Search
Close this search box.

مدرنیته کسب مهارت است

سالها ست درگیر نظریه ایم. انواع و اقسام نظریه ها در بازار اندیشه و نشر ایران رایج است. تصور بر این است که بهترین نظریه ها ما را نجات می دهد. پست مدرن باشد بیشتر نجات می دهد. به دامن انواع ایسم ها آویخته ایم. اما مساله اصلی ما در نظر نیست. در عمل است. مدرنیته نه هرگز یکباره به وجود آمده و نه یکباره وارد یا منتقل می شود. مدرنیته کسب مهارت است. جامعه ای که مهارت های ضروری خود را فاقد باشد به همان اندازه از مدرنیته و تجدد و نوسازی و نوآوری دور است. جامعه ای که با صاحبان مهارت به هر بهانه ای بجنگد و آنها را در دانشگاه و رسانه و مدیریت و فناوری کنار بزند و منزوی سازد جامعه ای طالبانی است. هرگز هیچ جامعه ای به صرف داشتن این یا آن عقیده سیاسی یا مذهبی رشد نمی کند. هرگز با اسلام یا کفر با لیبرالیسم یا مارکسیسم با قیدوبند زدن به دست و پای مردم یا بی بندوباری مدرن نمی شود و رشد نمی کند. پیشرفت بدون مهارت غیرممکن است. یک جامعه کاملا سنتی که هر کس در آن مهارتی داشته باشد و از مهارتش استقبال شود نجات می یابد اما یک جامعه خیلی متجدد یا تجددطلب بدون مهارت و تشویق مهارت ها و حمایت از صاحبان مهارت سقوط می کند. نه سنتگرایی معنا دارد نه سنت گریزی راه حل است. راه حل در سنت و مدرنیته کسب مهارت است. سنت قدیم مهارت می طلبید. سنت جدید یا تجدد/مدرنیته هم مهارت می طلبد. همه چیز از معبر مهارت می گذرد.

در حال حاضر به نقطه ای رسیده ایم که باید صریحا با این واقعیت تلخ روبرو شویم: چون مدرنیته در درجه اول با کسب مهارت ممکن می شود، حکومتی که درمانده است و مهارت حل مسائل سیاسی، اقتصاد، بانکداری، آموزش، بهداشت، رسانه، زلزله، سدسازی، میراث فرهنگی و صدها مساله مشابه را ندارد فرصت سوز هر نوع تجدد است -دولتی است ضدتوسعه بی هیچ مهارتی که با هر صاحب مهارتی مقابله هم می کند. دولت بی مهارت دولت روابط و باندبازی و مافیا و غارتگری ست و حامی پروری. خام خوار است. خام فروش است. مفهوم تولید و صنعت و ابتکار را درک نمی کند. ذهنیتی بسته و جامد دارد. فارغ از اینکه از چه نوع ایدئولوژی برخوردار است. دولتی است که مفهوم دانشگاه و تحقیق و نوآوری و خلاقیت را نمی فهمد. بر ضد دانشگاه و نخبگان دانشگاهی است. دولتی است که «سعادت عمومی» اصلا و ابدا در برنامه و مخیله اش نیست. وابسته نفت است و زور و قاچاق.

اپوزیسیونِ دولت و حکومتی که ضد مدرنیته و تجدد و سعادت عمومی است باید باید باید بهترین مظهر انواع مهارت ها باشد. تبلیغات باد هوا ست. تظاهرات و جمع کردن مردم هیچ و پوچ است. تکرار انقلاب های توده ای قرن بیستم ناممکن است. راه حل اساسی آن است که اپوزیسیون در داخل و خارج گرد کسانی جمع شود و با پیشگامی کسانی حرکت کند که صاحب بهترین مهارت ها در حل مسائل ایران اند. و گرنه روی دیگر سکه ولایت است. هدف اش قدرت طلبی است. طالبانی است که می خواهد اشرف غنی نباشد. نه این حلال مسائل است نه آن. دور باطل تازه ای است و بس.

برای امروز و آینده ایران خط دایمی منافع ملی در کسب و ارائه انواع مهارت ها ست. جامعه ای که مردان و زنان صاحب مهارت نداشته باشد هیچ ندارد. نقشی در توسعه و سعادت عمومی ندارد. در جهان به چیزی گرفته نمی شود. در وطن هم از اعتبار ساقط است. اعتبار هر نظریه و فکر و تئوری و طرح و برنامه صرفا در گرو رشد مهارت ها ست. بهترین نظریه ها اگر به مهارتی در خدمت عمومی ختم نشود گو نباش. هیچ فرقی به حال کسی نخواهد داشت.

ساده است و بدیهی. ولی مثل بسیاری از بدیهیات دیگر از چشم می افتد. و سرگردان ایم در اینکه راه کدام است و چاه کدام. امروز و آینده ایران را فقط به فقط اصحاب مهارت می سازند. آن که بی هنر هر چه کند عیب است و عار. چه مذهبی باشد یا سکولار. شرقی باشد یا غربی. روشنفکر باشد یا روحانی. بازاری باشد یا آدم سیاسی. ما به مهارت نیاز داریم. ما به پرورش مهارت ها و حفظ اصحاب مهارت نیاز داریم. ما نیازمند میدانی برای جلب آرای اصحاب مهارت هستیم. هیچ مشکلی از ما مردم به دست کسی که هنری ندارد گشوده نمی شود. اسلحه و خشونت و حزب و دسته و رسانه و تبلیغات و تظاهرات و هویت طلبی و هر مکتب و عقیده و گرایش دیگری گره گشایی و کارگشایی نخواهد کرد. هر کس هنری دارد پیش آید. هر که ندارد آینده ندارد.

درس و کتاب و نظریه و کنفرانس و سخنرانی تنها و تنها در خدمت رشد مهارت است که می ارزد و ثمر دارد. آن کس که از همه اینها دم زند ولی مهارتی برای حل مساله ای نداشته باشد بیهوده عمر تلف کرده است. هر کس که بی مهارتی ولو با ده عنوان دکتر و مهندس و نویسنده و محقق و مترجم و مشاور و وزیر و وکیل و قاضی و مرجع و چه و چه در جایی نشسته است غاصب است و غارتگر عمر مردم و ثروت عمومی. جراحی است که سلاخی می کند. مدیری است که ویران می کند. محققی است که صفحه سیاه می کند. معلمی است که صاحب مدرک تولید می کند. مترجمی است که ذهن و زبان را تخریب می کند. مرجعی است که ذهن اش خالی است. طبیبی است که کور می کند شفا نمی بخشد. مهندسی است که آوار می فروشد. ادعا و اقتدارش پوشالی است. طبل میان تهی است. در ایران امروز و آینده معیار این است که چه مهارتی داری. هر کس باید در جایی قرار گیرد که مهارت او حل مساله ای کند که آنجا گرفتار آن است. بی هنران و حرافان و خیال پردازان دون کیشوت های زمانه اند. در هر اردویی که باشند. ایران امروز و آینده را مهارت می سازد و بس.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن