ریشه در باد
مهاجران دیگرند و مقیمان دیگر. مقیم در جهان خویش می زید یا گمان می کند که میزید اما مهاجر جهان خود را برداشته میگردد. بی گمان است که در جهان خود نیست. مهاجر مثل پل است یا آن که بر پل ایستاده است: میان دو جهان با هر دو و دور از هر دو. مقیم مثل درخت است که ریشه