اجابت

نه!
هیچ کس نمی آید
هیچ کس که بر لبانش عطر خنده صبح باشد
اینجا
هر دعوتی به عشق
چونان شهابی در دل سیاه تاریکی
به یاس دیرین آسمان می پیوندد.
خوابها آشفته اند
ای معبران عزیز!
حدیثی بازگویید.
ای پناههای اساطیری
مرا از خوابهای آرامشی نصیب دهید
که تعبیر اولین بهار زمین
با آنهاست.
ای جان سوخته!
استغاثه تو
تپیدن نبض خیس باران بود
اینک
بارش
سنگریزه های
ابابیلی
اجابت خدایان خفته است.

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای