انقلاب گل سرخ یا انقلاب زنان ایرانی

به بهانه اخراج مسیح علی نژاد از مجلس هفتمچه چیزی بهتر از گل سرخ برای توصیف انقلاب زنان ایرانی؟ تمام ادبیات ایران زن را با گل برابر کرده و وصف کرده است. به نظرم چنین می رسد که هر تحول مهم در آینده نزدیک ایران که معادل یک انقلاب باشد انقلاب زنان خواهد بود – انقلاب گل سرخ. دلایل ام را بدون آنکه همه آنها را بخواهم ردیف کنم می توانم چنین یاد کنم:زنان ایران به همراه جوانان بزرگترین حرکت اجتماعی ایران پس از انقلاب را در سال ۱۳۷۶ در روی کار آوردن محمد خاتمی سازمان دادند و هستی بخشیدند. این

در ارزش وفاداری گئورگ زیمل جامعه شناس آلمانی در عبارتی پر معنا به اهمیت خصیصه ی وفاداری در حفظ و بقای ثبات اجتماعی اشاره می کند:« بدون پدیده ای که آن را وفاداری می نامیم جامعه مطلقاً نمی توانست برای هر مقطع زمانی، آن گونه که وجود دارد، وجود داشته باشد. عواملی که جامعه را زنده نگه می دارند( مثل نفع شخصی اعضای آن، اظهار نظرها، اجبار، ایده آلیسم، عادتهای مکانیکی، حس وظیفه شناسی،عشق، سکون ) نمی توانستند آن را از فروپاشی حفظ کنند اگر با عامل وفاداری تقویت نمی شدند. »وفاداری در سطح فردی عبارت است از پایبندی به ارزشهای خاصی که در طول

نگاه می نی مال و ماکزیمال به زهرا کاظمی

در دنیای خبر همیشه دو حیطه هست که آلوده و لغزنده است: خبرهای نظامی و جنگی و خبر های اطلاعاتی و امنیتی. در ماههای گذشته خبرهای آنچه بر زهرا کاظمی رفته است دستخوش آلودگی و لغزندگی و ابهام بوده است. اما جان کلام این است که نمی توان با “مدیریت خبری” هر قدر هم ماهرانه انجام شود چهره واقعه را عوض کرد. اگر کسانی فکر می کنند با ایجاد سوال در ادعاهای شهرام اعظم می توان اصل ماجرا را به دست فراموشی داد گمان نمی کنم به جایی برسند گرچه کاری که می کنند از نظر مدیریت خبرهای امنیتی کاملا توجیه داشته باشد. بنابرین

انقلاب 57 و میراث دهه ۴۰  مختصات این دوره به لحاظ فکری را می‌توانم به‌این ترتیب بشمارم:۱ ـ غرب ستیزی و تجدد ستیزی۲ ـ تقدس یافتن انقلاب و انقلابیگری نه به مثابه یک وسیله بلکه به مثابه یک هدف۳ ـ ضدیت با سرمایه‌داری وآمریکاستیزی۴ ـ تعریف عدالت به صورت عدالت توزیعی و طرفداری از سوسیالیزم و اقتصاددولتی۵ ـ تقدس یافتن طبقات سنتی و بحث‌هائی نظیر بازگشت به‌خویش، آنهم از نوع افراطی آن که این محور البته از دل غرب‌ستیزی و تجددستیزی بیرون آمد و پیرو آن طبقات سنتی نوعی تقدس و اصالت پیدا کردند. از همین رهگذر هم روحانیت که هنوز سوء‌عمل‌اش در

سیزده بدر، هشتمین روز هفته

هر حرکت بزرگ جمعی می ارزد که مورد دقت قرار گیرد. بدیهی انگاشتن حرکتها و رسم های جمعی که خودجوش انجام می شود یا انشا نوشتن در باره آن مفید هیچ بحث هویت شناختی نیست. مطالبی که اینجا و آنجا در باره سیزده بدر می خوانم مرا راضی نمی کند. به نظرم حتی در چند مقاله خوب که دیده ام چیزی کم است و گم است. می کوشم در یک نگاه اجمالی بعضی از مهمترین گم-بوده ها را که به نظر من می رسد یادآوری کنم.۱ سیزده بدر بیش از آنکه به سیزده مربوط باشد به دوازده مربوط است. دوازده روز نوروز نماینده ۱۲ ماه سال

آزادگی و شوریدگی به سبک استاد آشتیانیفوت استاد آشتیانی مرا بسیار متاثر کرد آن هم در ایامی که نمی دانم چرا از فوت افراد، دیگر چندان متاثر نمی شوم اما فوت او مرا متاثر کرد. چرا؟ دقیق نمی دانم اما شاید به این علت که او “حرّ “زیست. من به این خاطر که پدرم دوست دوران جوانی تا مرگ او بود و در نجف با هم، هم مدرسه و هم درس و اندکی هم بحث بوده اند، داستان های موثق زیادی از حریت او و نیالودن خود به قدرت( خصوصا صورت دین مالی شده ی قدرت) شنیده بودم.بی قیدیِ او در

آزادی بدون آزادگی حسادت در رقابت و افشاگری برای بر زمین زدن رقیب، جزئی از فرهنگ ماست. وب‌نویسی و نظر‌گذاری نیز پاره‌ای از همین فرهنگ است. پس عجیب نیست اگر بازتاب صفات ناپسند اخلاقی را در روابط میان وب‌نگاران شاهد باشیم. اما این همه باعث نمی‌شود توهین و افترا را امری عادی قلمداد کنیم. فضای سایبر فضائی آزاد و رهاست. وب‌نگاران برای کنش و واکنش در چنین فضائی، تنها به “وجدان” خویش تکیه می‌کنند و هیچ عاملی جز آن، قادر به تغییر روش و منش آنان نیست. از این منظر، گفتگو بر سر کامنت‌های توهین‌آمیز و افشاگرانه بحثی به‌نسبت بیهوده خواهد بود،

قدرت ضد عقل، منطق پوز زدن

من فکر می کنم حوادث بعد از فوتبال ایران و ژاپن و دادگاه مایکل جکسون از یک جنس اند. البته یک جنس بودن آنها وقتی دیده می شود که شما پیشتر به منطق “پوز زدن” در حوادث اجتماعی و انسانی قائل شده باشید.حالا دیگر درست به یاد نمی آورم که این آینده آبی بود یا کسی دیگر (در آینده آبی دوباره جستم و نیافتم ولی به نظرم می آمد آنجا خوانده ام) که در تحلیل حوادث فوتبال نوشت و به یکی از عمیق ترین رانه های حیات اجتماعی و سیاسی اشاره داشت: پوز زدن. پیش از آنکه بحث ام را گسترش دهم خوب است به

بازگشت به آغاز

نوروز بازگشت به آغاز است. این حس ژرف در آدمی. همیشه می خواهیم برگردیم به منشا به سرچشمه به ابتدا به ریشه به نخستین به کودکی به آغاز. به خاک.درخت رمز نوشدن است. درخت این قابلیت را دارد که هر بار که می میرد و برگ و بار فرو می گذارد دوباره شکوفه کند. شکوفه یعنی آغاز.آدمی درخت بوده است. نبوده است با درخت نسبت نزدیک داشته است. کافی است درخت آدم و حوا را به یاد آورید. مشی و مشیانه اصلا درختچه ای بوته ای بوده اند – این آدم و حوای ایرانی-زرتشتی.درخت رمز تجدید حیات است یا دقیق تر آنطور

ورقی چند از تاریخ گل

شعر فارسی بسیاری از جنبه های حیات اجتماعی ایرانیان را در خود حفظ کرده است هر چند که تا کنون این جنبه ها کمتر کاویده شده است. شاید تسلط استعاره بر شعر عاملی برای توجه کمتر به آن در شناخت تاریخی بوده است زیرا چنین شناختی باید واقعگرایانه باشد و از استعاره دوری گزیند. کارکرد اصلی شعر به هر روی سیراب کردن ذوق هنری است. اما به دلیل آنکه شعر از سندهای تاریخی زبان است همیشه می تواند به عنوان سند تاریخ اجتماعی مردمان همزبان نیز به کار گرفته شود.پرسش آغازین من در تاریخ ایرانی گل آن بود که وقتی

شادمانی تراژیک فوتبال ایرانیبزرگترین شادی های ایرانی نیز قابلیت تبدیل به یک تراژدی غم انگیز رادارند. بازی روزجمعه ایران مقابل تیم ملی ژاپن نشان داد چگونه مرگ درخانه ما لانه کرده است. چه برف بیاید یا زلزله، چه اتوبوسی بخورد درایستگاه به یک تانکر یا قطاری در نیشابورآتش‌بگیرد. فرقی نمی کند. تراژدی سرنوشت محتوم ماست.  آن شش نفرقطعاآخرین خداحافظی ها را نکرده بودند. می‌توانم آنها را زیردست وپاتصورکنم ولگدهای نامهربان وبی تفاوتی که بهترین تماشاگران فوتبال جهان نثارشان کردند وکسی هم نپرسیدچرا؟ چنین پیروزی خاکستری وغمناک وخونینی را تاریخ فوتبال این سرزمین هیچگاه به خود ندیده بود. … …… از

راهنمای گردش در سیبستان

از دوستان نازنین که باغ آرایی جدید سیبستان را دوست داشته اند و به کلامی و پیامی و لینکی و ایمیلی مرا و نیز بلاگ آرای چیره دست حسین ستاره را نواخته اند سپاسگزارم. در همینجا نیز برای همه دوستان که پیام های شادباش نوروزی نوشته اند در سیبستان، نوروز هر روزه آرزو می کنم. بادا که زمستان سرشکسته باشد و همه ماههای ما ربیع الاول باشد. از خوابگرد جان عزیر ممنونم که نقد بجای او –گله های وبلاگی– باعث شد در این بلاگ آرایی تازه حرفهایش آویزه گوش باشد و به کار آید. حسین هم پیشنهاد کرد که فهرست مطالب مرتبط نیز به

غربت مردان فلسفه امروز در مشهد تشییع جنازه ی استاد جلال الدین آشتیانی بود. در غربت کامل. در دوران حیاتش نیز در حوزه ی علمیه ی مشهد غریب بود.او آشنایی کم نظیری به علوم عقلی، فلسفه و عرفان داشت و به دلیل آنکه مشهد حوزه ای است که در آن همواره مسائل عقلی و فلسفی مهجور بوده است، مرحوم آشتیانی در انزوای کامل زندگی می کرد و کمتر کسی می توانست از محضر پر فضلش بهره بگیرد.این دردی است که در اکثر ابعاد واقعی علمی، حوزه های علمی را احاطه کرده است. هیچگاه مسائل فلسفی که نماد تعمق و استدلال

دموکراسی استصوابی

اگر تا امروز کسی در هوشمندی هاشمی رفسنجانی تردید داشته است با خواندن مصاحبه او با سالنامه شرق در می یابد که در صحنه سیاسی ایران و در بین چهره های فعال سیاسی، هاشمی رفسنجانی قطعا از زیرکی و هوشمندی یک سیاستمدار به معنای امروزی کلمه -در مقیاس منطقه ای- برخوردار است. من زیاد نمی خواهم در این مصاحبه بالا بلند بپیچم و به شیوه مقدمه نویسی و تنظیم سوال ها وارد شوم یا هر چه را هاشمی گفته زیر ذره بین بگذارم. راست می روم سراغ مطلبی که به نظرم با توجه به سیاست آمریکا در منطقه و در قبال ایران

جامع معقول و منقول بود استاد آشتیانیکاش یک خبرگزاری هم بود که از سوگواری اهل علم خبر می داد. و وقتی آن ها نوشتند ما هم شمه ای باید بگوئیم از مهر و همدلی وی با نسل جوان اهل تحقیق و اهل علم. این به عهده دکتر حسن لاهوتی است که خوب از مرد مواظبت کرد در همه این سال ها. و به عهده علی دهباشی است که از مهربانی های آن مرد نشانی ها دارد و همه دیگران. بایدمان نوشت از مردی که به دریا اندر بود و دامن تر نکرد.آخر بار از سفری ناخواسته باز آمده بودم، قصد

در معنای لطافت و ادراک امر بلاکیف

محمدرضا شفیعی کدکنیدر تاریخ اندیشه اسلامی، وقتی امام مالک بن‏انَس مسأله « ادراکِ بلاکیف» را در« الرّحمنُ عَلی‏العرشِ اِستوی‏» مطرح کرد، به‏نظرم یکی از مهمترین حرف‏های تاریخ‏اسلام را برزبان آورد و شاید هم یکی از مهمترین اندیشه‏ها را در عرصه الاهیّات جهانی. از آنجا که قلمروِ دین و قلمروِ هنر، هردو عرصه « ابلاغِ اقناعی» است و نه « ابلاغِ اثباتی» ، پس‏نظریه او در بابِ « ادراک بلاکیف» می‏تواند در هنرها نیز مورد بررسی قرار گیرد. تجربه دینی، تجربه هنری، تجربه عشق، همه از قلمروِ « ادراکِ بی چه‏گونه» سرچشمه‏می‏گیرند.بهترین تمثیلِ آن داستان مردی است که عاشق زنی بود و هرشب،

کاری از باربد جاهد، ۱۳ ساله، برگرفته از خشت و آینه

لاله زار خجند

نو شدن مدام

تلویزیونی را که از نوروز من نمی گوید دوست ندارم. تلویزیون خاموش است. به مادرم هنوز زنگ نزده ام. وجود چند میلیون ایرانی در خارج از کشور یعنی باید ساعتها پشت خط های شلوغ بمانی. هیچ وقت در صف ایستادن را دوست نداشته ام. یاد ایام جنگ می افتم. تمام هفته را کار می کنم و این یعنی که نه دیدی نه بازدیدی تا آخر هفته دیگر. گفتم که تقویم ما به هم ریخته است. عید شادمانی عمومی است. همیشه عید را پای سفره هفت سین گذرانده ام. حتی تعجب می کردم که چرا ساعت عید هنوز مردم در کوچه

ایرانی ها نیامدند

ایرانی ها نیامدند. درست است. حتی یک نفر از چهره های شاخص و نیمه شاخص ایرانی در تظاهرات نبود. ایرانیانی هم که بودند گروه گروه و پراکنده بودند و کم تعداد و هر کدام با هدفی آمده بودند. ولی باز گلی به گوشه جمال همت شان. از جمعیت ظاهرا ۴۰ هزار نفری ایرانیان لندن یک درصد هم در تظاهرات نبودند. یعنی به اندازه یک کنسرت یا جشن نوروزی هم برایشان جذابیت نداشته است. گرچه پلاکاردهای مخالفت با حمله به ایران همه جا بود اما بر دوش زنان و مردان غیرایرانی. جالب است نه؟ ظاهرا واجب کفایی بوده و ایرانی ها دیدند به اندازه کافی

به هر حالت که بودم با تو بودم میهن ای میهن

HANDS OFF IRAN Today, as an Iranian, I celebrate the 54th anniversary of the nationalization of the oil industry in my country;Today, as an Iranian, I reaffirm my loyalty to the noble principles of my forefathers and swear allegiance to their legacy;Today, I reaffirm my strong support for the territorial integrity, sovereignty and political independence of my land;Today, I celebrate the determination of my compatriots to democratization and progressive political reform;Today, as an Iranian, I insist more than ever that democracy in my country could only emerge and flourish in a climate of independence, stability, peace and economic prosperity and

Preemptive Dissent

 19 MARCH: HANDS OFF IRAN Action Iran:Tomorrow, we have advertised to meet up at midday at Speaker’s corner in Hyde Park, marching begins at 1pm and will finish about 4pm in Trafalga Square where there are speeches.See also:March 19th and 20th protesets, Iranians for Peace

برو بچه های ایران اکسیون حالا به لطف هنر حسین ستاره دوست نازنین ما صاحب دو سه نشانه برای پوسترهای تظاهرات روز ۱۹ مارس شده اند. این یکی از آنها ست که قرار شده در پوستر اصلی استفاده شود. اگر خواستید با ایران اکسیون تماس بگیرید این نشانی ایمیل آنهاست: actioniran@hotmail.co.ukبرای تماس با حسین که طراح چیره دستی است و سفارش کارهای مشابه: h.setareh@handsmedia.com 

حمله به حق نشاط

نمی دانم سرمقاله آقای انبارلویی را در رسالت روز یکشنبه خوانده اید یا نه. اما این از آن نوشته هاست که آدم نباید از دست بدهد زیرا نشان دهنده فرق های اساسی نوع اندیشه اجتماعی قانون گریزان است با طیف کسانی که در ایران از حاکمیت قانون و حقوق مردم حرف می زنند. همه چیز بر می گردد به حق فرد وقتی که متهم می شود. تا زمانی که ما جماعت این یک کلمه را باور نکنیم و خود را به آن ملتزم ندانیم که باید حق کسی را که متهم می شود یا محاکمه و زندان می شود رعایت

آن که گفت نه آن که گفت آری

اکبر گنجی را از نزدیک نمی شناسم. اما چه کسی است که او را نشناسد. نوشته عطاء الله مهاجرانی در باره گنجی و عید نوروز مرا هم مثل باقی خوانندگان او به فکر فرو برد. فکر کردم به آن لینک بدهم یا در سیبستانک بگذارم یا اصلا در متن سیبستان به عنوان یک یادداشت نقل کنم. اما دیدم نمی شود. بدون گفتن این چند کلمه حق مطلب ادا نمی شود. اکبر گنجی را از نزدیک نمی شناختم. با روزنامه های دوره اصلاحات شناختمش و بعد با کتابهایش. در هر دوره ای آدمهایی یافت می شوند که تمام یا بیشتر مشخصات دوره

در باره زن و مرد چونان شکار و شکارچی

خواندن مطلبی از سعید (فل سفه)از آن جهت که او یک فلسفه دان آکادمی است انتظارات دیگری ایجاد می کند. در سخن چنین کسی باید با دقت فرونگریست. از این رو من پاسخ یکباره به نقد او بر سیبستان را روا نمی بینم بلکه در عوض می کوشم بر سر مفاهیم با هم کمی چالش کنیم. نقد او فرصتی است برای اینکه ببینیم چگونه می توان از فلسفه آموخت و یا با فلسفه به بیراهه رفت. گرچه فکر می کنم اگر با فلسفه بیراه می رویم معنایش این است که تنقیح مناط نکرده ایم یا به زبان دیگر جنبه های فلسفی

DON’T ATTACK IRAN Don’t let Iran become the next Iraq. March with Action Iran on the 19th and add your voice to those saying no to military intervention.Attacks on Iran mean that ordinary Iranians could suffer the fate of their neighbours: Lack of food, electricity, water, jobs, security…  Ordinary Iranians who are making advances towards democracy need to have their efforts supported not frustrated.While the US has officially given up the search for weapons of mass destruction in Iraq, the same arguments are being used with the same lack of evidence against Iran and its nuclear capabilities. Threats and rumours

در باره شتاب و بی پروایی

اندیشیدن به نقد مشغول کننده ترین چیزهاست. من در این دو سه روز که سعید یادداشت خود را منتشر کرده است فقط یکبار نیاز داشتم که به موضوع بیندیشم و ببینم که آنچه من از انقلاب همچون بدست آوردن معشوق گفته ام با آنچه سعید از آن می گوید از یک جنس نیست. بنابرین گفتار او در باره زن و انقلاب همه می تواند درست باشد بی آنکه خدشه ای بر سخن من وارد آورد. اما حالیا از این می گذرم یا در بررسی نوشته سعید به این نمی رسم. قصدم تاملی است بر دو مفهوم که در همان سطرهای آغازین

شجاعت نقد کردن داشته باشسعید حنایی کاشانیمهدی چندی است که پرشتاب می‌نویسد و پروایی از آنچه می‌نویسد ندارد. و این هم خوب است و هم بد. خوب است چون اندیشه‌های خود را با صداقت تمام و بی هیچ پرده‌پوشی بیان می‌کند و بد است چون اندیشه‌های او ممکن است بسیار خام و غیرانتقادی باشد. زبان و قلم گاهی بدجوری آدم را «لو» می‌دهند و اگر آدم مواظب نباشد فقط جلوی دیگران نیست که «لو» می‌رود، چرا که گاهی طوری «لو» می‌رود که اگر خودش نیز بفهمد، آن وقت شاید حتی نتواند با خودش کنار بیاید. شاید این خصوصیت وبلاگ باشد که