دارم بلیط هواپیما می خرم. دوستی که همراه من است تعارف می کند که من پولش را می دهم قبول نمی کنم. می گویم تعارف ایرانی نکنید. خاتم فروشنده می گوید چرا این حرف را می زنید تعارف ایرانی که بد نیست ایرانی ها با احساس اند و دوست دارند محبت خود را نشان دهند. می گویم مشکل محبت آنها نیست مشکل این است که در تعارف ایرانی معلوم نیست چقدر پیشنهاد طرف مقابل جدی و واقعی است! بنابرین من ترجیح می دهم کار خود را انجام دهم. در فرهنگ اروپایی وقتی شما تعارف می کنید جدی هستید اما در ایران فقط از قراین یا اصرار طرف مقابل متوجه می شوید که پیشنهاد جدی است. بنابرین نعارف با خود یک خصلت دیگر را هم یدک می کشد و آن هم اصرار است! هر دوی اینها می تواند از چشم کسی که در جامعه اروپایی زندگی می کند برخورنده باشد و رابطه را ناهموار سازد. جالب است که اصرار هم گاهی واقعا تعارف است و آدم حسابی گیج می شود که معنای واقعی یک دعوت یا پیشنهاد چیست!
استاد فلک دولتمند خال
به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و