ماه دزدیده

ماه دزدیده
زیر چادر شب
عشق می بازد
تن سپیدش به نقره می زند
لبانش کبود
از آتشی سرد
چل گیس بافته
بر سرین اش می لغزد
به زیر ابر بارانی
پنهان می شود
تن سپیدش اما هنوز
پیداست
باد با هوس بر تن چادر
دست می کشد
و سوت می زند
زیر ستاره ها
صدایی نیست
مگر ترانه بوسه و
بارانی که اینک خواهد بارید

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای