه اند: یکی از آنها را از نزدیک ببینید: و بعد چای هست و میز چیده

جایزه: در دایره چاپ و نشر گرفتار عجب بلبشویی شده‌ایم. به حرف و حدیث هیچ‌کس نمی‌توانی گوش بسپاری. اینک، هیچ فیلمی را، هیچ کتابی را، هیچ مطلبی را، طبق نقد بهمان و فلان، نمی‌توانی برای دیدن و خواندن انتخاب کنی. به حرف ایکس که می‌گوید فلان کتاب شاهکار است، نمی‌توانی گوش بسپاری همانطور که به حرف وای که می‌فرماید فلان کتاب بد است.اینک، دو کتاب مشابه، یکی‌شان با هیاهو تبدیل می‌گردد به شاهکاری که چشم روزگاران مانندش را ندیده و یکی دیگرش با همان هیاهو تبدیل می‌گردد به پاورقی عامه‌پسندی که نباید نامش را بر زبان آورد. و عجیب که هر دو

دست در دست در آزادی تهران – عکس از نادر داودی ( ایرانیان دات کام)

 بر شماست که حرمت این مکان های مقدس را حفظ کنید!

دریدا، چامسکی و تنک تی وی: دیروز در انستیتو/سینمای هنرهای معاصر لندن ( ICA ) سرانجام مستندی آمریکایی در باره ژاک دریدا را دیدم. بار قبل سفر آمریکا پیش آمد و اکران اش را از دست دادم. شاید چیزی در باره فیلم نوشتم. فیلمساز از آن آوانگاردیست هایی است که من هم از کارشان بیزارم هم چیزهای جالبی در کارشان می بینم. فعلا به گذاشتن لینک سایت فیلم بسنده می کنم: ژاک دریدا-فیلم. فیلمی هم از فعالیت های نوآم چامسکی تا دو هفته دیگر در همین آی سی ای به نمایش در می آید. حتما خواهم دید. چامسکی از جدی ترین منتقدان سیاست

حکمت سیاسی سیستانی

از صبح که خبرهای نجف را شنیده ام دارم فکر می کنم که آنچه آیت الله سیستانی کرد تنها از یک مرد خردمند متکی به حکمت شرقی برآمدنی است. او هم از نجف حمایت کرد هم قوای اشغالگر را تحقیر کرد هم پوچی الدرم بلدرم های دولت دست نشانده را وانمود و هم مبارزانی را که جان بر کف با اشغالگر جنگیدند نجات داد و هم مقتدی صدر را ساکت کرد.آنچه در گره گشایی بحران نجف اتفاق افتاد اگر به سرانگشت تدبیر آمریکایی ها شده بود تا حال رسانه های غربی دنیا را روی سرشان گذاشته بودند. اما آنها ساکت اند.

دانشوران آسیای میانه: اگر به ادبیات فارسی علاقه مندید و کنجکاوید که بدانید آشنایی با آسیای میانه و دانشوران و زبانهایش چقدر برای ما و دانشکده های ما در ایران مهم است این مقاله را بخوانید:خوانش تازه ای از سرود اهل بخارا، نوشته دادخدا سیم الدین اف رئیس پژوهشگاه زبان و ادبیات در فرهنگستان علوم تاجیکستان.او با تکیه به دانش و سرمایه زبانی خود یکی از معضلات در بررسی های زبان کهن فارسی و سندهای پراکنده اش را به آسانی حل کرده است. اگر دانشجوی ادب بوده اید یا هستید این بیت بسیار کهن را می شناسید:کور خمیر آمدخاتون دروغ کندهمقاله

آخر شاهنامه شعر

دیشب به اتفاق، واقعا به اتفاق، کتابی نازنین به دستم افتاد از اخوان ( و امروز متوجه شدم که سالگرد درگذشت اوست). کاغذ سفیدش آنقدر خوب است که هنوز پس از  37 سال رنگ نباخته. کاغذ سفید مرغوب با سطحی صاف و کمی براق. چاپ مروارید است. به سال ۱۳۴۵ به بهای ۶۰ ریال. آخر شاهنامه طرح ساده ای روی جلد دارد یا در واقع طرح ندارد. این از بهترین مجموعه شعرهای اخوان است: ” نادر یا اسکندر؟” همان که می گوید: مشتهای آسمانکوب قوی/ واشده ست و گونه گون رسوا شده ست/ یا نهان سیلی زنان یا آشکار/ کاسه پست گدایی

اگر شوخی فتوشاپ نباشد عجیب ترین عکسی است که از ماشین دیده ام. – از مجموعه عکس های هرات در : بی بی سی فارسی

در ستایش آشکارترین هنرها

صحنه هایی از ژیمناستیک المپیک را می بینم چند دختر نوجوان و تین ایجر به اصطلاح در حرکات زمینی و یک مرد ورزشکار بیست و چند ساله روس روی بارفیکس. تحسین مرا و هم اعجاب مرا برمی انگیزند. با خود می گویم واقعا چیزی بلدند. در کار اینان ادعا جایی ندارد. هر چه هست عیان و عینی است. هنری است آشکار که همگان می بینند و تصدیق می کنند. چقدر از چیزهای مشکوک بیزارم. از ادعاهای پوچ بیزارم. از خودفریبی بیزارم. شعر سهراب را با خود زمزمه می کنم که کاش این مردم هم دانه های دلشان و استعدادشان پیدا بود.

از اوراق بازیافته متون سغدی مسیحی در تورفان چین ( عکس از: آرشیو دیجیتالی تورفان)

شاخه زرین (پژوهشی در جادو و دین) نوشته جیمز جرج فریزر، ویرایش و مقدمه: رابرت فریزر، مترجم: کاظم فیروزمند ،۸۶۱ص، جلد سخت، تهران: انتشارات آگاه، ۲۰۰۴، چاپ اول. کتاب «شاخه زرین»، یک پژوهش فرهنگی و تطبیقی وسیع در اسطوره و دین است. مولف آن، «جیمز جرج فریزر»، اگر چه وابسته و معتقد به ارزش های سنتی جامعه بریتانیاست و تربیت و تحصیلات عمیق کلاسیک دارد، آن جا که دین را چون پدیده ای فرهنگی، و نه در متن الهیات، بررسی می کند، مدرنیست است. انتشار این کتاب در اوایل قرن بیستم، تحولی بزرگ در نگرش مطلق بینانه جامعه ویکتوریایی انگلستان پدید آورد. «شاخه زرین»،‌اثری

پای استدلال جهانبگلو چوبین بود: جهانبگلو معلوم نیست که به چه دلیل می‌گوید روشنفکر سکولار و دینی ندارد. اصطلاح روشنفکر سکولار که در متون انگلیسی فراوان است، اصطلاح «روشنفکر دینی» هم. آیا کسی می‌تواند «به طور پیشینی» تعیین کند که روشنفکر چیست؟ خب شاید کسی بخواهد چنین کاری کند، ولی کار او نمی‌تواند علمی باشد، چون واقعیاتی وجود دارند که باید مدلول اسامی باشند و وقتی سکولاریسم وجود داشته باشد «روشنفکر سکولار» هم وجود دارد و وقتی «دین» وجود داشته باشد «روشنفکر دینی» هم وجود دارد. اگر کلمه‌ی «روشنفکر» به تنهایی به معنای «روشنفکر سکولار» است دلیلی جز آن ندارد

خشت و آینه وبلاگ

پرویز جاهد همیشه در گروه ما لندنی های ملکوت بوده است. ولی اینکه تا امروز به حلقه ملکوت نپیوسته بوده حکایت از مقاومت کم نظیرش در ورود به عالم مجازی شبکه جهانی است. به درس و کارش می رسید و نمی خواست آلوده این اعتیاد شود که ما شده ایم!  پیوستن او به حلقه نویسان ملکوت اما نشان می دهد که حتی تردید کنندگان در وبلاگ هم باید وبلاگی باشند (با وام گیری از آن جمله مشهور که می گوید هر که می خواهد در فلسفه تردید کند باید فلسفی باشد – با کمی دستکاری و روزآمد کردن!) و تا

جنگ سرد: حمله رمضان زاده، سخنگوی دولت، که روز قبلش بعضی رفتار ها را در مورد طرح جدا کردن زن و مرد را رفتار طالبانی دانسته بود، بیش از هر چیز مجلسی ها را ناراحت کرده بود. اما این اتفاق یک خوبی داشت که سبب شد همه شان از این حرف تبری کنند. و ضمن بد و بیراه گفتن به رضان زاده، نسبت به اینکه اهل خشونت نیستند و می خواهند در جامعه طرفدار آزادی باشند حرف زدند. چه بهتر از این. خدا کند که این نظرات مجلس تاثیری هم بر نیروی انتظامی که با این هجوم گسترده در خیابانها

گلریزان

تا حال مشغول بازبینی عکس هایم از تاجیکستان و ازبکستان بودم. هنوز به نیمه هم نرسیده ام. بیش از ۳۵ حلقه فیلم است. دارم آنها را موضوع بندی می کنم. بزودی چند گزیده موضوعی را در ایرانیان دات کام منتشر می کنم. و همینجا هم. تا از این شب دراز شما نیز بی نصیب نمانده باشید چشمتان را به این گلریزان رقص مهمان می کنم. عکسی از مجموعه کاری است که در باره دو گروه از گروههای رقص دوشنبه کرده ام: گلریز و لاله. این یکی از اجرای گروه گلریز است که رقصندگان چرخنده زیبایش در فیلم چرخ و فلک هم رقصیده اند.

از مجموعه کارت پستال هایی از تاجیکستان ، عکس های زائور دخده

ان هو الا ذکر للعالمین و لتعلمن نبآه بعد حین. سوره الزمر. بسم الله الرحمن الرحیم تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم.

جمکران اروپا

نزدیک به ۳۰۰ هزار زائر مسیحی این روزها در لورد ( یا لوردس Lourdes) جمع شده اند. نزدیک به ۱۰ هزار نفر از آنها بیمارانی هستند که روی صندلی چرخدار یا مستقیما روی بستر در مراسم مذهبی لورد شرکت می کنند. امروز می گفتند در میان خطابه پاپ تنها صدایی که سکوت را می شکست آژیر آمبولانس هایی بود که باید بدحال ترین بیماران را به بیمارستان باز می گرداند یا به آنها خدمات پزشکی می رساند.آنها جمع شده اند تا شفا بطلبند.سالانه ۶ میلیون نفر از شهرک لورد در فرانسه ( در جنوب غرب تولوز) زیارت می کنند. این مقدس ترین

اسطوره های مدرنیته: عقلانیت، سکولاریسم و آزادی فردی

این ارزشگذاری بسیار در مورد‌ عقلانیت جدید و اینکه آن را تنها ستون معرفی می‌کنند که تمدن جدید بر آن استوار است، دو ایراد‌ اساسی دارد که پاره‌ای از اندیشمندان غرب هم به آن پرداخته اند: یکی آنکه موتور حرکت تمدن غرب تنها عقلانیت آن هم عقلانیت سرچشمه گرفته از عقلانیت فلاسفه یونانی نیست. تمدن موجود غرب همانقدر وام دار آن عقلانیت است که وام دار ایمان و باورهای دینی خود که ریشه در فرهنگ و تمدن بین النهرین دارد. آن هم بخش مسیحی آن که حتی در حد اسلام هم سر آشتی با عقل ندارد. ماکس وبر موتور حرکت

 آینده از نگاه مردم ایران:۷۱% معتقدند در آینده صفات اخلاقی کمتر خواهد شد ۸۷% معتقدند در آینده صفات اخلاقی منفی رواج خواهد داشت۶۹% معتقدند مردم در گذشته بیشتر نماز می خواندند۷۹% معتقدند مردم نسبت به گذشته غیر مذهبی تر شده اند۷۴% معتقدند که مردم در آینده غیر مذهبی تر خواهند شد۸۸% معتقدند فاصله طبقاتی بیشتر شده است۸۷% معتقدند که در آینده فاصله طبقاتی بیشتر می شود. به نقل از: وب نوشت. همه گزارشی را که ابطحی آورده بخوانید و بعد از خود بپرسید: جامعه ما به کجا می رود؟ روشنفکران سکولار و دینی هیچ فکر روشنی کرده اند؟ آکادمیسین ها، نخبگان،

به یاد روزهای نوجوانی و عاشق شدن بر نادیا کومانچی ژیمناست رومانیایی. در غیاب نادیا حال النا گومز. خوشا نوجوانان امروز که هنوز می توانند عاشق شوند. برای من اما هر النایی هنوز نادیا را به یاد می آورد!  (عکس از سایت مجله تایم)

من از برخی رفتارهای جامعه ایرانی در شگفت می شوم. مثل بی اعتنایی عمومی اش به آنچه در نجف می گذرد. چنان به آتشی که اشغالگر در خانه همسایه می سوزاند بی اعتناییم که انگار همیشه همسایه است که خواهد سوخت و ما در امان می مانیم. رفتاری داریم که نه از خرد سیاسی در آن نشان هست نه از علایق مذهبی مان و نه از عواطف انسانی. (عکس از: گاردین)

چه خوش باغی است باغ زندگانی گر ایمن بودی از باد خزانیچه خرم کاخ شد کاخ زمانه گرش بودی اساس جاودانهاز آن سرد آمد این کاخ دلاویز که چون جا گرم کردی گویدت خیزچو هست این دیر خاکی سست بنیاد  به باده ش داد باید زود بر بادز فردا و  ز دی کس را نشان نیستکه رفت آن از میان وین در میان نیستیک امروز است ما را نقد ایامبر او هم اعتمادی نیست تا شامبیا تا یک دهن پر خنده داریم به می جان و جهان را زنده داریمبه ترک خواب می باید شبی گفتکه زیر خاک می باید بسی خفتاز: