با پلنگان می جنگید؟ مواظب خرچسونه ها باشید

این ارسطو ها و افلاطون ها نیستند که از گالیله توبه می ‏گیرند، بزرگترین روشنفکران روسیه را به "کرم" تبدیل می کنند، اینان همیشه "ماموران دون پایه" اند. در وصفشان بود ‏که برتولد برشت نوشت:‏ ‏- با پلنگان جنگیدم و دریغا از خرچسونه ها شکست خوردم…‏ برادر حسین راست می گوید. بازجو که شکنجه می کند ازجنس دیگری است. دستان ظریف ندارد و باادبیات آشنا نیست ‏وحتماملاصدرا را با"س" می نویسد. او مامور شکستن جسم است. قانون هستی می گوید:‏ ‏- هیچ گوشتی در برابر تازیانه دوام نمی آورد…‏ و وقتی شلاق و شکنجه سفید پیروز شد، "مامور ایدئولوژیک" از راه می رسد. او جهان را دریک رنگ خلاصه کرده ‏است. خود را نماینده مطلق قدرت می داند و خدائی کوچک است. کارش شکستن روح غول هاست، نابودی اندیشه و ‏باورشان. امری که درزندگی آزاد ممکن نیست. اینجا ـ زیر آفتاب آزادی ـ دموکریتس و افلاطون نبرد اندیشه را پیش ‏می برند. حتی سروش و طبری جدال می کنند. یادم هست طبری بعد ازآن مناظره ها می گفت که سروش را جذاب و ‏باسواد یافته است. یا وقتی از دیدار مخفیانه بامحمد تقی جعفری برمی گشت، شاداب می نمود. او به طبری گفته بود:‏ ‏- مارکسیسم به اندازه یک فولکس واگن است….‏ طبری جواب داده بود:‏ ‏- اشتباه می کنید. مارکسیسم یه اندازه یک ارزن است. اما همه دنیا از این ارزن ساخته شده است…‏ و هردو خندیده بودند. حسابی خندیده بودند.‏ آن دو با دو اندیشه، عالم بودند. اما برادر حسین چنانکه خودگفته "ماموریت" داشته است. جهان را در قوطی کبریتی جا ‏داده بود و می خواست آن را به مرد چشم بسته ثابت کند….‏

برگرفته از نوشته هوشنگ اسدی در روز آنلاین. مطلب تکان دهنده او را تمام بخوانید و بعد فکر کنید می توانید به این سوال پاسخ دهید: حفظ کسانی مانند شریعتمداری و مرتضوی و امثالهم که این سالها تعدادشان تکثیر هم شده برای ساختار قدرت در ایران چه نقش و معنایی دارد؟ اگر هم احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور شد این سوال را یکبار دیگر هم جواب دهید.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن