تهیه کننده: فرزین رضائیان و حسین حضرتی؛ فیلمبردار: جهان بخش مهربخش و محمدرضا ساعتچی؛ تصویرسازی دیجیتال: مرتضی یاهو و میثم کشاورز؛ تدوین: فرزین رضائیان و مرتضی یاهو؛ کارگردان: فرزین رضائیان؛ تولید: شرکت طلوع ابتکارات تصویری – تابستان ۱۳۸۳
پرسپولیس، ساخته گوتز بالونیه Goetz Balonier
تهیه کننده: تلویزیون آرته، گروه فنی از تلویزیون سوم آلمان Hessischer Rundfunk
دوربین: برند رامکوسکی، ورجینی ژولیت
صدا: مجید صرافی
تدوین: دوریس پیتر
بازسازی دیجیتالی و انیمیشین: کورش افهمی، ولفگانگ گمبکه، ۲۰۰۵
نقد آن را در همان زمان در بی بی سی فارسی منتشر کردم و با سازندگان هم گفتگو کرده ام:
از آن زمان دیگر خبری ندارم که کسی در این زمینه تلاش کرده است یا نه. در نقد این آثار از قول یکی از باستانشناسان نوشته بودم که هرگونه بازسازی تخت جمشید نیازمند برگزاری سمینارهای تخصصی و گردآوردن نظرهای باستانشناسان و ایرانشناسان است. اما فکر می کنم در چارچوب های اصلی کار این دو اثر نشان داده اند که تخت جمشید چه بوده است. قدم بعدی چه می تواند باشد؟
در این پست های اخیر از وصیت نامه فرهنگی صحبت کرده بودم و به اشتراک گذاشتن ایده هایی که داریم. گام بعدی در پروژه بازسازی تخت جمشید یکی از آن ایده ها و رویاهای ممکن و دست یافتنی است. در یک کلام حرف من این است: یک دولت بیدار و ملی و یک مجموعه سرمایه گذار صاحب بینش و دورنگر نیاز داریم تا در کنار مجموعه تخت جمشید فعلی صورت باستانی آن را از نو بسازد. این می تواند معیار خوبی برای محک زدن ایران و ایرانی باشد.
گردش در ویرانه های تخت جمشید خوب است اما گردش و تماشا و آموزش در کاخهای بازساخته تخت جمشید چیزی دیگر است. اگر تخت جمشید را دوباره بسازیم می تواند موزه عظیمی برای پاسداشت ایران باستان باشد. موزه ای که ما را به تاریخ بر می گرداند. با شیوه زندگی و مدیریت و هنر و فرهنگ جامعه آن روز آشنا می کند. و می تواند پایگاه پژوهشی درجه اولی برای هر نوع مطالعات هخامنشی و ایران باستان باشد.
هیچ دلیلی ندارد که ویرانه ها را رها کنیم تا ویرانه تر شوند. ویرانه تخت جمشید را که آباد کنیم نشانه بزرگی از آبادگری است در سرزمینی که به تخریب شناخته می شود و چوب حراج زدن به هر چه قدیمی و عتیق است. اگر ایرانیان بتوانند تخت جمشید را هر چه نزدیکتر به اصل اش از نو بسازند سنگ بنایی جاودانه برای آباد سازی ایران نهاده اند. هر کس با محاسبه ساده درک خواهد کرد که ساخته شدن این مجموعه عظیم چقدر می تواند از نظر توریسم فرهنگی ارزش داشته باشد. هیچ کس در دنیا نیست که نخواهد در کاخهای تخت جمشید قدم بزند و آنها را از نزدیک تماشا کند. بنابرین سرمایه گذاری در این کار بازده روشنی دارد. اما اگر این نگاه مادی باشد از نگر معنوی بازده اش روشن تر است زیرا در آموزش و انتقال و مطالعه و تداوم هویت ایرانی نیز سخت موثر خواهد افتاد. در این کار طبعا از کسانی که بازسازی دیجیتالی تخت جمشید را انجام داده اند می توان کمک گرفت اما این نقطه شروع است. بازسازی کاخهای تخت جمشید پروژه ای ملی و هم منطقه ای است که می تواند بسیاری از هنرمندان و معماران و ایرانشناسان را در داخل و در فرهنگهای همسایه ایران درگیر کند. به نظر من توانایی این کار در ایران امروز کاملا وجود دارد و اگر کسانی در این زمینه پیشگام شوند نام نیکی از خود برای همیشه به جا گذاشته اند.
ساخت دوباره تخت جمشید کاری صرفا در احیای میراث گذشته نیست که ساخت آینده ای برای ایران است که هویت ملی در آن نقش اصلی دارد. آن هویتی که ایران تخت جمشید نماینده آن است. ایران تخت جمشید ایرانی است که در آن هنرمندان بزرگ از چارسوی عالم جمع شده اند و دیدی جهانی را در سنگ و ستون آن به یادگار گذاشته اند. چنین هویتی نیاز ایران امروز و آینده است. به نظرم توانایی بازساخت تخت جمشید به نحو شایسته چهره تازه ای از ایران و ایرانی معرفی خواهد کرد. اگر به دست من بود مقدمات این کار را از همین فردا آغاز می کردم.