Search
Close this search box.

Author: mehdijami

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و صلح. در جنگ برادرکشی زیاد عذاب کشید. عمر معصومه طرفه دراز باد که دست دولتمند را گرفت مثل چندین کس دیگر از بزرگان و هنرمندان و اندیشمندان آن دیار را. در ایام جنگ. مدتی از

ادای دین به دانشگاه علامه طباطبایی

توئیتر را که باز می کنم اولین خبر مرا میخکوب می کند. پژمان موسوی از کورش صفوی نوشته است. نمی توانم درباره صفوی از مرگ سخن بگویم. عین زندگی بود. نمی دانم در این سالهای آخر بر او چه گذشت. اما در سالهایی که من با او آشنا شدم استاد جوانی بود که حضورش همیشه شادی بخش بود. تفاوت سنی

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن بخشیده‌اند. اندیشه‌های قومیت‌گرا که خود را از نظر سیاسی در چارچوب «ملیت‌های ایرانی» تعریف می‌کنند هرگز اندیشه مسلط نبوده و همیشه در حاشیه حضور داشته و هر وقت هم از حاشیه به متن آمده نیتی

مدرنیته کسب مهارت است

سالها ست درگیر نظریه ایم. انواع و اقسام نظریه ها در بازار اندیشه و نشر ایران رایج است. تصور بر این است که بهترین نظریه ها ما را نجات می دهد. پست مدرن باشد بیشتر نجات می دهد. به دامن انواع ایسم ها آویخته ایم. اما مساله اصلی ما در نظر نیست. در عمل است. مدرنیته نه هرگز یکباره به

سرطان فاصله

همسن و سال بودیم. اما همیشه فکر می کردم از من جوانتر است. شاید به خاطر اینکه زودتر ازدواج کرده بودم. او پسر بود و من پدر. ماههای آخر سربازی با هم آشنا شدیم. در تهران. در اواخر جنگ که مرا از جبهه فراخوانده بودند. پیش از حمله مجاهدین خلق. فکر می کردند هر کس در دانشگاه درس خوانده ممکن

کار روشنفکری جستن حقیقت نیست

امروز روشن تر از زمانی که این یادداشت را نوشتم می فهمم که کار روشنفکری جستن حقیقت نیست. پس چیست آنچه مهمتر از حقیقت است؟ «حفظ تنوع» در کشف و بیان حقیقت ها و روایت ها و نگره ها. بقای جامعه در بقای تنوع آرای آن است. آرایی مدنی و متوجه به خیر عمومی. روشنفکر سوی بقای قوم و جامعه

گفتگوی نسلی با بهاره هدایت

نامه یا بیانیه بهاره هدایت را می خواندم. فکر کردم حرفهای من خواننده از نسل قبل از او بیشتر از کامنت است. پس حرفهایم را اینجا می نویسم. شاید بهاره یا هم نسلان او بخوانند. به منزله گفتگویی میان دو نسل. فرق نسل ما با نسل هدایت این است که یک دور آن انقلابی را که آنان آرزو دارند یا

دعا می‌کنم انقلاب نشود!

همه دنبال انقلاب اند و من ضدانقلاب! البته در این «همه» هم اغراق می کنم. دست کم بخش قابل توجهی از جامعه. ولی انقلاب مشکل ما را حل نمی کند. دست کم نه الان! یکبار انقلاب کردیم و ۴۰ سال است داریم عذاب اش را می کشیم. مومن نباید از یک مار دو بار گزیده شود! انقلاب نه ممکن است