Search
Close this search box.

Day: اردیبهشت ۲۸, ۱۳۸۲

ریشه در باد

مهاجران دیگرند و مقیمان دیگر. مقیم در جهان خویش می زید یا گمان می کند که می‌زید اما مهاجر جهان خود را برداشته می‌گردد. بی گمان است که در جهان خود نیست. مهاجر مثل پل است یا آن که بر پل ایستاده است: میان دو جهان با هر دو و دور از هر دو. مقیم مثل درخت است که ریشه

اجابت

نه! هیچ کس نمی آید هیچ کس که بر لبانش عطر خنده صبح باشد اینجا هر دعوتی به عشق چونان شهابی در دل سیاه تاریکی به یاس دیرین آسمان می پیوندد. خوابها آشفته اند ای معبران عزیز! حدیثی بازگویید. ای پناههای اساطیری مرا از خوابهای آرامشی نصیب دهید که تعبیر اولین بهار زمین با آنهاست. ای جان سوخته! استغاثه تو