ماه دزدیده
ماه دزدیده زیر چادر شبعشق می بازدتن سپیدش به نقره می زندلبانش کبوداز آتشی سردچل گیس بافتهبر سرین اش می لغزدبه زیر ابر بارانیپنهان می شودتن سپیدش اما هنوزپیداستباد با هوس بر تن چادردست می کشدو سوت می زندزیر ستاره هاصدایی نیستمگر ترانه بوسه و بارانی که اینک خواهد بارید