شیخ سرفهای کرد و ادامه داد: «ذکر لا اله الّا اللّه برترین اذکار است و آخرین درجهی ایمان. چرا؟ زیرا جامع مقام کفر و ایمان است. ابتدا میگویی: خدایی نیست (لا اله) بعد میگویی مگر خداوند یگانه (الّا اللّه). آن ذکری که جامع مقام کفر و ایمان باشد، برترین اذکار است. من بارها گفتهام که بر کافریِ کسی طعنه مزنید. کسی چه میداند، شاید این کافری مقدّمهی ایمان باشد. همهی ما برای مؤمن شدن ابتدا باید کافر شویم، کافر به همهی خدایان ریز و درشت. کفر مقدّمهی ایمان است و بلکه جزیی از ایمان است؛ یعنی بعد از اینکه به اللّه مؤمن شدی، کافی نیست صرفاً بگویی اللّه، بلکه همچنان باید قبل از اللّه بگویی لا اله الّا اللّه، یعنی کافریّت خود را علی الدّوام در میان آوری تا مؤمن باشی و مؤمن بمانی. خلاصه اینکه بر کافری کسی طعنه مزنید. شاید دری باشد به ایماناش.»
«شیخنا! اگر کسی در کافری مقام کرد و از آنجا رهی به دهی نگشود، چه؟» کافری از گوشهی خانقاه پرسید.
«در این صورت، حظّ او از حقیقت در این عالم، به قدر وجه سالبهی حقیقت بوده است. کفر حقیقی، درجهای از ایمان است، حتّی اگر به ایمانِ ایجابی منتهی نشود. بیخدایی، از پرستش خدایان دروغین، همانا به مراتب به حقیقت نزدیکتر است، زیرا بیخدایی، مصداق «لا الهیّت» است که نیمهای از راه حقیقتِ الوهی است. اگر کافر، در مقامِ لا الهیّت، جدّ و جهدی کرده و خلوصی ورزیده باشد، انشاءاللّه معذور و مأجور است عند اللّه. جان کلام اینکه (شیخ دستی به ریشاش کشید، لحظهای درنگ کرد و ادامه داد) اگر دین ندارید، لا اقل کافر باشید».
شیخ دست به دعا برداشت: «خدایا نکند که «نه کافر–نه مؤمن» از دنیا رویم که خسران مبین است، ایمانمان نمیدهی، مقام کافری عطا کن! خدایا چنان کن سرانجام کار، که گر مؤمن از دنیا نمیرویم، کافر از دنیا برویم.»
شیخ سخن تمام کرد: «بالنّبی و آله».
کافران و مؤمنان صلوات فرستادند.
از: یاسر میردامادی